eitaa logo
محسن عباسی ولدی
74.4هزار دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
2هزار ویدیو
356 فایل
صفحه رسمی حجت الاسلام #محسن_عباسی_ولدی متخصص | نویسنده | مدرّس 🌱 مسائل تربیتی و سبک‌زندگی‌دینی 🌐 پایگاه‌های اطلاع رسانی: ktft.ir/v 📬 ارتباط با مدیر: @modir_abbasivaladi 📱نشـانی صفحات مجازی حاج‌آقا در پیام‌رسان‌ها: @abbasivaladi
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌹🌹🌹 ✅ خلاصه‌ی صد و چهل و هفتم: دل آدم رو کی باید محکم کنه؟ 🍃🌹🌹🌹 🖊 نشستیم پای درس اصحاب کهف. 🔸تو یه حدیثی از قول امیر المؤمنین علی علیه السلام اومده که اصحاب کهف، غیر از اون چوپونی که بعداً بهشون ملحق شده، از درباریای درجه یک بودن و همه‌شون از نزدیک‌ترین افراد به دقیانوس، پادشاه زمانه‌شون. 🔸دقيانوس به فکر افتاد که ادّعای خدایی کنه. همۀ درباریای درجه یک رو صدا زد و تصمیمش رو با اونا در میون گذاشت و اعلام خدایی کرد. بعدش هر کسی خدایی دقیانوس رو قبول می‌کرد، حسابی بهش می‌رسید. اگه کسی هم قبول نمی‌کرد، محکوم به اعدام می‌شد. 🔸بعد از یه مدّت، روزعیدی بود که یه دفعه يكى از افسرای ارتشی وارد شد و بهش گفت ارتش فارس با سرعت در حركتن و می‌خوان بیان با تو بجنگن. دقيانوس تا این حرف رو شنید، طوری ناراحت شد که تاج از سرش افتاد و رو زمین غلطید. 🔸یکی از اون مشاورای درجه یک دقیانوس که بعداً جزو اصحاب کهف شد، سمت راست دقیانوس نشسته بود. وقتی ترس دقیانوس و افتادن تاجش رو دید، رفت تو فکر. اون با خودش گفت: «اگر دقيانوس اون جوری که خودش خیال می‌کنه خداست، نباید غمگین بشه و به جزع و فزع بیفته، نباید غذا بخوره و نباید بخوابه و بیدار شه. اینا از کارای یه خدا نمی‌تونه باشه». 🔸اسم این فرد، تملیخا بود، یکی از اون شیش نفری که از مشاورای خاص و درجه یک پادشاه بودن. 🔸یک روز همه تو خونۀ تملیخا جمع بودن، تملیخا به بقیه گفت: ➖ ای برادرای من!‌ یه چیزی تو وجود من افتاده که من رو از زندگی انداخته. ➖ بقیه پرسیدن: اون چیه؟ ➖ تملیخا گفت: مدتى طولانی‌ای هست که دارم فکر میكنم به اين آسمون و با خودم می‌گم: ⁉️ کی این آسمون رو مثل یه سقف محفوظ بالا سر ما قرار داده بدون اين كه به جايى بند باشه و يا از زیر رو یه ستونی وایساده باشه؟ ⁉️و کیه که آفتاب و ماه رو به عنوان دو تا آیۀ روشن، تو این آسمون به حركت انداخته؟ ⁉️و بعدش یه فکر طولانی در بارۀ زمین داشتم که چه کسی این زمین رو روی آب‌های متلاطم مسطح کرد و به وسیلۀ کوه‌ها محکم کرد تا از جاش تکون نخوره. ⏹ همین جا توقف کنیم. ♦️اون چیزی که مبدأ ایمان آوردن تملیخا شده، تفکر رو آیه‌هاییه که خدا جلو همۀ بنده‌هاش گذاشته. ✅ تملیخا حرف خدا رو به صورت مستقیم از یه پیغمبر نشنیده، اون و بقیۀ دوستاش، وقتی به آیه‌ها و نشونه‌های خدا، خوب توجّه کردن و ایمان آوردن، بعدا خودشون شدن آیه. 