فصل: دوم
قسمت: بیست و چهارم
عنوان: باغ زمزم
مهمان: آقای مهدی اسفندیاری
تهیه کننده و مجری: عباس موزون
🎬 در آپـــــــارات ببینیــــد (بخش اول)
🎬 در آپـــــــارات ببینیــــد (بخش دوم)
📺 در تلوبیـــــون ببینیـد
🔊 از ایران صدا بشنوید (صوتی)
⬇️ دانلود با حجم کم در کانال سروش (بخش اول)
⬇️ دانلود با حجم کم در کانال سروش (بخش دوم)
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۲_قسمت_۲۴_بخش_۱
#فصل_۲_قسمت_۲۴_بخش_۲
#مهدی_اسفندیاری
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔️ @abbas_mowzoon
🆔️ @abbas_mowzoon_links
13.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت بیست و پنجم فصل دوم)
🔸خرداد ۱۳۹۱ بود که پدر و مادر همسرم حج عمره رفته بودند، شب قبل از بازگشت همه برادرها و همسرانشان در منزل پدر و مادر جمع شده بودند تا با هم مشورت کنند برای برنامه استقبال و مهمانی
اختلاف نظری بین خانمها و آقایان بوجود آمد که بحث بین من و همسرم در ماشین موقع برگشت به منزل ادامه پیدا کرد و بعد ۱۲ سال زندگی اولین بگو مگو بین ما ایجاد شد...
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/rHPaf
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۲_قسمت_۲۵
#نفیسه_مرادی
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links
11.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت بیست و پنجم فصل دوم)
🔸صحنه خیابانی را میدیدم، قبری کنار خیابان بود و من طوری در این قبر قرار داشتم که نوع خوابیدنم خلاف حرکت ماشین بود
سر به سمت راست و پا به سمت چپ، کنار من افعی خوابیده بدنش لوزیهای زرد و مشکی و من دوباره وحشت زده صورتم را چنگ میزدم که این کنار من خوابیده...
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/negCx
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۲_قسمت_۲۵
#نفیسه_مرادی
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت بیست و پنجم فصل دوم)
🔸وقتی همسرم را مضطرب دیدم، انتخاب برای رفتن را نوعی خودخواهی میدیدم
گفتم: تضمین میدهید وقتی برگردم به همین آرامش برسم؟ و به دیگران بگم همچین آخر کاری وجود داره؟
آنچه در ذهنم بود این بود که برگردم و دیگران را هم به آن سمت هدایت کنم وقتی ضمانت گرفتم آن صحنه تمام شد و پاهایم حالت عادی پیدا کرد.
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/Zrm4w
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۲_قسمت_۲۵
#نفیسه_مرادی
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت بیست و پنجم فصل دوم)
🔸طبق تجربهام مرگ تولد است، تولد در جهانی دیگر، هر چه از عالی بشود برایش بکار برد، خوبی محض
🔸این زندگی هم مرحلهای از زندگی است، اما نه به اندازه زندگی بعدی که عالی باشد
این زندگی هم شیرین است با وجود سختیهایی که در اینجا هست...
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/raO8t
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۲_قسمت_۲۵
#نفیسه_مرادی
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links
فصل: دوم
قسمت: بیست و پنجم
عنوان: نیش و نوش
مهمان: خانم نفیسه مرادی
تهیه کننده و مجری: عباس موزون
🎬 در آپـــــــارات ببینیــــد (بخش اول)
🎬 در آپـــــــارات ببینیــــد (بخش دوم)
📺 در تلوبیـــــون ببینیـد
🔊 از ایران صدا بشنوید (صوتی)
⬇️ دانلود با حجم کم در کانال سروش (بخش اول)
⬇️ دانلود با حجم کم در کانال سروش (بخش دوم)
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۲_قسمت_۲۵_بخش_۱
#فصل_۲_قسمت_۲۵_بخش_۲
#نفیسه_مرادی
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔️ @abbas_mowzoon
🆔️ @abbas_mowzoon_links
14.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت بیست و ششم فصل دوم)
🔸زمستان سال ۸۶، شب یلدا، چند روزی بود که حال خوبی نداشتم، به اصرار خانواده مرا به درمانگاه بردند، تزریقاتی برایم انجام شد، به منزل برگشتیم و تا آنجایی یادم هست که باران شدیدی میآمد، خوابیدم یکی دو ساعتی که گذشت خانواده به من سر زدند و دیدند رختخواب پُر از خون شده و سریعاً مرا به بیمارستان منتقل کردند...
