eitaa logo
277 دنبال‌کننده
94 عکس
98 ویدیو
4 فایل
کانالی برای بیان تأملات عباس حیدری‌پور در موضوعات فرهنگی و اجتماعی
مشاهده در ایتا
دانلود
ملاحظاتی بر یادداشت «بس فتنه‌ها بزاید» آقای محمد طلایی 🖋 نوشته: عباس حیدری پور 1️⃣ از 3️⃣ درباره یادداشت آقای محمد طلایی به نام «بس فتنه‌ها بزاید؛ تأملی در باب بسط گفتمان انقلاب اسلامی» که موضوع آن مناقشه در درستی به میان آمدن گفتمان‌هایی رقیق‌تر از گفتمان حاد و توحیدی انقلاب اسلامی به غرض جذب طیف خاکستری جامعه است، ملاحظاتی تقدیم می‌شود. اما باید به خاطر داشت این یادداشت علاوه بر اشراف بر جایگشت‌های گفتمانی در جامعه ایران، حاوی مزایای چندی است: ✅ متفطن به این نکته است که گفتمان‌ها هم اثباتاً و هم ثبوتاً با لحاظ شرائط خاص اجتماعی و حتی پس‌زمینه گسترده‌تر و پنهان‌تر شکل گیرند والّا تأثیر و کارآمدی خویش را از دست خواهند داد؛ آنچه در متن با عنوان دقیق نیازمندی به محمل خاص اجتماعی آمده است محاکات دیگری از همین مطلب است. ✅ در زمانه ما، تمدن غرب، تمدنی تمامیت‌خواه با صورت‌بندی کامل و برخوردار از روحی مادی است و به همین خاطر حریف قدر می‌طلبد و ازاین‌رو در تقابل هم باید نقطه توحد داشت و هم این نقطۀ توحدی قدرت کافی برای مواجهه گفتمانی با تمدن غرب را داشته باشد. ⚠️ملاحظات نیز در مقام نفی کلی و انکار اصلی نیست ولی معتقدم چون چنین ملاحظاتی را مطرح نکرده است، ممکن است دلالت‌ها و لوازم رادیکالی را بیابد که با روح کلی اندیشه و سیره حرکت شیعی هماهنگ نباشد. ملاحظاتی که حتی ممکن است علی‌رغم پذیرش اصل سخن صاحب یادداشت، ما را مجبور سازد این سخن را بازسازی و بازآرایی کنیم. اما ملاحظات: ⏬ 1️⃣ اکنون و در زمانه ما تصویر شخصیت انسان ایرانی، از نگاه جهان اسلام، یک شیعی و بلکه شیعی سررشته‌دار تحولات جهانی شیعیان و گروه‌های هم‌سوی با ایشان است. اما با اندک مراجعه‌ای به تاریخ مشاهده می‌شود که مسلمان ایرانی یک عنصر سنی به تمام معنا بوده است که حتی پیش‌تاز جریان علم در اهل سنت بوده است و بر فرهنگ عمومی اسلامیِ اکنون عالَم اهل سنت به همین مناسبت تاریخی اثرات جدی داشته است. اما چه شده است که سنی سررشته‌دار فرهنگ جهان اسلام به یک عنصر شیعی بدل شده است؟ این چرخش مذهبی که آثار فرهنگی-تمدنی خاص خود را داشته است، نه یک چرخش یک‌باره و بلکه برخوردار از مسیرها و توقف‌گاه‌های میانی و به‌واقع کاتالیزورهایی بوده است و عمده آن‌ها هویت میانی صوفی سنی محب اهل بیت ع بوده است. با الهام از این نکته تاریخی یا مثال‌های دیگری که می‌توان در حوزه سایر فرهنگ‌ها و تمدن‌ها پیدا نمود، باید متفطن شد که چرخش‌ها و ایستادن در نقطه حاد هویتی یک‌باره روی نمی‌دهد و فرایندی تدریجی است. در مثال مرتبط با ایران نکته مهم مدخلیت جدی اهل بیت ع در مدیریت نسبی این امر است. گفت‌وگوهای علمی و فعال اهل بیت ع با عالمان اهل سنت با همین غرض انجام شده است و ای‌بسا در این گفت‌وگوها نقطه حاد هویتی شیعی یعنی امامت و ولایت در مرکز گفت‌وگو قرار نداشته است گرچه انذارها همواره وجود داشته‌اند. معنای این سخن آن خواهد بود که برای پیش‌برد امری ضرورتاً نیاز به طرح حادترین گفتمان نیست و سیره اهل بیت ع و بلکه روش و منش دینی هم چنین دلالتی ندارد. در اثبات این مدعا کافی است به منهاج قرآنی توجه کنیم: 2️⃣ از آنجا که توحید حادترین نقطه تمرکز اسلام است، علی‌القاعده باید به توحید ناب در عمیق‌ترین وجوه آن در متن قرآن کریم اشاره شده باشد و هیچ تنازلی رخ نداده باشد. به‌ویژه با عطف توجه به روایت منقول از حضرت امیر ع در نهج البلاغه(حکمت 237) که به طرق دیگر نیز از سایر اهل بیت ع هم نقل شده است که در آن سه گونه عبادت معرفی می‌شود و گونه برتر عبادت آزادگان در قبال دو گونه نازل‌تر عبادت