🔸اصحاب کهف یه مدّت تو تقیه بودن و عقایدشون رو ابراز نمی‌کردن؛ ولی بعد از مدّتی تصمیم گرفتن تقیه رو بذارن کنار و توحیدشون رو علنی کنن. 🍃وَ رَبَطنا عَلي قُلُوبِهِم إِذ قامُوا فَقالُوا رَبُّنا رَبُّ السَّماواتِ وَ الأَرضِ لَن نَدعُوَا مِن دُونِهِ إِلهاً لَقَد قُلنا إِذاً شَطَطاً. 🍂و دل‌هايشان را محكم ساختيم در آن موقع كه قيام كردند و گفتند: «پروردگار ما، پروردگار آسمان‌ها و زمين است هرگز غير او معبودى را نمى‌خوانيم كه اگر چنين كنيم، سخنى به‌گزاف گفته‌ايم. ✨(سورۀ کهف(۱۸)،‌ آیۀ۱۴). 🔸دقیانوس کسایی رو که خداییِ اون رو منکر می‌شدن، می‌کشت. اصحاب کهف وقتی در برابر دقیانوس بلند شدن، در اصل قید همه چیز رو زدن. هم از موقعیتشون گذشتن و هم از جونشون. ✔️ این جا هم خدا اصحاب کهف رو تنها رها نکرد. خودش دل اونا رو محکم کرد: «وَ رَبَطنا عَلیٰ قُلُوبِهِم». ☑️ خدا راه رو نشون می‌ده؛ ولی برا پیمودن یه راه پر از فراز و نشیب، دل قرص و محکمم می‌خوایم. خدا دلمون رو هم قرص می‌کنه. ♦️وقتی کسی ایمان می‌آره به خدا و اون رو همه‌کارۀ زندگیش می‌دونه، تسلیمش می‌شه. تسلیم که شد، خدا دلش رو طوری به خودش می‌بنده که هر جا می‌ره احساس می‌کنه که سر رشته دست خداست، برا همینم آب تو دلش تکون نمی‌خوره. صد و چهل و هفتم ‌ @abbasivaladi ➖➖➖🍃🌹🌹🌹🍃➖➖➖ 🌹 اینم پی‌دی‌اف درس صد و چهل و هفتم، برا کسایی که دوست دارن متن کامل درس رو بخونن: 👇👇👇👇👇
🍃🌻🌻🌻 ✅ خلاصه‌ی صد و چهل و هشتم: حکم تقیه اگه به قیمت از بین رفتن حقیقت باشه، چیه؟ 🍃🌻🌻🌻 🔹گفتیم که خدا از اصحاب کهف به عنوان جَوونایی یاد می‌کنه که وقتی تصمیم گرفتن، عقیدۀ توحیدی‌شون را علنی کنن، خدا دلاشون رو قرص کرد. 🔰قبل از این که ادامۀ حرفای اصحاب کهف رو بشنویم، بذارید یه نکتۀ خیلی مهم رو به شکل یه سؤال و جواب بگم: ⁉️ با این که قوم اصحاب کهف، تو شرکشون غرق شده بودن، چرا بازم اونا داد و هوار کردن و از توحید حرف زدن؟ 📛 یه نکتۀ خیلی مهم در بارۀ «حق» وجود داره که بی‌توجّهی به اون خیلی خطرناکه. ✖️تو دوره‌هایی که ذائقۀ مردم عوض می‌شه، بعضیا به اسم تقیه یا با بهونه‌های دیگه، حرفی از حق و حقیقت نمی‌زنن. از نظر این افراد حرف زدن در بارۀ حقیقت، در صورتی به درد می‌خوره که حتماً کسی بهش عمل کنه. ❗️این آدما می‌گن: اگه کسی نیست که به حق عمل کنه، چرا باید خودمون رو به دردسر بندازیم و حقیقت رو بگیم و براش سر و دست بشکنیم؟ ☑️ تو جواب این دسته از آدما باید گفت: کی گفته تنها فلسفۀ حرف زدن از حقیقت، اینه که بقیه به اون عمل کنن؟! بعضی وقتا باید حقیقت رو فریاد زد برا این که فراموش نشه.