eitaa logo
عباس موزون.کانال رسمی
51هزار دنبال‌کننده
884 عکس
1.9هزار ویدیو
3 فایل
✍️پیشینه: پژوهشگر نویسنده تهیه کننده کارگردان مجری تلویزیون گوینده رادیو ✍دانشگاه: کارشناسی: مهندسی تکنولوژی کارشناسی: کارگردانی سینما کارشناس ارشد: مدیریت اجرایی دکتری: مدیریت رسانه دانشجوی دانشگاه تهران مدیر: عباس موزون ادمین کانال: @My_Eita_Admin
مشاهده در ایتا
دانلود
26.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیست و چهارم فصل سوم) 🔸 توسل به عزیز خانه امام حسین علیه‌السلام... فکر مخاطب را می‌خوندم... بعد از زیارت عاشورا با خودش فکر می‌کرد چی بخونه؟ در خونه هرکی می‌ری، برو دامن عزیزش رو بگیر... زنداداشم گفت یا امام حسین دختر منم سه سالشه، تو رو به دخترت قسم... امام حسین رو قسم دادم به دختر سه ساله‌اش... نور سبزی بالای سرم بود که به من آرامش می‌داد... ‌«ان الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاه» (همانا حسین چراغ هدایت و کشتی نجات است) 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
47.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیست و پنجم فصل سوم) 🔶️ ناراحت بودم که حضرت ابالفضل علیه‌السلام نیامده بود، در یادم بود دوستم قول داده بود شفاعتم را از آقا بگیرد و من خوب شوم... 🔶️ یک نفر سمت من آمد و دستی بر سرم کشید، سرم پایین بود، گفت: پسرم ناراحت نباش امیدت را از دست نده من همان کس هستم که اسمم را آوردی، من ابالفضل العباس ساقی دشت کربلا هستم... «ان الحسین مصباح الهدي و سفینة النجاة» (همانا حسین چراغ هدایت و کشتی نجات است) 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔️ @abbas_mowzoon 🆔️ @abbas_mowzoon_links
✅ قسمت ۱۸- باور(۱) ✅ قسمت ۱۸- باور(۲) ✅ قسمت ۱۹- سایه بان(۱) ✅ قسمت ۱۹- سایه بان(۲) ✅ قسمت ۲۰- دختر بابا(۱) ✅ قسمت ۲۰- دختربابا(۲) ✅ قسمت ۲۱- حضور(۱) ✅ قسمت ۲۱- حضور(۲) ✅ قسمت ۲۲- پدر(۱) ✅ قسمت ۲۲- پدر(۲) ✅ قسمت ۲۳- آغاز ایمان(۱) ✅ قسمت ۲۳- آغاز ایمان(۲) ✅ قسمت ۲۴- احراز(۱) ✅ قسمت ۲۴- احراز(۲) ✅ قسمت ۲۵- اعجاز ایمان(۱) ✅ قسمت ۲۵- اعجاز ایمان(۲) ✅ قسمت ۲۶- که هنوز من نبودم(۱) ✅ قسمت ۲۶- که هنوز من نبودم(۲) ✅ قسمت ۲۷- زبان هم‌زبانی(۱) ✅ قسمت ۲۷- زبان هم‌زبانی(۲) ✅ قسمت ۲۸- مادرانه(۱) ✅ قسمت ۲۸- مادرانه(۲) ✅ قسمت ۲۹- پایان ریا(۱) ✅ قسمت ۲۹- شایان رها(۲) ✅ قسمت ۳۰- برق آسا(۱) ✅ قسمت ۳۰- برق آسا(۲) ✅ قسمت ۳۱- یک دعا(۱) ✅ قسمت ۳۱- یک سوره(۲) ✅ قسمت ۳۲- یاری(۱) ✅ قسمت ۳۲- یاری(۲) ✅ قسمت ۳۳- کسب و کار(۱) ✅ قسمت ۳۳- بی غبار(۲) ✅ قسمت ۳۴- راز رمز(۱) ✅ قسمت ۳۴- راز رمز(۲) ✅ قسمت ۳۵- پشت صحنه و بازخوردها 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