بندگان و عبادت تجار برجسته می‌شود. در نگاه نخست و به حسب استنتاج اولیه نباید در قرآن دوگونه دیگر عبادت مورد تمرکز و تشویق و بهره‌برداری برای هدایت قرار گرفته باشد. با این همه نگاهی به آیات کریمه قرآن خلاف این انتظار را نمایش خواهد داد. در بسیاری از آیات هم خوف و هم طمع انسانی برای هدایت به کمک گرفته شده است یعنی هم تخویف از عذاب جهنم در کار است و هم تبشیر به پاداش الهی. به عبارت دیگر اصلاً چنین نیست که یک‌سره، آیات همگی حول عبادت آزادگان و متناسب با این مرتبه حاد و بسیار پیش‌رو سامان گرفته باشد. سرّ مطلب شاید در ماهیت انسان و فرایند تدریجی مورد نیاز برای هدایت و رشد او باشد و خصوصاً اینکه دار دنیا و تطورات آن نیز فرایندی تدریجی را می‌طلبد. ادامه...🔰 @abbas_heidaripour
ملاحظاتی بر یادداشت «بس فتنه‌ها بزاید» آقای محمد طلایی 🖋 نوشته: عباس حیدری پور 2️⃣ از 3️⃣ 3️⃣ علاوه بر منطق «تدریج» و دعوت مرحله‌ای باید متوجه تنوعات فرهنگ عمومی جامعه و لایه‌های آن بود؛ امری که مواجهه چندلایه و ترکیبی را می‌طلبد. به عبارت دیگر با اینکه باید گفتمان حاد و حاق مدعای انقلابی و توحیدی توسط علمدار و هادی جامعه و رهبر آن همواره زنده نگه داشته شود اما این بدان معنا نیست که تنها با این لایه و این سطح به شکل بسیط و غیرمرکب جامعه مورد خطاب قرار بگیرد. چگونگی مواجهه اهل بیت ع با سؤال واحد و نیز آنچه درباره قرآن یادآوری شد توجه به همین امر را نشان می‌دهد؛ البته به زعم نویسنده یک نارسایی درباره ماهیت پدیده گفتمانی و چگونگی شکل‌گرفتن گفتمان می‌تواند باعث این تلقی شود که طرح گفتمان حاد به معنای طرد هرگونه منطق و گفتگوی رقیق‌تر است. نکته کلیدی برای حل مسئله توجه به امکان ذوبطون بودن «جملات و دعوات» است. اینکه در معارف دینی می‌توان از جمله واحد مراتب مختلف توحیدی و بطون معنایی را به حسب مقام و موقف شنونده اخذ کرد باید نکته‌ای بس درس‌آموز داشته باشد. اگر طرح گفتمان واحد به معنای از کار انداختن هویت چندلایه و ذوبطون مفاد گفتمان باشد باید به صراحت گفت گفتمان ابزاری مناسب برای بسط منویات دینی نیست! گفتمان اگر هویت تأویلی را نداشته باشد اساساً لیاقت حمل معانی و معارف دینی و انقلابی را ندارد. بدین‌ترتیب دعوای بر سر گفتمان مختار نه فقط دعوایی راهبردی بر سر انتخاب "این یا آن" مفاد گفتمانی بلکه دعوایی بر سر کیفیت طراحی گفتمان به معنای امکان لایه‌مندی مفاد گفتمانی است؛ در تاریخ اسلام گاه توحید چنان طرح شده است که به تکفیر انجامیده است و گاه دیگر چنان طرح شده که به هم آغوشی با شرک و کفر تن داده است. و حال آنکه راهبرد درست، میانه تشبیه مطلق و تنزیه مطلق است. 4️⃣ نکته جالب توجه در یادداشت پذیرش ضرورت وجود محمل اجتماعی برای سوار شدن گفتمان است. در این یادداشت ظاهراً گزینه و پیشنهادی به عنوان محمل اجتماعی امروزین ما برای سوارکردن حاق گفتمان انقلاب اسلامی وجود ندارد. و حال آنکه به نظر می‌رسد محمل اجتماعی خود نظام جمهوری اسلامی است و ساختن این چهره مستقر انقلاب؛ همان پدیده‌ای که با عنوان ساختن ایران از آن یاد می‌کنیم. اگر پیشرفت ایران کالبد تحقق مادی داشته باشد چنین مواجهاتی با گفتمان‌هایی پایین‌تر از گفتمان حاد نهضتی ضرورت چنین وضعی خواهد بود. به عبارت دیگر مسئله این است که آیا انقلاب اسلامی باید همچنان در چهرۀ نهضتی خود به پیش برود یا باید استقرار در چارچوب نظام هم بیابد؛ یعنی نوعی نظام‌سازی، ساختارسازی و حتی بروکراسی که مساس جدی با امر دنیوی پیدا خواهد کرد، هم در میان است. اگر این را بپذیریم باید گفتمان میانی هم وجود داشته باشد. خود ادبیات رهبر انقلاب در جایی که توصیه به سندنویسی و تحفظ بر سند می‌کند، جایی که رعایت انضباط‌های بروکراتیک را خواستار می‌شود، همگی دال بر پذیرش این حالت میانی و گفتمان‌های متناسب با این لایه است. مسئله این است که آیا اداره جمهوری اسلامی به مثابه یک شر گریزناپذیر در حال مهار گفتمان خود انقلاب اسلامی و ماهیت نهضتی آن است؟ یا نه این خود یک ظرفیت و فرصت است؟ اگر ظرفیت و فرصت است یعنی وارد مقام تفصیل شده‌ایم یعنی علاوه بر مقام سلب و نفی باید به مقام ایجاب ورود داشته باشیم و مقام ایجاب تفصیل می‌طلبد و این نقطه از گفتمان‌های حاد قدری فاصله می‌گیرد نه بدین خاطر که ما از این گفتمان فاصله می‌گیریم و به آن پشت می‌کنیم بلکه ماهیت دنیا، انسان، روابط دنیوی و تدریج در آن و گونه‌گونی مخاطب چنین چیزی را اقتضاء می‌کند. پس تدریج و تفصیل و مقام اثبات لایه‌های میانی گفتمانی را می‌طلبد. ادامه...🔰 @abbas_heidaripour
ملاحظاتی بر یادداشت «بس فتنه‌ها بزاید» آقای محمد طلایی 🖋 نوشته: عباس حیدری پور 3️⃣ از 3️⃣ 5️⃣ یکی از دغدغه‌ها و بلکه استدلالات مرکزی نویسنده یادداشت این نگرانی است که اگر گفتمان رقیق‌تری در کار باشد این امر به خاطر هاضمه قدرت‌مند تمدن غربی و انصراف ذهنی مخاطبان گفتمانی ما باعث درغلطیدن ایشان به سویه کاملاً مادی می‌گردد و اثری از هویت انقلابی را نمی‌توانند با این گفتمان در خود بازتعریف کنند. ازجمله نوشته‌اند: «اگر ایده نهضت جزئی‌نگر می‌بود، به نفع تمامیت‌خواهی ایده تجدد مصادره می‌شد، چون تجدد بود که می‌توانست فضا را پر کند و جزءنگری معارضش را در خود هضم کند؛ همان‌گونه که در مشروطه، استبدادستیزی را در خود بلعید و سکولاریسم مدرن استبدادی پهلوی را بیرون داد.»؛ در مقام پاسخ به این دغدغه باید به دو نکته بسیار مهم توجه کرد: 📍اولاً- همان‌گونه که به درستی نویسنده متوجه است، قوت تمدنی غرب فقط از گفتمان مادی او برنمی‌خیزد بلکه به بسط تمدنی‌اش در ساحات مختلف زندگی بازمی‌گردد. از‌این‌رو باید گفت اگر ما وارد تفصیل نشویم و واقعاً سودای ساخت نظامی متفاوت را نداشته باشیم، صرف گفتمان حتی در فرض عدم برخورداری تمدن غرب از گفتمان و عدم معارضه در لایه گفتمانی با ما باعث نمی‌گردد امکان حرکت بلندمدت و راهوار را داشته باشیم. اینکه رهبر انقلاب بر ضرورت ساخت ایران به عنوان «الگو» توجه داده‌اند به همین معناست. همین نقطه تمرکز ایشان باعث شده است که برخی استلزامات دغدغه‌مندان متمرکز بر صرف هویت نهضتی انقلاب در بزنگاه‌های تاریخی و حوادث جاری جهانی با فرمان ایشان همراه نگردد. صریح‌تر آنکه با اینکه گفتمان نیاز هرگونه عزیمت است اما از آنجا که حرکت و عزیمت مشکک است، پس از عزیمت و قیام اولیه، و در مقام تثبیت سنگر اول باید وارد ساخت شد و این خود نیازمند ایجاب و تفصیل است که لایه‌مندی گفتمانی را ضروری می‌سازد. 📍ثانیاً- هر گفتمان رقیق‌تری ضرورتاً تسلیم روح مادی تمدن غرب نمی‌گردد؛ زیرا هر امر میانی اگر به درستی طرح گردد، حاوی عناصر حق و روحی متعالی است که می‌تواند فرد مستقر در این لایه را دستگیر باشد؛ به عبارتی تسلیم‌شدن گفتمان میانی به روح تمدن غربی در شرائطی خواهد بود که فاقد هرگونه سویه متعالی و استعلایی باشد و حال آنکه اگر چنین باشد اصلا این گفتمان نه یک گفتمان میانی بلکه یک گفتمان منحط است. مثلاً گفتمان «رفاه و پیشرفت» یا «تفریح و سرگرمی» در بسیاری از تقریرهای تاریخ معاصر خویش حاوی سویه استعلایی نبوده است اما در مقابل رهبر انقلاب گفتمان«پیشرفت و عدالت» را مطرح کرده‌اند و این با اینکه یک گفتمان میانی است ولی حاوی عناصر استعلایی است و درعین‌حال در مقام تقریر تفصیلی حتی عنصر«پیشرفت» را با نگاهی خاص و مشتمل بر پیشرفت معنوی معرفی کرده‌اند. به‌عبارت دیگر درصورت انتخاب گفتمان میانی درست این گفتمان نسبت به امر استعلایی لابشرط و تسلیم محض نیست بلکه با آن همسو و هم‌آهنگ است و بدل‌زدن بدان چندان آسان