‌ 📛 تفکّری که می‌گه وقتی در بارۀ حق حرف بزن که بدونی بهش عمل می‌شه، خیلی خطرناکه؛ چون گاهی باعث می‌شه به قدری حق، مظلوم و مهجور بمونه که یکی دو تا نسل و حتّی بیشتر، گوششون با حق آشنا نشه. اون وقت اگه تو نسلای بعدی کسی اومد و از حقیقت حرف زد، کسایی که حقیقت رو نشنیدن، ممکنه باهاش احساس غریبگی کنن و در برابرش وایسن. ❗️این اتّفاق همین حالا هم افتاده. در بارۀ بعضی از حقایق به قدری کم حرف زده شده که وقتی در باره‌ش می‌خوای صحبت کنی، یه عالمه باید انرژی صرف کنی تا بتونی جامعه رو متقاعد کنی. 🔻بذارید مثال بزنم: ▫️یه موقعی اصلاً لازم نبود استدلالی بیاری تا جامعه باور کنه که مادری کردن قداست داره و از هر شغلی بالاتره. ❕امّا وقتی که آروم آروم نهضتای زن‌سالارانه و فمنیستی غوغا به راه انداختن و ما هم خواستیم کم نیاریم، کمتر در بارۀ مادری حرف زدیم و حالا کارمون رسیده به جایی که باید برا دختر امروز به قدری حرف بزنیم تا باورش بشه، مادری کردن از درس خوندن رسمی تو دانشگاه و حوزه بالاتره. ❗️امروز دخترای ما حاضرن برا گرفتن یه مدرک بی‌ارزش لیسانس از دانشگاه ناکجاآباد، با ازدواج نکردن، ‌هم همسری کردن رو عقب بندازن و هم مادر شدن رو. ✖️مقصّر این وضعیت فقط کسایی نیستن که دشمن مادری کردن و همسری کردن هستن. اونا که دشمن خانواده‌ان و ازشون توقعی جز این نیست. ✔️ مقصّر اصلی، کسایی هستن که وقتی دیدن ذائقۀ مردم عوض می‌شه، برای این که نکنه حرفاشون به مردم بربخوره، حقیقت رو اون طوری که باید، نگفتن. ❌ نباید اجازه داد تو هیچ نسلی حقیقت، تو پرده بمونه. بعضیا تقیه رو درست نفهمیدن که فکر می‌کنن هر جا خطر جانی یا مالی بود، می‌شه تقیه کرد. ‼️ اگه این معنا از تقیه درست باشه، امام حسین علیه السلام نباید قیام می‌کردن؛ ایشونم باید تقیه می‌کردن تا زنده بمونن. 🔹اگه مثل اصحاب کهف باشی، دغدغۀ توحید همۀ وجودت رو می‌گیره. دغدغۀ توحید که اومد، رفاه‌طلبی از بین می‌ره. اصحاب کهف می‌تونستن تا عمر دارن، تقیه کنن و تو همین کاخ تو بهترین وضعیت زندگی‌شون رو سپری کنن. 🔹می‌تونستن، بدون این که از عقیده‌هاشون حرف بزنن، بذارن و برن تا خطری تهدیدشون نکنه؛ امّا دغدغۀ دفاع از حقیقت توحید، اجازه نداد اونا به راحتی فکر کنن. 🔻این درس رو باید از اصحاب کهف گرفت: ✅ برای دفاع از توحید، هیچ چیزی نباید مانع آدم بشه. یکی از نشونه‌های آدم موحّد اینه که هر چیزی رو که داره حاضره خرج کنه تا صدای توحید همیشه تو زمین باشه و به گوش آدما برسه. صد و چهل و هشتم ‌ @abbasivaladi ➖➖➖🍃🌻🌻🌻🍃➖➖➖ 🌻 اینم پی‌دی‌اف درس صد و چهل و هشتم، برا کسایی که دوست دارن متن کامل درس رو بخونن: 👇👇👇👇👇