✅ قسمت ۱۸- باور(۱) ✅ قسمت ۱۸- باور(۲) ✅ قسمت ۱۹- سایه بان(۱) ✅ قسمت ۱۹- سایه بان(۲) ✅ قسمت ۲۰- دختر بابا(۱) ✅ قسمت ۲۰- دختربابا(۲) ✅ قسمت ۲۱- حضور(۱) ✅ قسمت ۲۱- حضور(۲) ✅ قسمت ۲۲- پدر(۱) ✅ قسمت ۲۲- پدر(۲) ✅ قسمت ۲۳- آغاز ایمان(۱) ✅ قسمت ۲۳- آغاز ایمان(۲) ✅ قسمت ۲۴- احراز(۱) ✅ قسمت ۲۴- احراز(۲) ✅ قسمت ۲۵- اعجاز ایمان(۱) ✅ قسمت ۲۵- اعجاز ایمان(۲) ✅ قسمت ۲۶- که هنوز من نبودم(۱) ✅ قسمت ۲۶- که هنوز من نبودم(۲) ✅ قسمت ۲۷- زبان هم‌زبانی(۱) ✅ قسمت ۲۷- زبان هم‌زبانی(۲) ✅ قسمت ۲۸- مادرانه(۱) ✅ قسمت ۲۸- مادرانه(۲) ✅ قسمت ۲۹- پایان ریا(۱) ✅ قسمت ۲۹- شایان رها(۲) ✅ قسمت ۳۰- برق آسا(۱) ✅ قسمت ۳۰- برق آسا(۲) ✅ قسمت ۳۱- یک دعا(۱) ✅ قسمت ۳۱- یک سوره(۲) ✅ قسمت ۳۲- یاری(۱) ✅ قسمت ۳۲- یاری(۲) ✅ قسمت ۳۳- کسب و کار(۱) ✅ قسمت ۳۳- بی غبار(۲) ✅ قسمت ۳۴- راز رمز(۱) ✅ قسمت ۳۴- راز رمز(۲) ✅ قسمت ۳۵- پشت صحنه و بازخوردها 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
✅ قسمت ۱۸- باور(۱) ✅ قسمت ۱۸- باور(۲) ✅ قسمت ۱۹- سایه بان(۱) ✅ قسمت ۱۹- سایه بان(۲) ✅ قسمت ۲۰- دختر بابا(۱) ✅ قسمت ۲۰- دختربابا(۲) ✅ قسمت ۲۱- حضور(۱) ✅ قسمت ۲۱- حضور(۲) ✅ قسمت ۲۲- پدر(۱) ✅ قسمت ۲۲- پدر(۲) ✅ قسمت ۲۳- آغاز ایمان(۱) ✅ قسمت ۲۳- آغاز ایمان(۲) ✅ قسمت ۲۴- احراز(۱) ✅ قسمت ۲۴- احراز(۲) ✅ قسمت ۲۵- اعجاز ایمان(۱) ✅ قسمت ۲۵- اعجاز ایمان(۲) ✅ قسمت ۲۶- که هنوز من نبودم(۱) ✅ قسمت ۲۶- که هنوز من نبودم(۲) ✅ قسمت ۲۷- زبان هم‌زبانی(۱) ✅ قسمت ۲۷- زبان هم‌زبانی(۲) ✅ قسمت ۲۸- مادرانه(۱) ✅ قسمت ۲۸- مادرانه(۲) ✅ قسمت ۲۹- پایان ریا(۱) ✅ قسمت ۲۹- شایان رها(۲) ✅ قسمت ۳۰- برق آسا(۱) ✅ قسمت ۳۰- برق آسا(۲) ✅ قسمت ۳۱- یک دعا(۱) ✅ قسمت ۳۱- یک سوره(۲) ✅ قسمت ۳۲- یاری(۱) ✅ قسمت ۳۲- یاری(۲) ✅ قسمت ۳۳- کسب و کار(۱) ✅ قسمت ۳۳- بی غبار(۲) ✅ قسمت ۳۴- راز رمز(۱) ✅ قسمت ۳۴- راز رمز(۲) ✅ قسمت ۳۵- پشت صحنه و بازخوردها 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیست و سوم فصل سوم) 🔸سال ۱۳۹۵ دانشجوی مهندسی دانشگاه رودهن بودم؛ ۱۰ آبان ماه سر کلاس بودم دوستم پیام داد میای بریم گردش بام تهران؟ از کلاس بیرون آمدم به مادرم زنگ‌ زدم و جریان بهش گفتم، انگار یک نگرانی داشت مخالفت کرد که تو صبح هم سر کار بودی و از آنجا دانشگاه رفتی خسته‌ای، بیشتر که اصرار کردم گفت: با پدرت تماس بگیر و‌ از ایشون بپرس که ایشان هم ابتدا مخالفت کردند بعد قبول کرد... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/qQNjH 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیست و سوم فصل سوم) 🔸حس خاصی نداشتم تنها چیزی که فکرش بودم حال مادرم بود بعد متوجه شدن تصادف، دوستم از ماشین پیاده شد دنبال گوشی‌اش می‌گشت من گفتم: مصطفی زیر چرخ عقب سمت شاگرد هست (این ایمان بیرونی که فقط نگاه بودم) ولی او من را نه می‌دید نه می شنید که با او صحبت می‌کنم... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/cnQVM 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیست و سوم فصل سوم) 🔸می‌دیدم چقدر برادران ناراحتند، من هم نگران پدر و مادر و برادران می‌شدم، اصلاً نگران خودم نبودم. سی تی اسکن را که گرفتند یکراست مرا بردند اتاق عمل، دکتر با دیدن سی تی نمی‌خواست عمل را بپذیرد، ولی وقتی گریه‌های پدر و مادرم را دید، پذیرفت... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/a0nY5 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیست و سوم فصل سوم) 🔸بابام رفت من پشت سرش رفتم که همراهش برم و بگم بایست من هم بیام با هم بریم خونه ببین من خوب شدم! تا جایی رفتم، انگار کششی مرا عقب کشاند. 🔸دیدم پشت پنجره آی سی یو ملاقات کننده‌ها می‌آیند و می‌روند، خیلی از فامیل یا دوستان که سال‌ها ندیده بودم می‌آمدند دعا می‌کردند، مادرم که می‌آمد از شدت ناراحتی از حال می‌رفت. 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/IW4jU 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیست و سوم فصل سوم) 🔸مهدیس برادرزاده‌ام اولین کسی بود که مرا دید، تا قبل مهدیس هر کس می‌آمد ملاقات (پدر، مادر، برادران) صدایشان می‌کردم که من اینجام منو ببینید هیچ کس مرا نمی‌دید! گفتم: خدایا چه کار کنم؟!! خواستم کاری کنم شاید کسی مرا ببیند، خواستم میله تخت را تکان بدهم شاید متوجه من شوند که اینجام دستم را به میله گرفتم از میله رد شد... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/t6ASP 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیست و سوم فصل سوم) 🔸یک مداحی داشتیم که همسایه خودمان است، آقای ایمان حسنی یک روز خبر تصادف مرا می‌شنود به ملاقاتم که می‌آید، با خودش می‌گوید یک زیارت عاشورا برایش بخوانم. آن روز شلوغی آی سی یو بود که ملاقات کننده‌های تخت های دیگر هم آمده بودند... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/tJ6P8 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیست و سوم فصل سوم) 🔸دخترخاله‌ام الهام هم سرش را روی شیشه گذاشت می‌گفت: ایمان تو خوب شو من به حضرت رقیه(س) نذر کردم خوب بشی بریم دامغان اونجا برایت یک گوسفند قربانی کنم... وقتی خوب شدم یک‌ شب که دیدنم آمد گفتم: الهام گوسفند من چی شد؟ گفت: کدام گوسفند! گفتم: همان که آمده بودی بیمارستان و مداح روضه می‌خواند تو‌ در دلت نذر کردی... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/swiCI 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیست و چهارم فصل سوم) 🔸با همه پرستاران بعد بهوش آمدن و خوب شدنم دوست شدم، ببشتر پرستاران آی سی یو رو‌ به اسم و فامیل می‌شناختم، ۵۸ روز در کما بودم، مثلاً آقای سهرابی متولد ۱۳۷۰ بچه تهرانپارس بود که در آی سی یو معروف به سهراب بود، آمدم گفتم: سلام آقا علیرضا گفت: سلام! تعجبی کرد گفت: چطور من را میشناسی؟! با اشاره عدد ۴ را که نشانه استقلالی‌هاست نشانش دادم، در کما که بودم می‌دانستم چه کسی استقلالی هست چه کسی پرسپولیسی... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/R1Tuf 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