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/I6rhY
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۲_قسمت_۲۶
#عبدالحمید_لرستانی
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links
13.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت بیست و ششم فصل دوم)
🔸دیدم بیمار تخت یک به طرفم آمد، اصلا نمیشناختمش، آقای محمدی نامی بود، سلام علیک کردیم، گفتم: مگر مرا میبینی؟
گفت: بله آقا میبینمت. گفتم شما مرخص شدی؟ خندید گفت: مرخص؟؟!!
ادامه حرفها را یادم نیست، فقط دیدم رفت روی تخت خوابید و آمدند ملحفه روی سرش کشیدند، خداحافظی کرد و ایشون را از بخش بیرون بُردند.
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/nvbEu
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۲_قسمت_۲۶
#عبدالحمید_لرستانی
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links
17.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت بیست و ششم فصل دوم)
🔸وقتی بهوش آمدم اولین کسی که بالای سرم آوردند خانمم بود، ولی نمیتوانستم حرف بزنم، چون شیلنگهای ساکشن هنوز به من وصل بود.
🔸دو روز بعد که دستگاهها و ساکشن را از دهانم جدا کردند، دوباره همسرم آمد، ولی خوشحال بود، به همسرم گفتم: چرا صورتت را چنگ زدی؟
گفت: چطور؛ تو کجا دیدی؟
گفتم: من همه صحنهها را دیدم، آنجا که کت و شلوار و لباسهایم را جلوی خودت گذاشته بودی و گریه میکردی...
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/OTuCW
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۲_قسمت_۲۶
#عبدالحمید_لرستانی
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links
8.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت بیست و ششم فصل دوم)
🔸هر وقت از آنجا دور میشدم، مثلاً سمت خانه میرفتم، دستگاهها آلارم میداد که این دارد تمام میکند و پزشک و پرستار میآمدند تزریق و رسیدگی، نزدیک جسمم که میآمدم میگفتند: دوباره برگشت...
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/SUrZG
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۲_قسمت_۲۶
#عبدالحمید_لرستانی
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links
20.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت بیست و ششم فصل دوم)
🔸متوجه شدم آرام آرام از تخت کنده میشوم و آرام آرام خیلی دور میشوم و به طرف بالا میروم، از وحشت چشمانم را محکم بسته بودم و نمیدانستم چه عاقبتی دارم و به کجا میروم...
🔸در این مسیر که میرفتم از بدو تولد را میدیدم، تمام وقایع را کمتر از کسری از ثانیه، بیشترین دوران زندگیم را از بدو تولد تا روز انتقال به بیمارستان میدیدم...
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/2tWmb
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۲_قسمت_۲۶
#عبدالحمید_لرستانی
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links
17.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان:
(گزیدهای از قسمت بیست و ششم فصل دوم)
🔸 گفتم: چهل روز است فراموش میکنند، تمام میشود، من نه اولی هستم نه آخری، بعد چهل روز برایشان طبیعی میشود.
گفت: اصلا تو وقتت نشده چه میگویی؟! نهیبم میداد؛ نه برمی گردی
مادرم امر کرد...
🔸مادر که دستش را گذاشت پشت شانهام و گفت: برو، خدا نگهدارت
دیدم مانیتورهای بالای سرم شروع کرد به حرکتهای دوباره و منظم، قبلاً نامنظم بود.
خانم صادقی پرستار بالای سرم داشت قرآن میخواند که فریاد پرستار آمد در راهرو میدوید تخت ۳ زنده شد...
🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید:
https://aparat.com/v/GrwvD
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
#زندگی_پس_از_زندگی
#عباس_موزون
#فصل_۲_قسمت_۲۶
#عبدالحمید_لرستانی
#تجربه_نزدیک_به_مرگ
🆔 @abbas_mowzoon
🆔 @abbas_mowzoon_links