🍃🌸🌸🌸 ✅ خلاصه‌ی صد و چهل و نهم: استدلال در بارۀ خدا چه ویژگی‌هایی باید داشته باشه؟ 🍃🌸🌸🌸 ❇️ داریم در بارۀ اصحاب کهف حرف می‌زنیم. اونا بین جمعیت مشرکا بلند شدن و دارن از خدای صاحب‌اختیارشون حرف می‌زنن. تو یه آیه از خدای خودشون گفتن و تو آیۀ بعد می‌خوان در بارۀ خداهایی حرف بزنن که مردم زمونه‌شون اونا رو می‌پرستن: 🍃هؤُلاءِ قَومُنَا اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ آلِهَةً لَو لا يَأتُونَ عَلَيهِم بِسُلطانٍ بَيِّنٍ فَمَن أَظلَمُ مِمَّنِ افتَریٰ عَلَی اللَّهِ كَذِباً. 🍂اين قوم ما هستند كه معبودهايى جز خدا انتخاب كرده‌اند چرا دليل آشكارى (بر اين كار) نمى‌آورند؟! و چه كسى ظالم‌تر است از آن كس كه بر خدا دروغ ببندد؟! ✨(سورۀ کهف(۱۸)، آیۀ۱۵). 🔺سه تا حرف تو این آیه هست که هر کدوم برا خودش یک کلاس توحیده: 🔴حرف اوّل: 🔹 اوّل این که می‌گن قوم ما کسایی رو خدا گرفتن که غیر از اون خدای صاحب‌اختیار ماست که صاحب‌اختیار آسمونا و زمینه. 🔹تازه، اون خدایی هم که غیر از خدای ما گرفتن، یکی نیست چند تا خداست: «آلِهَةً». چند تا خدا داشتن به جای یه خدا، خودش یه نقصه. قشنگی خدا داشتن به اینه که یکی باشه. ⁉️ یه کارمند وقتی دو تا رئیس داشته باشه، پر از اضطرابه و به تعداد رئیسایی که اضافه می‌شه، به اضطرابشم اضافه می‌شه. چه جوری می‌شه رضایت دو تا یا چند تا رئیس رو جلب کرد؟ 🔹تو هر مکتبی وقتی بحث از اطاعت از خدا می‌شه، صحبت از آرامشیه که بعد از این اطاعت به دست می‌آد. یعنی من حرف گوش می‌دم تا ضرری ازم دفع بشه و سودی بهم برسه. اگه اطاعت نتونه این اتّفاق رو برام ایجاد کنه، به درد نمی‌خوره. ❗️کسی که معتقده به چند تا خداست، نمی‌تونه با اطاعت به این آرامش برسه. برای همینم هست که می‌گم خدا لطفش به یکی بودنشه. 🔴حرف دوم: 🔸دومین حرف اصحاب کهف اینه که وقتی بناست خدایی رو قبول کنید، باید دلیلی براش داشته باشید. این دلیل دو تا ویژگی باید داشته باشه: ▫️یکی این که سلطان باشه ▫️دوم این که آشکار و بدون ابهام باشه: 🍃لَو لا يَأتونَ عَلَيهِم بِسُلطانٍ بَيِّنٍ؛ چرا براى (اثبات الوهيت) آنها حجت و برهانى روشن نمى‌آورند؟🍃 🔸اصحاب کهف می‌گن اگه قوم ما می‌خوان کسی مثل ما خدای اونا رو قبول کنیم،‌ باید براش دلیل محکم و آشکار بیارن. حالا که نیاوردن،‌ پس نمی‌شه قبول کرد. این حرف تو دلش یه نکتۀ مهم داره برا کسایی که می‌خوان از توحید دفاع بکنن و اون این که: 👈 ما هم برای خدای خودمون باید دلیل محکم و آشکار بیاریم. ❌ محکم بودن دلیل، معناش پیچیده بودنش نیست. واضح و روشن بودن هم به معنای آبکی بودن دلیل نیست. این که هر دو ویژگی تو یه دلیل وجود داشته باشه هم کار هر کسی نیست. 🔸ما به «سلطان بیِّن» نمی‌رسیم، مگه این که باور کنیم جز خدا و اهل بیت علیهم السلام کسی به این سلطان بیِّن دسترسی نداره. ⁉️ اگه قرآن رو کتاب هدایت بدونیم؛ امّا برای مسلّح شدن به «سلطان بیّن» نتونیم ازش استفاده کنیم، چه جوری می‌تونیم هدایت بودنش را قبول کنیم؟ 