30.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیست و چهارم فصل سوم) 🔸یک کمک پرستاری بود خانم ابراهیمی مادر یکی از دوستان که لویزان ۳ باهم همکلاس بودیم (حمید بافتی) ایشان خانه تعریف کرده بود پسری هست بچه لویزان ۳ بوده آوردنش بخش آی سی یو اسمش ایمان عبدالمالکی هست، پسرش می‌گوید این رفیق من است و هر روز حال مرا از مادرش می‌پرسید... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/ePmLD 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیست و چهارم فصل سوم) 🔸در بیمارستان اتاق اِسموک بود که پرستاری آنجا سیگار می‌کشید که از سوراخی که روی توری پنجره ایجاد کرده بودند، دوده سیگار را به بیرون می‌دادند که محیط بیمارستان بوی سیگار نگیرد. 🔸محل استراحت کمک بهیاران و پرستاران را هم دیدم که از یک پنجره وارد می‌شدند به کمک یک پله آهنی که آن طرف هم همین پله را داشت، تخت دو طبقه داشت و حتی پرده بوسیله نخ وصل بود... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/ozdPO 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیست و پنجم فصل سوم ) 🔸 من که روح بودم ایستاده بودم توی تختم، مامان اومد از جلوی اتاق من رد بشه یه لحظه چشمش خورد به قاب عکس من، تا دید عکسِ منو از حال رفت، چون تو مسیر نگاه بودم فکر کردم منو دید... 🔸 یکی از روزهایی که تو بیمارستان پایین تختم بودم پیرمردی رو دیدم، بابابزرگم سال ۸۳ فوت کرد با همون تیپ و شکل یهو دیدم پیرمردی اومد پیش من، دیدمش شناختم! گفتم آقا جون سلام شما اینجا چکار می‌کنید؟! اصلاً من موندم آقا جون اینجا چکار می‌کنه! گفتش اومدم بهت مژده بدم خوب میشی صبر داشته باش فقط برگشتی یه پیغام دارم برات که به بابات بگو سنگ قبر منو خواست عوض کنه دست به کفنم نزنه... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/bOGlt 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیست و پنجم فصل سوم ) 🔸گفت که بگو دست به خاک تو قبرم نزنه، گفتم چرا؟! گفتش که عذاب قبرم دوباره تکرار می‌شه چون یه جور نبش قبر حساب می‌شه 🔸روزهای اول که به هوش اومدم به پرستار گفتم: آقای پرستار جون مادرت یه دقیقه بابامو صدا می‌کنی بابام اومد گفت چیه! گفتم مگه نمی‌خوای بری رسالت سنگ قبر بخری برا آقا جون، خودِ آقا جون یه چیزی گفته باید بهت بگم... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/8heW2 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیست و پنجم فصل سوم ) 🔸دیدم یکی با لباس سبز خاکی اومد سمت من، گفت من امین کریمی‌ام یادت نیست تو بچه بودی زدم تو گوشِت، اومدی سر خاکم گفتی حلالت نمی‌کنم؟! اومدم ازت حلالیت بگیرم، گفتم؛ شما که شهید شدی چه نیازی به حلالیت من داری؟! گفت من فقط لنگِ یه حلالیت از توام 🔸منم که می‌بینی اومدم به واسطه حضرت زینب(س) و حضرت ابالفضل(ع) و امام حسین(ع) واسطه شدن پیش خدا که بزارن من بیام پیش تو ازت حلالیت بگیرم، حضرت اباالفضل(ع) هم گفت اگه حلالت کرد من میرم شفاعتش رو می‌کنم خوب بشه و برگرده... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/trpc9 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیست و پنجم فصل سوم ) 🔸 حضرت ملک الموت رو دیدم، سه نفر بودن هاله آدم ولی سرتاسر مشکی، ولی ترسناک نبودن، یکیشون گفت: هی؛ تو بلند شو باید بریم! تو همین حین شوهر خاله‌ام و مامان و بابام که اومده بودن ملاقات پشت پنجره داشتن حدیث کساء می‌خوندن 🔸یهو دیدم پنج نفر با لباس سبز که بعداً فهمیدم اینها پنج تن آل عبا(ع) بودن، اومدن پشت این سه نفر گفتن که ایمان رو ولش کنین، همین الان اِذن اومده که این بچه باید بمونه، قشنگ همین جمله رو گفت و گفت: باب الحوائج(ع) میاد شفاعتش رو می‌کنه... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/DnplT 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیست و پنجم فصل سوم ) 🔸اومد سمت من یه نفر و دست کشید روی سرم من سرم پایین بود، گفتش که پسرم ناراحت نباش هیچوقت امیدت رو از دست نده نمی‌دونستم کیه! سرم رو کردم بالا یهو گفتم: یا ابالفضل(ع) چقدر خوشگله این آقا، گفتش که می‌دونی من کی‌ام؟ من اباالفضل العباسم ..‌‌. گفتن که قول بدی وقتی برگشتی گِله ما رو جایی نکنی که بگی باب الحوائج دروغ بود یا مثلاً ابالفضل(ع) و امام حسین(ع) دروغ بودن! گفتم چشم آقا قول میدم گفتن حالا برو تو جسمت... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/rYgZW 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
✅ قسمت ۱۸- باور(۱) ✅ قسمت ۱۸- باور(۲) ✅ قسمت ۱۹- سایه بان(۱) ✅ قسمت ۱۹- سایه بان(۲) ✅ قسمت ۲۰- دختر بابا(۱) ✅ قسمت ۲۰- دختربابا(۲) ✅ قسمت ۲۱- حضور(۱) ✅ قسمت ۲۱- حضور(۲) ✅ قسمت ۲۲- پدر(۱) ✅ قسمت ۲۲- پدر(۲) ✅ قسمت ۲۳- آغاز ایمان(۱) ✅ قسمت ۲۳- آغاز ایمان(۲) ✅ قسمت ۲۴- احراز(۱) ✅ قسمت ۲۴- احراز(۲) ✅ قسمت ۲۵- اعجاز ایمان(۱) ✅ قسمت ۲۵- اعجاز ایمان(۲) ✅ قسمت ۲۶- که هنوز من نبودم(۱) ✅ قسمت ۲۶- که هنوز من نبودم(۲) ✅ قسمت ۲۷- زبان هم‌زبانی(۱) ✅ قسمت ۲۷- زبان هم‌زبانی(۲) ✅ قسمت ۲۸- مادرانه(۱) ✅ قسمت ۲۸- مادرانه(۲) ✅ قسمت ۲۹- پایان ریا(۱) ✅ قسمت ۲۹- شایان رها(۲) ✅ قسمت ۳۰- برق آسا(۱) ✅ قسمت ۳۰- برق آسا(۲) ✅ قسمت ۳۱- یک دعا(۱) ✅ قسمت ۳۱- یک سوره(۲) ✅ قسمت ۳۲- یاری(۱) ✅ قسمت ۳۲- یاری(۲) ✅ قسمت ۳۳- کسب و کار(۱) ✅ قسمت ۳۳- بی غبار(۲) ✅ قسمت ۳۴- راز رمز(۱) ✅ قسمت ۳۴- راز رمز(۲) ✅ قسمت ۳۵- پشت صحنه و بازخوردها 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
✅ قسمت ۱۸- باور(۱) ✅ قسمت ۱۸- باور(۲) ✅ قسمت ۱۹- سایه بان(۱) ✅ قسمت ۱۹- سایه بان(۲) ✅ قسمت ۲۰- دختر بابا(۱) ✅ قسمت ۲۰- دختربابا(۲) ✅ قسمت ۲۱- حضور(۱) ✅ قسمت ۲۱- حضور(۲) ✅ قسمت ۲۲- پدر(۱) ✅ قسمت ۲۲- پدر(۲) ✅ قسمت ۲۳- آغاز ایمان(۱) ✅ قسمت ۲۳- آغاز ایمان(۲) ✅ قسمت ۲۴- احراز(۱) ✅ قسمت ۲۴- احراز(۲) ✅ قسمت ۲۵- اعجاز ایمان(۱) ✅ قسمت ۲۵- اعجاز ایمان(۲) ✅ قسمت ۲۶- که هنوز من نبودم(۱) ✅ قسمت ۲۶- که هنوز من نبودم(۲) ✅ قسمت ۲۷- زبان هم‌زبانی(۱) ✅ قسمت ۲۷- زبان هم‌زبانی(۲) ✅ قسمت ۲۸- مادرانه(۱) ✅ قسمت ۲۸- مادرانه(۲) ✅ قسمت ۲۹- پایان ریا(۱) ✅ قسمت ۲۹- شایان رها(۲) ✅ قسمت ۳۰- برق آسا(۱) ✅ قسمت ۳۰- برق آسا(۲) ✅ قسمت ۳۱- یک دعا(۱) ✅ قسمت ۳۱- یک سوره(۲) ✅ قسمت ۳۲- یاری(۱) ✅ قسمت ۳۲- یاری(۲) ✅ قسمت ۳۳- کسب و کار(۱) ✅ قسمت ۳۳- بی غبار(۲) ✅ قسمت ۳۴- راز رمز(۱) ✅ قسمت ۳۴- راز رمز(۲) ✅ قسمت ۳۵- پشت صحنه و بازخوردها 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