نیست، زیرا طراحان این گفتمان در جامعه حاضرند و کنشگری دارند. نکته برتر اینکه حتی رهبر انقلاب نسبت به مصادره برخی گفتمان‌های میانی بسیار دورتر از حاق گفتمان انقلابی را در دوران رهبری خویش را به نمایش گذارده‌اند؛ مردم‌سالاری دینی درواقع انقلاب ماهیت شعارهای دموکراسی‌خواهانه دوران اصلاحات بود؛ نه به این معنا که ایشان این اندیشه را نداشته باشند بلکه وقتی شعار دموکراسی در دوران مذکور مطرح شد، ایشان هم به‌عنوان عالی‌ترین کنشگر جامعه ایرانی وارد شدند و در مقام تبیین و تفصیل و بعد صورت‌بخشی و بازسازی مجدد گفتمانی، مردم‌سالاری را برکشیدند. بدین‌ترتیب باید توجه کرد که وقتی صحبت از گفتمان می‌شود، گفتمان تنها پدیده حاضر در میدان نبرد نیست بلکه هم کنشگران انقلابی در میدان‌اند و هم اگر گفتمان میانی برخوردار از روح استعلایی باشد، این روح استعلایی آن را اقتضاءمند خواهد کرد و تسلیمش به روح تمدن غربی را آسان نخواهد ساخت. مسئله این است که اگر کنشگران جبهه انقلاب همه‌چیز را به گفتمان بسپارند، از عهده نبرد تمدنی با غرب برنخواهند آمد. گفتمان ابزاری برّا و پیش‌رو و پیش‌ران است اما هیچ‌گاه ابزار هرچقدر هم متعالی، همه معادلات را رقم نخواهد زد؛ دست‌کم زنده نگه‌داشتن گفتمان البته همراه با روح آن یک ضلع جدی کنشگری است؛ با اینکه إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ است ولی خواسته‌اند که حَافِظُوا عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلَاةِ الْوُسْطَىٰ. سخنان دیگری البته باقی است؛ باشد تا بهانه‌ای دیگر.🔹 @abbas_heidaripour
❇️ علامه طباطبایی و رویکرد تهاجمی در برابر تمدن غرب(۱) 🖋 حمزه شیخ‌تبار 🔸 آبان هر سال، بهانه‌ای است تا اندیشوران، مروری بر زندگی سراسر درخشان علامه طباطبایی رضوان الله علیه داشته باشند. تا کنون، ابعاد گوناگونی از شخصیت این مرد بزرگ، توجه متفکران را به خود جلب کرده است؛ دغدغه فلسفی و فکری، توجه علاقمندان علوم معقول را به چهره فلسفی کم‌نظیر این فیلسوف بزرگ جلب نموده است؛ آنان که دل در گروی اسرار سلوکی و سفر معنوی دارند نیز، همواره شیفته زندگی عرفانی این عارف شهیر بوده‌اند؛ غواصان دریای ژرف معارف قرآنی نیز همیشه المیزان را در رده نخستین منابع بالینی خود، حفظ نموده و با آن مأنوس بوده و هستند؛ حتی گهگاه، عده‌ای، هرچند به ندرت، به منزلت فقهی و اصولی این فقیه سترگ نیز پرداخته‌اند. ❗️با این همه، بنظر می‌رسد جلوه‌ای از شخصیت علامه طباطبایی همچنان در محاق است و آن، نگاه نافذ و تیزبین و انتقادی علامه طباطبائی نسبت به و رهاورد آن برای بشریت است. ✅ گزاف نیست بگوییم علامه، آگاهانه، بارها و بارها، از سیئات فرهنگ و تمدن غرب پرده برداشته و پرونده قصور و تقصیرهای این تمدن را افشا کرده و مواجهه‌ی فعال و تهاجمی بر آن داشته‌اند. این هجمه فعال، در چند جبهه سامان پذیرفته است که به مرور به خلاصه‌ای از آن اشاره می‌شود: 1⃣ معرفت‌شناسی در تمدن غرب؛ علامه، بارها هشدار داده‌اند که یکی از نقص‌های تمدن غرب، حصر روش معرفتی، بر معرفت حسی و تجربی است[1و2] حتی ایشان اعتقاد دارد که این کاستی معرفتی که غرب، دچار خرافه آن شده است، بسی مهم‌تر از خرافاتی است که جوامع شرقی را بدان متهم می‌کنند. چرا که غرب، تجربه را آن چنان کارگشا شمرده است که بیش از اختیارات و توانایی‌های آن، از آن انتظار دارد و تلاش می‌کند تمام داده‌ها-هرچند داده‌های غیر تجربی را-با این ابزار، ارزیابی کند غافل از آن که ابزار تجربه، توان اثبات یا نفی چیزی را ندارد.[3] 2⃣ تقلید کورکورانه، سکه رائج در غرب؛ نقص پیش گفته در معرفت شناسی تمدن غرب، موجب شده است که آنها دینداران را به تقلید متهم کنند و حال آن که خود، در شؤون مختلف فردی و اجتماعی خود دچار تقلیدهای کورکورانه و بی دلیل از دیگران هستند هرچند آن را تغییر نام نهند.