eitaa logo
عباس موزون
50.5هزار دنبال‌کننده
943 عکس
2.1هزار ویدیو
3 فایل
مدیرکانال: عباس موزون ✍️پیشینه: پژوهشگر نویسنده تهیه کننده کارگردان مجری تلویزیون گوینده رادیو ✍دانش ها: کارشناسی: مهندسی تکنولوژی کارشناسی: کارگردانی سینما کارشناس ارشد: مدیریت اجرایی دکتری: مدیریت رسانه دانشجوی دانشگاه تهران ☎روابط عمومی @My_net_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
23.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت هفدهم فصل چهارم به مناسبت وفات حضرت زینب «سلام الله علیها») 🔸خانم زینب کبری(سلام‌الله‌علیها) به من گفتند: حجاب را رعایت کنم، از آن موقع رعایت می‌کنم. واقعاً خدا را شکر می‌کنم خدایا اینقدر مرا دوست داری که می‌خواهی اعمالم خوب باشه؟ 🔸راحله که از کُما درآمد گفت: مامان من یک خانومی را در تونل دیدم به من گفت: راحله به مامانت بگو‌ صبر داشته باشه صبر تو خوب میشی راحله پرسیده شما کی هستید؟ گفتند: من زینبم دختر فاطمه(سلام‌الله علیها) و آقا علی(علیه السلام) هستم... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/BZ8IY 🥀🕯️سالروز وفات حضرت زینب «سلام الله علیها» تسلیت باد. 🕯️🥀 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
8.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 اهتمام به جبران حق الناس و حق الله توسط مخاطب بیناضمیری که اکنون از بدن خارج شده اند. 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
13.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت دوم فصل دوم) 🔸من از یک مدت قبل می‌دانستم بیمار شدم با خدا راز و نیاز می‌کردم که با مشکلاتم (بیماری سرطان) چه کنم؛ می‌دانستم قرار است بمیرم و از مرگ هم می‌ترسیدم فکر می‌کردم چه اتفاقی برای من رخ میده؟ در این حین از آقا امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) کمک خواستم 🔸بعد از درخواست کمک از آقا امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) یک لحظه احساس کردم خانه سقف ندارد چون ایشان متصل کننده بین زمین و آسمان هستند دیدم درب آسمان به رویم باز شد و اسب سپید بالدار خیلی زیبایی دیدم... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/KEg17 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
11.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت دوم فصل دوم) 🔸آن اسب وقتی پاهایش را خم کرد شما متوجه می‌شوی چقدر محترمانه با شما برخورد می‌کند یا شما را دوست دارد و یا سلامی که از عالم غیب باشد... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/oexfJ 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
13.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت دوم فصل دوم) 🔸 بعد از دیدن اسب بالدار زیبا یک صدای ملکوتی خاص شنیدم که یک جمله را می‌گفت: به تو بشارت باد که به آرامش ابدی خواهی رسید... 🔸سپس روحم آزاد شد، یک نوع رهایی مطلق داشتم (انگار کره زمین را از روی دوشم برداشتند) از بالا جسمم را دیدم با چند متر فاصله و بعد قبرستانی را دیدم چند ردیف قسمت بالا پُر بود و اولین قبر سمت راست قبر من بود با سرعت وارد قبر شدم و به همان سرعت زیاد بالا رفتم... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/ezcsG 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
15.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت دوم فصل دوم) 🔸وقتی از قبر به سمت بالا می‌رفتم نیروی عظیمی مرا به سمت خودش می‌کشید (مثل اینکه بُراده‌ای آهن باشم که آن نیروی عظیم مرا به سمت خودش می‌کشد) سرعتم زیاد بود رسیدم به آسمانی پُر ستاره نورهایی از کنارم عبور می‌کردند حس پرواز داشتم‌ 🔸وقتی این مراحل را طی کردم رسیدم به فضایی گسترده لایتناهی که فقط نور بود، نور، نور نور آبی روشن که شاید می‌شد تمام رنگ‌ها را در آن دید وقتی رسیدم موج‌ پیدا کرد انگار قطره‌ای بودم که به دریایی پیوسته باشم... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/5eivG 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
17.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت دوم فصل دوم) 🔸قبل تجربه از سفر روحی هیچ‌ اطلاعی نداشتم، وقتی تجربه کردم به فکر فرو رفتم که من کجا رفتم چه دیدم کجا بودم؟ 🔸وقتی به آن نور گسترده لایتناهی رسیدم عشق عمیقی درک کردم و احساس می کردم که به اصل خودم یا به خانه برگشتم گرمی خاص، عشق خاص و دوست داشتنی عمیق، عشق حقیقی را آنجا درک کردم... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/yIKC5 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
16.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت دوم فصل دوم) 🔸وقتی از بالا نگاه می‌کردم یک حوض بسیار بزرگ دیدم یک استخر بزرگی به رنگ‌ آبی خیلی خوشرنگ آنجا گویی جسم داشتم آمدم سمت حوض و قدم می‌زدم 🔸یک سطر پایین‌تر آمدم یک باغ دیدم اینجا هم مقداری طول کشید تا برسم به بالای حوض و آمدم سمت راست حوض آقایی ایستاده بودند چهارشانه (صورتی نمی‌دیدم) با یک شیلنگ قطور درخت‌ها را آب می‌داد اینجا برای من آشنا بود و حس خوبی داشتم... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/GMCFh 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links
11.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 عنوان: (گزیده‌ای از قسمت دوم فصل دوم) 🔸داشتم قدم می‌زدم و آن باغ و درختان‌ش رو می‌دیدم به خیابانی رسیدم آقایی ایستاده بودند بسیار زیبا (می‌توان گفت فرشته بود) زیبایی‌ش با هیچ یک از صورت‌های دنیایی قابل مقایسه نبود 🔸یک ظرف بلوری دستشان بود، درون آن طرف سیب‌های زرد و قرمز بود جنس سیب‌ها از نور بود و نورشان به بیرون ظرف می‌تابید خطاب به مردم شهر گفتند: چه کسی سیب می‌خواد؟ که آقایی از منزل‌شان بیرون اومد که سیب بگیرد 🔸در آن شهر حس خوبی داشتم آنجا شهر آرامش بود، آرامش ابدی می‌تواند آنجا باشد... 🎬 با کیفیت بالاتر از اینجـا در آپــــارات ببینید: https://aparat.com/v/Or643 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🆔 @abbas_mowzoon 🆔 @abbas_mowzoon_links