eitaa logo
عباس موزون
50.6هزار دنبال‌کننده
941 عکس
2.1هزار ویدیو
3 فایل
مدیرکانال: عباس موزون ✍️پیشینه: پژوهشگر نویسنده تهیه کننده کارگردان مجری تلویزیون گوینده رادیو ✍دانش ها: کارشناسی: مهندسی تکنولوژی کارشناسی: کارگردانی سینما کارشناس ارشد: مدیریت اجرایی دکتری: مدیریت رسانه دانشجوی دانشگاه تهران ☎روابط عمومی @My_net_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
12.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 یا فاطمه الزهرا صل الله علیک سلام ای عصمت شمس الضحی ای عفت بدر الدجی ای تاج سر انبیاء ای رتبه شناس علی ای اصل و اساس علی ای سایه دست خدا... ایام شهادت خانم فاطمه زهرا (سلام الله علیها) 🕯️🥀 تسلیت باد.🕯️🥀 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت دهم فصل دوم) 🔸شش سال راه بیمارستان را به سختی طی کردم شاید بشود گفت: هفته‌ها او در بیمارستان جان می‌داد و منم کنارش جان می‌دادم. 🔸در اصفهان پزشک گفت: کلیه‌اش خراب است آب و هوای اصفهان خوب نیست، به زادگاهش ببریدش اگر قرار است بمیرد در وطنش بمیرد. از اصفهان به شمال آمدیم تا اینکه بیماری زیاد شد ساعت ۱ شب رفتیم بیمارستان و گفتند: کلیه‌اش از کار افتاده و باید دیالیز شود... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/t9QxY 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
13.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت دهم فصل دوم) 🔸باور نمی‌کردم خانمم برگشته با سِرُم و دارو بهتر شد و به (آی-سی-یو) منتقل شد یک‌ روز آنجا بود، اولین کلمه‌ای که گفت: یافاطمه زهرا(سلام الله علیها) بود پرسیدم خانم خوبی: گفت بله تو چرا مرا برگرداندی؟؟ 🔸اذان می‌دادند خانم گفت: خدایا اگر می‌خواهی مرا ببری سر اذان ببر، همینطور هم شد با دومین الله اکبر اذان ظهر از دنیا رفت... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/AoWSZ 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
10.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت دهم فصل دوم) 🔸یک روز رفتیم بیمارستان حشمت دکترها گفتند دو تا از رگ‌های قلب خانمم گرفته باید آنژیو بشه، گفتند هزینه ۲۶۰ یا ۲۷۰ میشه و من اون موقع ۲۰۰ همراهم بود به همسرم گفتم: خانومی بنشین در خانه پول داریم باقی‌ش رو میرم میارم. 🔸وقتی برگشتم دیدم جلوی درب نشسته و گفت: دکتر گفته که فعلاً دستگاه‌هایمان خرابه هفته دیگه بیاید، در راه رسیدن به خانه گفت: رضا می‌خوام مطلبی را بگم... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/7Q8qt 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
8.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت هشتم فصل دوم؛ به مناسبت شهادت حضرت زهرا «سلام الله علیها») 🔸 یک بانویی را دیدم، چهره‌‌شان را ندیدم، لباسشان از جنس حریر سفید بود، عطری بی‌نظیر استشمام می‌شد که ناخودآگاه دویدم سمت ایشان و پاهایشان را بوسیدم با دست راستشان آن لباس را روی تمام اندام من کشیدند، از خوشحالی گریه می‌کردم و دوست نداشتم از زمین بلند شوم... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/Unr3H ایام شهادت خانم فاطمه زهرا (سلام الله علیها) 🕯️🥀 تسلیت باد.🕯️🥀 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
5.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت یازدهم فصل دوم) 🔸نسیم خنکی توجهم را جلب کرد، برگشتم به پشت سرم، فضایی لایتناهی سیاهی دیدم سیاهی مطلق، خلأ مطلق، اما این فضا ترسناک نبود (در صورتی که تجربه در سن ۱۲ سالگیم رخ داده بود و از تاریکی می‌ترسیدم) 🔸در زاویه بالا یک نور سفیدی دیدم نوری که مشتاق بودم کشفش کنم سوسوی نوری که ریز بود ولی نزدیک که می‌شدم بزرگتر می شد و از این وسعت احساس نشاط مطلق داشتم. 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/sd16r 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
6.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت یازدهم فصل دوم) 🔸در عین اینکه حرکت می‌کردم احساس می‌کردم روح‌‌های دیگری هم حرکت می‌کردند، رو به سوی نور بودم فقط آگاهی داشتم که مثلاً سمت راستم مردی میانسال قوی هیکل را درک کردم او هم به سوی نور به یک مقصد همگی حرکت می‌کردیم. 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/fs0K8 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
14.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت یازدهم فصل دوم) 🔸درست لحظه‌ای که می‌خواستم از آن درگاه بگذرم، همان دو نیرو را احساس کردم در طرفین به شدت هر چه تمام مرا برگرداندند و خیلی بی‌نهایت سریع برگشتن را مشاهده می‌کردم و فریاد می‌زدم اینکار را با من نکنید به هیچ عنوان راضی به برگشتن نبودم. 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/x3JFe 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
6.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت یازدهم فصل دوم) 🔸مادرم مُدام مرا صدا می‌کرد و می‌گفت: زهره زهره، گریه می‌کرد و من هیچ احساسی نسبت به صدا کردن نداشتم. 🔸پدرم را می‌دیدم که سردرگم بود، دکتر می‌گفت: اگر این تزریق جواب نده دیگه از بیمارستان ما هیچ توقعی نداشته باشید کار دیگه‌ای از ما ساخته نیست... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/T3a0t 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links