[4] علامه معتقد است آن مقدار از فضائل اخلاقی و حتی پیشرفت‌های مدنی که در جوامع غربی به چشم می‌آید چیزی جز تبعیت از میراث ادیان الهی و تعالیم انبیاء نیست و بر این مطلب استدلال هم ذکر می‌کنند. البته ایشان تصریح می‌کند که غربی‌ها، با این تقلید هرچند ناقص تا حدودی به پیش رفتند ولی امت‌های اسلامی با بی‌اعتنایی به گنجینه ارزشمند خویش، دچار عقب‌ماندگی شدند.[5] ایشان تصریح دارد که تأثیرگذاری اسلام بر جهان غرب، مطلبی است که مورد اعتراف روشنفکران اروپایی نیز واقع شده است.[6] علامه، به مسأله حقوق زن اشاره کرده و تأکید می‌کند که اسلام، بسی پیش از غرب، آزادی زن را تضمین کرده است و غرب، بعد از مدت‌ها تلاش کرد از اسلام تقلید کند هرچند در این تقلید ناشیانه عمل کرد.[7] 3⃣ ناکارآمدی تمدن غرب در اداره انسان؛ از نظر ایشان، بر خلاف آن چه روشنفکران غرب‌زده می‌پندارند که تمدن غرب الگوی ایده‌آل بشریت در پیشرفت و سعادت است[8] غرب، در تأمین سعادت بشر، ناموفق عمل کرده است و صرف قدرت ظاهری و یا پیشرفت مادی، از نظر اسلام، سعادت به حساب نمی‌آید بلکه سعادت آن است که بعد جسمانی و روحانی بشر را تحت تأثیر قرار دهد.[9] تمدن غرب، در اجرای نیز ناکام بوده است و با نادیده گرفتن مفسده ربا و مصلحت انفاق، پایه‌های عدالت را لرزان ساخته است.[10] آنچه غرب، به ارمغان آورده است تنها یک تمدن با محوریت لذت مادی است.[11] همین امر سبب شده است که غرب، موفق به حفظ اخلاق نیز نشود.[12] 4⃣ شعارهای دروغین تمدن غرب؛ می‌توان گفت اوج غرب ستیزی علامه طباطبایی در جایی است که مظالم تمدن غرب را بر می شمرد؛ او تمدن غرب را، بخاطر شعارهای خوش خط و خال ولی دروغینی همچون آزادی، مالکیت، استقلال، حفظ منافع مشترک و ... مورد مذمت قرار می‌دهد.[13] و تصریح می‌کند که تمدن غرب، نه تنها به این شعارها عمل نکرد بلکه با استثمار ملت‌ها، شیوه‌ای از بردگی مدرن را بنیان نهاده است. ایشان، وحشی‌گری‌های غرب در جنگ جهانی دوم، اشغال ایران، مظالم فرانسه و انگلیس و آمریکا و اروپای شرقی را به عنوان نمونه‌های باقی‌ماندن رسم بردگی در بین غربی‌ها متذکر می‌شود.[14] و حتی تأکید می‌کند که آفریقا و آسیا قربانی طمع و غارت غربی‌ها گشته‌اند.[15] 📌 ادامه در فرسته‌ی بعد👇🏻 @Tanbiholomah
❇️ علامه طباطبایی و رویکرد تهاجمی در برابر تمدن غرب(۲) 🖋 حمزه شیخ‌تبار 5⃣ نقد غرب‌زدگی؛ از دیدگاه علامه طباطبایی، یکی از جرائم تمدن غرب آن است که انسان غربی را به عنوان انسان ایده آل به جهان معرفی کرد و به تمامی جوامع، این گونه القاء کرد که ایده‌آل‌ترین شرایط برای جوامع آن است که از هر جهت، به شکل اروپایی‌ها درآیند.[16] از قضا، ایشان اضافه می‌کند که جهان اسلام نیز در سده‌های اخیر، دچار این غرب‌زدگی شده است و هرگاه جهان اسلام دچار انحطاط شده است بخاطر همین تقلید کورکورانه از غرب بوده است. 📚 منابع: [1]المیزان، ج1،ص47 [2]المیزان، ج1، ص210 [3]المیزان، ج1،ص 422 [4]المیزان، ج1، ص423 [5]المیزان، ج2، ص151 [6]المیزان، ج4، ص100 [7]المیزان،ج2، ص276 [8]المیزان، ج4، ص98 [9] المیزان، ج4، ص 104 [10]المیزان، ج2، ص 384 [11]المیزان، ج13، ص87 [12]المیزان، ج4، ص111 [13]المیزان، ج4، ص107 [14]المیزان، ج6، ص 355 [15]بررسی های اسلامی، ج2، ص307 [16]بررسی های اسلامی، ج1، ص122 و 278 [17]شیعه، مصاحبات کربن با علامه، ص209 @Tanbiholomah