26.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیست و چهارم فصل سوم) 🔸 توسل به عزیز خانه امام حسین علیه‌السلام... فکر مخاطب را می‌خوندم... بعد از زیارت عاشورا با خودش فکر می‌کرد چی بخونه؟ در خونه هرکی می‌ری، برو دامن عزیزش رو بگیر... زنداداشم گفت یا امام حسین دختر منم سه سالشه، تو رو به دخترت قسم... امام حسین رو قسم دادم به دختر سه ساله‌اش... نور سبزی بالای سرم بود که به من آرامش می‌داد... 🌹‌«ان الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاه» (همانا حسین چراغ هدایت و کشتی نجات است) 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
47.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت بیست و پنجم فصل سوم) 🔶️ ناراحت بودم که حضرت ابالفضل علیه‌السلام نیامده بود، در یادم بود دوستم قول داده بود شفاعتم را از آقا بگیرد و من خوب شوم... 🔶️ یک نفر سمت من آمد و دستی بر سرم کشید، سرم پایین بود، گفت: پسرم ناراحت نباش امیدت را از دست نده من همان کس هستم که اسمم را آوردی، من ابالفضل العباس ساقی دشت کربلا هستم... 🌹«ان الحسین مصباح الهدي و سفینة النجاة» (همانا حسین چراغ هدایت و کشتی نجات است) 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔️ @abbas_mowzoon 🆔️ @abbas_mowzoon_links
💠لینک مشاهده و دانلود قسمت‌های برنامه «زندگی پس از زندگی» از و دریافت ؛ رمضان ۱۴۰۱: ✅قسمت۲۱_حضور ⬇️مشاهده در آپــارات: بخش اول: https://www.aparat.com/v/9TkM0 بخش دوم: https://www.aparat.com/v/miode 🔊 دریافت فایل صوتی: http://sokhanrani.iranseda.ir//detailsPodcast/?g=537341 ✅قسمت ۲۲- پدر ⬇️مشاهده در آپـــارات: بخش اول: https://www.aparat.com/v/f639im0 بخش دوم: https://www.aparat.com/v/d391ws3 🔊دریافت فایل صوتی: http://sokhanrani.iranseda.ir//detailsPodcast/?g=537491 ✅قسمت ۲۳- آغاز ایمان ⬇️مشاهده در آپـــارات: بخش اول: https://www.aparat.com/v/k9924mv بخش دوم: https://www.aparat.com/v/u07v30g 🔊دریافت فایل صوتی: http://sokhanrani.iranseda.ir//detailsPodcast/?g=537743 ✅قسمت ۲۴- احراز ⬇️مشاهده در آپـــارات: بخش اول: https://www.aparat.com/v/t54s5v4 بخش دوم: https://www.aparat.com/v/y92zyx4 🔊دریافت فایل صوتی: http://sokhanrani.iranseda.ir//detailsPodcast/?g=537743 ✅قسمت ۲۵-اعجاز ایمان ⬇️مشاهده در آپــارات: بخش اول: https://www.aparat.com/v/a863418 بخش دوم: https://www.aparat.com/v/g2234gl 🔊دریافت فایل صوتی: http://sokhanrani.iranseda.ir//detailsPodcast/?g=537743 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links