eitaa logo
عباس موزون
54.5هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
4هزار ویدیو
17 فایل
مدیرکانال: عباس موزون ✍️پیشینه: پژوهشگر نویسنده تهیه کننده کارگردان مجری تلویزیون گوینده رادیو ✍دانش ها: کارشناسی: مهندسی تکنولوژی کارشناسی: کارگردانی سینما کارشناس ارشد: مدیریت اجرایی دکتری: مدیریت رسانه دانشجوی دانشگاه تهران ☎روابط عمومی @My_net_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
15.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت بیست و هفتم فصل ششم) 🔸نور و صدا آهسته کمرنگ شد و انگار همه چی خاموش شد و رفت. به خودم که آمدم یک تریلی بوق زد. تعجب کردم ! تریلی کجا بود بوق زد؟ من کجا هستم؟ یادم آمد تصادف کردم. اولین نفر یک موتورسوار بالای سرم آمد و گفت: داداش اصلاً نترس تصادف کردی؛ چیزی نشده. با دستمال شن و ماسه و خاکی که در چشمم رفته بود را تمیز کرد و آبی به صورتم پاشید. جمعیت بسیار زیادی جمع شده بودند. در همین حالت به موتورسوار گفتم: با گوشی همراهم اولین نفر را بگیر هر کس باشد آشناست و بگو فلانی تصادف کرده. شماره تماس یکی از آشنایان را گرفت و به منزل اطلاع داد که تصادف کردم ... 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
16.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت بیست و هفتم فصل ششم) 🔸یواش یواش دیدم از بیمارستان بیرونم. نور بسیار جذاب بود. هر چه می گذشت جذاب تر می شد. در آن نور که بودم آدم هایی بودند که مثل برق از کنارم می گذشتند. برخی هم مثل من آهسته می رفتند، برخی درخواست داشتند. همه اموات را از آشنا و غیر آشنا می دیدم. یکسری خندان بودند، یکسری غمگین. نور تا جایی رفت که کم کم خلأ شد و کمرنگ تا دیگر محو شد. حیران و سرگردان شده بودیم نمی دانستیم چه کنیم کجا برویم !!... 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
21.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده ای از قسمت بیست و هفتم فصل ششم) 🔸همان نور آمد، هر چه نزدیک تر می شد کوچکتر می‌شد. به اتاق آی سی یو رفتم. از نور دور شدم و از طرف راست بدنم همراه با درد شدیدی وارد جسمم شدم. من دریافتم خداوند از حق الناس به هیچ وجه گذشت نمی کند، حق الناس به خودت، خانواده ات و همه مخلوقات خدا. 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links