امروز روز شادی و عزت بود، روز پیروزی، پیروزی در سایه قرآن: این البته یک آغاز است... حجم احساس به‌گونه‌ای است که نمی‌توان آن را به‌راحتی در قاب قلم جا داد. این صحنه‌ها را بنگرید: 🌿در یکی برخورد انسانی و اکرام‌آمیز مجاهدان قدس با اسرای اسرائیلی در کنار عزت آن‌چنان به هم آمیخته است که متحیر می‌مانیم بر مواجهه انسانی افتخار کنیم یا حادثه بزرگ‌تری که در دل این صحنه محقق است. لحظه به لحظه این حادثه انسانیت را باید ستود(کلیپ اول): 🌿در دیگری بازگشت فرزندان به آغوش مادر و خانه کنایه‌ای بلیغ از وصال مام فلسطین و فلسطینیان زندانی‌شده و تبعید‌شده است(کلیپ دوم): 🌿سومی زن که خود مظهر حیات و تداوم زندگی است بر خاک که زادگاه و مولد انسان و جایگاه معراج اوست سجده می‌کند؛ وه که چه سجده‌ای که هربار سیر نمی‌شود و بار دیگر پیشانی بر خاک مولد و وطن می‌ساید(کلیپ سوم): ببینید🔰
2.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چه حس خاصی بود خواندن کتاب «توسعه و مبانی تمدن غرب» شهید سید مرتضی آوینی در کافه‌ای در ... بخشی از متن کتاب که بیش از بیست سال پیش نوشته شده است: « اکنون اگر را قدرتی هم سنگ بزرگ‌ترین قدرت‌های جهان می‌شناسند، نه از آن است که ما صاحب تکنولوژی پیشرفته‌تری هستیم یا گام‌های بلندی در زمینه توسعه‌ی اقتصادی برداشته‌ایم... این قدرت الهی است که همه‌ی دنیا را دیر یا زود مسخر اعتقادات ما خواهد کرد و پرچم اسلام را بر فراز همه‌ی بلندی‌های عالم به اهتزاز در خواهد آورد. تسخیر قلوب مردم حق‌طلب جهان و صدور انقلاب، با پیشرفت‌های تکنولوژی میسر نیست، با تبعیت از این فرمان قرآنی میسر است که فاستَقِم کَما اُمرت و مَن تابَ مَعَک، و کسی اهل استقامت است که از خود گذشته باشد. خودپرستی ریشه‌ی همه‌ی ترس‌هاست. انسانی که از گرسنگی وحشت دارد، با اولین محاصره اقتصادی تسلیم می‌شود. آدمی که از جان خویش می‌ترسد، با اولین تهدید به زانو می‌افتد و از حقوق خویش در می‌گذرد...» و من به می‌اندیشم. به قیام جدیدش، صبر و استقامت مردمش، روشنگری‌های مردمی جهانی، پویش قرآن خوانی و موج اسلام‌خواهی عالم‌گیر شده‌اش و اراده‌ی الهی که ظلمات ساخته شده توسط سردمداران غربی را کنار می‌زند و نور را وارد قلب‌ها می‌کند. چرا؟ چون شرایط را باید برای فرستادن آخرین منجی، آماده کند... یُخرجونَهم مِن الظُلمات اِلی النور... 🇵🇸🇱🇧 ✍🏻 مشاهدات، تجارب و یادداشت‌های یک ایرانی 🇮🇷 از فرانسه، هلند @ninfrance
✂️↔️دوگانه نهضت و نظام 🖋به قلم: عباس حیدری پور 1️⃣ از 2️⃣ برخی دوگانه‌ها را ابتدا درک نمی‌کنیم ولی به مرور که مشغول کاری علمی می‌شویم یا طرحی عملی را به پیش می‌بریم متوجه آن می‌شویم و بعد بر سر آن دو راهی به انتخابی خاص دست می‌زنیم. چرا چنین است؟ واضح است؛ بنی‌بشر آینده را به تفصیل در ذهن و عین نمی‌تواند مجسم کند ولی وقتی کارها و فکرها جلو رفت، تودرتوهای جدید و دوراهی‌های جدید را می‌شناسد که اقتضای مسیر طی‌شده است؛ ای‌بسا اگر از مسیری دیگر می‌رفت مطلبی دیگر و پرسشی دیگر و دوگانه‌ای دیگر روبه‌رویش گشوده می‌شد. 📆این روزها با مقاومت جانانه غزه و فلسطین و بیداری جهانی نسبت به حجم سبعیت و ددمنشی یک رژیم کودک‌کش مواجهیم و در بخشی از فضای نخبگانی ایران دعوای نهضت و نظام در گرفته است. برخی، عملکرد و حتی ماهیت جریان‌های نهضتی را با نظام جمهوری اسلامی مقایسه می‌کنند؛ این مقایسه و حتی ترجیح‌دادن تا چه اندازه درست است؟ اینجا باید دو بحث را از هم تفکیک کرد؛ یکی مسئله قضاوت ما درباره میزان مطلوبیت ورود جمهوری اسلامی در قصه غزه و فلسطین و مقایسه آن با حد مطلوب است و دیگری ادبیاتی که پیش از این مصداق، از شکل‌گیری این پرسش حمایت می‌کند و آن هم ادبیاتی است که دوگانه نهضت-نظام را برمی‌کشد و ازطریق برتری‌دادن به یکی درصدد ارائه پاسخ از منظر خود است. 🔑ما در این نوشتار عمدتاً به مسئله دوم می‌پردازیم و یادآوری می‌کنیم استفاده از قواعد برای حل مصادیق و مسائل جاری علاوه بر ضرورت تنقیح ادبیات و مفاهیم و قواعد پشتیبان، پیچیدگی‌هایی دارد که در صورت سهل‌گرفتن نمی‌توان وجه تفاوت پاسخ دو فرد یا جریان را به یک مسئله واحد با استفاده آن‌ها از قواعد یکسان دریافت. اما درعین‌حال عدم تنقیح قواعد و نظام مفهومی، مسیر حل مسائل را در هاله‌ای از ابهام فروخواهد برد زیرا عدم پاسخ به دوگانه‌ها آن هم در سطح قواعد و نظام مفهومی ناخواسته باعث خواهد شد که ما بدون بررسی تفصیلی و دقیق گاه به یک‌سو و گاه به سوی دیگر بغلطیم. با این مقدمه پرسش این خواهد بود که ما در دوگانه نهضت یا نظام باید کدام را برگزینیم و کدام‌یک به مطلوبیت و آرمان ما نزدیک است: قبل از اینکه به پرسش پاسخ دهیم باید بدانیم اساساً از نهضت و نظام چه چیز را مراد می‌کنیم و تا این معلوم نشود، انتخاب هم درست نخواهد بود. این احتمال بعید نیست که برخی مخالف‌خوانی‌ها هم در این مسئله ناشی از تفاوت در معنای مقصود از این کلمات باشد. 🌪به نظر می‌رسد نهضت هویتی سیال، فعال و گرم دارد، دعوتی است که با گرمای وعده‌ها و افق آرمانی خویش علیه وضع موجود، جمعیت‌هایی به سرعت را حول خویش سامان می‌دهد و بر وضع موجود هجوم می‌برد و درواقع قیامی را ساز می‌کند. نهضت می‌تواند سریع منتشر شود و تنوعات فراوان را گرد هم آورد زیرا در مقام اجمال قرار دارد و هنوز افق خویش را در مقام عینیت خارجی مجسد نساخته است. این ابهام و اجمال البته غیریت‌هایی چون وضع موجود را برنمی‌تابد و با آن دشمنی می‌کند اما با همین ابهام و اجمال انواعی از گروه‌ها و اصناف و عقاید و آراء را ولو با اشتراکات حداقلی گاه می‌تواند حول آرمانش به هم نزدیک سازد. ☀️اما هویت نظام یک هویت مستقر، آرام، انضباط‌یافته و روندمند است. ارزیابی آن در همان وضعیت استقراری و موجود انجام می‌شود و لذا در نگاه آرمان‌گرایانه بسیار مستعد پرخاش و اعتراض است زیرا بسیاری از واقعیات فاصله‌ای جدی از آرمان‌ها دارند. گاه بدبینانه‌تر شرّ گریزناپذیری دیده می‌شود که منتقدانش دوست دارند آن را از جا برکنند و به جایش نظمی نو درافکنند؛ با این سودا که نظم جای‌گزین توان حمل و حمایت از آرمان‌ها را داشته باشد. نظام به‌خلاف نهضت چندان سیال و پویا نیست و اینرسی سکون بالایی دارد و همه‌گرایی و هم‌گرایی اندک‌تری در باب آن شکل می‌گیرد ولی درعین‌حال تاب‌آوری بیشتری درقبال تمایل به حرکت و دگرگونی و حتی تکانه‌های بیرونی از خود نشان می‌دهد. قرار و بی‌قراری، حرکت و ثبات، گرمی و سردی دوگانه‌هایی است که می‌توانند دوگانه نهضت و نظام را توضیح دهند. گرچه این سؤال صورت‌بندی‌های دیگر و ادبیات دیگری نیز یافته است مانند اینکه همین دوگانه جدی است که اسوالد اشپلنگر را وادار کرد که روح سیال و فعال فرهنگ را بر جمود و خشکی تمدن دروضعیتی که تصور او از آن ازکارافتادگی فرهنگ بود، ترجیح دهد. با این توضیحات وقت انتخاب و پاسخ است که در دوگانه نهضت و نظام ما کدام را اصیل و کدام را بدیل می‌دانیم؛ اما پس از تأمل باید اعتراف کرد این دوگانه هیچ پیروزی ندارد زیرا: ادامه در پست بعدی⏬ @abbas_heidaripour
ادامه دوگانه نهضت و نظام به قلم: عباس حیدری پور 2️⃣ از 2️⃣ ⏺حیات انسان در وجه فردی و جمعی، همان میزان که نیازمند تحرک و پویایی و جولان و گرما و حرارت است به همان میزان نیازمند نظم و ثبات و استقرار است. انسان موجودی در میانه قرار و بی‌قراری است و شاید راز پایان نماز در حالت تشهد و سلام همین وضع میانه آدمی باشد. اینکه انسان هم جان دارد و هم کالبد همین را اقتضاء می‌کند. روح آدمی در عالم نمی‌تواند سرگردان باشد و بلکه اقتضای زیست دنیایی آرام‌گرفتنش در تعلق به یک کالبد و بدن است؛ بدنی که تاب تحمل قرار دنیایی را به این روح می‌دهد و امکان ساخت و تکاپو را برایش فراهم می‌کند اما راست می‌گویند که اگر آدمی وجه فرامادی خویش را هرگاه فراموش کند، همان زمان را باید زمان مرگش دانست. 🌿تقابل نهضت و نظام هم همین است و به همین بنیادها باز می‌گردد. نظام وضعیت باثبات جمعی یک گونه زیست است که مطلوبیتش در محاکات و بازتاب و تجسد آرمان‌ها و ارزش‌های یک نهضت است و یک نهضت غایتی جز تحقق و استقرار و تجسد در قابل یک نظم فراگیر و باثبات نمی‌تواند داشته باشد. اساساً اگر نهضتی نتواند مطلوب خویش را بر چهره دنیا تثبیت کند و به نمایش درآورد چرا باید در دنیایی که چنین است این همه دست‌وپا زد. نهضت حالت گذاری از یک نظم نامطلوب به یک نظم مطلوب است و ازقضا هنر آدمی باید آن باشد که بتواند آرمان را در چهره نسبتاً با ثباتش هم نمایش دهد نه آنکه در وضع نهضتی فقط افسانه‌اش را بسراید؛ نظام تعبیر خوابی است که نهضت می‌بیند و اگر نهضت به نظام نرسد خوابی بی‌تعبیر و رؤیایی دروغین است. در نقطه مقابل اگر نظام گرمای آرمان نهضت را از دست بدهد، کالبدی است بی‌روح و جسدی است که درنهایت بوی تعفنش همگان را خواهد آزرد. ⚠️جمع میان نهضت و نظام آسان نیست و به همین خاطر پاسخ ساده را در انتخابی واحد و با دوگانه‌ای ساختگی به نام نهضت یا نظام جست‌وجو می‌کنیم. این دوگانه در ذات خویش مجعول و نامعتبر نیست بلکه اگر به پاسخی یک‌سویه برسد، پاسخی مجعول گرفته است زیرا حقیقت وجود آدمی را که در میانه وجه آرمانی و استعلایی و وجه ماندگار و خاکی قرار دارد، تحریف کرده‌ایم. انتخاب یکی از دو وجه تحریف خود و انسانیت است. این را هم باید افزود که صیرورت جماعت انسانی گاه اقتضای تکیه بر دارایی‌ها و توانایی‌های نهضت را دارد و گاه اقتضای تکیه بر چهره نظام‌مند را دارد. اگر نظامی مبتنی بر آرمان‌ها حاصل شد باید آن را پاس داشت و دانست که بهترین پشتیبان برای نهضت است و بدون این پشتیبان نهضت همچنان روح ناآرام و مضطربی خواهد بود که ممکن است هر لحظه اصحاب قدرت و ثروت او را به گوشه‌ای برانند و نفسش را تنگ کنند. باید نظام را پشتیبان نهضت کرد و نهضت را به قراری عمیق فراخواند تا دارایی خویش را نه فقط شعار دهد که نمودار هم سازد. 🌿نظام نهضتی یا نظام انقلابی همان چیزی است که هر میزان بدان تقرب جوییم بیشتر اهل نهضت و بیشتر اهل نظام خواهیم شد و هرمیزان بین این دو تفکیک قائل شویم همزمان هر دو را از دست خواهیم داد. 🔰 حال با فراغت از بحث درباره نسبت نظام و نهضت اگر بخواهیم نیم‌نگاهی به مناسبت این روزها یعنی مسئله غزه بیاندازیم چه باید بگوییم؟ آیا جمهوری اسلامی در مسئله فلسطین ورود موفقی داشته است یا خیر؟ طبیعی است که آنچه اکنون در فلسطین می‌گذرد بی‌نسبت با درخشان‌ترین چهره شهید عرصه مقاومت نیست. اکنون که در ایام شهادت حاج قاسم به دست استکبار جهانی قرار گرفته‌ایم باید به یاد آوریم او هم یک وجه تعلقی جدی به نظام جمهوری اسلامی داشت زیرا نیروی رسمی نظامی ما بود و هم درعین‌حال امتی‌ترین چهره کشورمان در اتصال فعال با آزادی‌خواهان کشورهای مختلف جهان و به‌ویژه منطقه غرب آسیا بود. وجود همین یک چهره حجتی جدی است بر اینکه استقرار نظام‌مند می‌تواند چهره‌ای جدی و البته باورپذیر از هم‌گرایی امتی را به خود امت اسلام نشان دهد. اکنون نیز اصل انکار طراحی عملیات طوفان الاقصی از سوی ایران که هم در سطح رهبری و هم در سطح بسیاری از مقامات کشورمان رخ داد، نشان می‌دهد نظام ایران نمی‌خواهد مواجهه خویش را با امت اسلامی ضرورتاً رابطه‌ای از دریچه معادلات نظام تعریف کند، حتی در آن‌جایی که تجهیز جدی نظامی و رابطه پشتیبانی وجود داشته است. بدین‌ترتیب باید این بلوغ و فهم را ستود که نه کشور از الگوهای عملی برای تعامل چندوجهی و پیچیده و مرکب خالی بوده است و نه اینک عقب‌گردی از این سرمایه رخ داده است. گرچه آشکار است که هم می‌توان در جزییات کنش‌ها و حتی طراحی‌ها انتقاداتی را داشت و هم برای بهبود و ارتقاء اهتمام نمود و طرح بدیل به میدان آورد. @abbas_heidaripour