🔸توجّه به قرآن تو پیدا کردن دلیل محکم و آشکار، اگه به معنای بی‌نیازی ما از اهل بیت علیهم السلام باشه، یه اشتباه بزرگ دیگه اتّفاق افتاده. 🔸جامعه رو باید از سرچشمه سیراب کرد. هر چه قدر معارف توحیدی از سرچشمه دورتر می‌شه، کدرتر می شه و اون طوری که باید، به دل مخاطب نمی‌شینه. ✅ سرچشمۀ توحید قرآن و اهل بیته و تمام. ⬅️ حتماً ادامهٔ این مبحث رو تو متن کامل درس بخونید. صد و چهل و نهم ‌ @abbasivaladi ➖➖➖🍃🌸🌸🌸🍃➖➖➖ 🌸 اینم پی‌دی‌اف درس صد و چهل و نهم، برا کسایی که دوست دارن متن کامل درس رو بخونن: 👇👇👇👇👇
🍃🌼🌼🌼 ✅ خلاصه‌ی صد و پنجاهم: فرار کردن، می‌تونه مصداق بندگی باشه؟ 🍃🌼🌼🌼 ❇️ اصحاب کهف حرفشون رو در بارۀ عقیدۀ توحیدی خودشون گفتن و نقدشون رو هم بر عقیدۀ شرک‌آمیز قومشون کردن. حالا وظیفه از مبارزه تغییر کرد به سمت فرار. ✳️ تو یه مرحله تقیه، تو مرحلۀ بعد ابراز عقیده و تو یه مرحله هم فرار. من از عمد کلمۀ فرار رو استفاده می‌کنم. ✅ تو وادی بندگی، بنده هر کاری که خدا ازش بخواد، انجام می‌ده: ▫️باش و با صدای بلند از عقیدۀ خودت دفاع کن. ▫️نباش و برو. هیچ کدوم از اینا برا بنده فرقی نداره، اگه خدا از آدم بخواد، خیلی زود و بدون چون و چرا انجام می‌ده. ✔️ اصل، بندگیه. شکلش تو موقعیتای مختلف، فرق می‌کنه. ♦️بنده‌های کلاس بالا، از این که جونشون رو در راه خدا بدن، هیچ ابایی ندارن. یقین بدونید که جون دادن برا دوستای خدا خیلی شیرین‌تر از فرار کردنه؛ امّا وقتی وظیفۀ بندگی، فرار کردن باشه، باید فرار کرد و همینم شیرینه. در این صورت فرار کردن دیگه عیب نیست، اوج زیباییه. 🔰اصحاب کهف، می‌تونستن چند تا کار بکنن: ➖ یکی این که بمونن و با تقیه به زندگیِ راحتشون ادامه بدن. ➖ دوم این که فریاد بزنن و فرار نکنن، مبارزه کنن و شهید بشن. ➖ سوم این که از شهر و دیارشون دل بکَنن و برن جای دیگه. ◽️بدون در نظر گرفتن این که خدا نظرش به کدوم کاره،‌ دو تا کار اول، راحت‌تر بود. اوّلی راحتیِ تو این دنیا و دومی راحتی تو دنیای دیگه. ❇️ وقتی از این زاویه به کار اصحاب کهف نگاه می‌کنید،‌ می‌بینید تو اون موقعیت، کاری رو انتخاب کردن که سخت‌تره. ❎ امروز اون چیزی که تو مسیر بندگی کمتر ازش حرف می‌زنن، همینه. گاهی وقتا ما بین چند تا کار، گیر می‌کنیم که همه شکل عبادت دارن. اتّفاقاً بعضیاش ظاهراً شکل بندگیش قوی‌تره. این جا شیطون سراغمون می‌‌آد و ماها رو وادار به انتخاب نفسانی می‌کنه. ❗️ما اشتباه می‌کنیم که خیال می‌کنیم کار نفسانی، یعنی گناهای معروفی که همه به عنوان گناه می‌شناسن؛ مثل شراب‌خواری، روابط نادرست با نامحرم و غیبت و دروغ و ... . ☑️ اتّفاقاً این طور جاهاست که مرد میدون مبارزه با نفس معلوم می‌شه؛ همین جاهایی که با همۀ وجودت دوست داری فریاد بزنی؛ امّا خدا ازت می‌خواد سکوت کنی. ♦️بین ائمه علیهم السلام کاری که امیر المؤمنین علی علیه السلام بعد از شهادت رسول خدا صلی اللّه علیه و آله انجام دادن و صلح امام حسن علیه السلام و پذیرش ولایتعهدی از طرف امام رضا علیه السلام از سخت‌ترین کارهایی بود که انجام شد. ❓کسی مثل امیر‌المؤمنین علی علیه السلام که مرد میدون مبارزه‌ست و مشتاق شهادت، 25 سال چه جوری تحمّل می‌کنه و مدارا و صبر می‌کنه؟ ❓کسی مثل امام مجتبی علیه السلام که یه پهلوون به تمام معناست، چه جوری می‌پذیره صلح کنه؟ ❗️کار کسی مثل امام رضا علیه السلام یه معجزه‌ست که بیاد تو دربار کسی که پدرش قاتل پدر ایشونه و به ناحق جایی نشسته که حقّّ امامه. ❌ این، نگاه رو اگه نداشته باشیم و بر اساسش بندگی نکنیم، نمی‌تونیم تو مسیر بندگی حتّی یه قدم پیش بریم. ماها خیلی تو این وادی مشکل داریم. ❗️گاهی وقتا یه مراسم معنوی‌مون مثل دعای عرفه‌ای، شب قدری، روز عاشورایی و ... به خاطر یه وظیفه جا به جا می‌شه، یه عالمه به هم می‌ریزیم. اینا در برابر امتحانای بزرگی که اولیای الهی شدن هیچه. ⬅️ با توجه به نکته مهمی که گفته شد ادامه داستان اصحاب کهف رو تو متن کامل درس بخونید. صد و پنجاهم ‌ @abbasivaladi ➖➖➖🍃🌼🌼🌼🍃➖➖➖ 🌼 اینم پی‌دی‌اف درس صد و پنجاهم، برا کسایی که دوست دارن متن کامل درس رو بخونن: 👇👇👇👇👇
🍃🌷🌷🌷 ✅ خلاصه‌ی صد و پنجاه و یکم: می‌شه آدم خواب باشه و همه ازش بترسن؟ 🍃🌷🌷🌷 🔹اصحاب کهف وقتی تو غار رفتن، خدا همه چی رو براشون مهیّا کرد که خواب راحت و بی‌خطری داشته باشن. ▫️خدا به آفتاب دستور داد که صبح و غروب بهشون بتابه؛ ▫️کسی که برا مدّت طولانی می‌خوابه، حتماً باید از این پهلو به اون پهلو بشه تا زخم بستر نگیره. ▫️در ضمن اصحاب کهف یه دشمن ظالم و بی‌رحم داشتن که دنبالشون بود؛ پس باید وقت خواب یکی مراقبشون باشه: 🍃وَ تَحسَبُهُم أَيقاظاً وَ هُم رُقُودٌ وَ نُقَلِّبُهُم ذاتَ اليَمِينِ وَ ذاتَ الشِّمالِ وَ كَلبُهُم باسِطٌ ذِراعَيهِ بِالوَصِيدِ لَوِ اطَّلَعتَ عَلَيهِم لَوَلَّيتَ مِنهُم فِراراً وَ لَمُلِئتَ مِنهُم رُعباً. 🍂و (اگر به آنها نگاه می‌كردى) می‌پنداشتى بيدارند، در حالى كه در خواب فرو رفته بودند! و ما آنها را به سمت راست و چپ می‌گردانديم (تا بدنشان سالم بماند). و سگ آنها دست‌هاى خود را بر دهانۀ غار گشوده بود (و نگهبانى مى‌كرد). اگر نگاهشان مى‌كردى، از آنان می‌گريختى و سر تا پاى تو از ترس و وحشت پر می‌شد! ✨(سورۀ کهف(۱۸)،‌ آیۀ ١٨). ❗️آدمی که خوابه، وقتی دشمن بهش دست پیدا می‌کنه، دیگه هیچ راه فراری نداره. حالا خدا برا همین آدم خواب، یه ابّهتی می‌ذاره که کسی نتونه بهش نزدیک بشه. نزدیک نشدن یه حرفه، فرار کردن از شدّت ترس یه حرف:‌ «لَوَلَّيتَ مِنهُم فِراراً». ✔️ خیلی از آدمای زنده هیمنه و ابّهت ندارن؛ امّا اگه خدا بخواد به آدم خوابیده چنان هیمنه‌ای می‌ده که آدمای زنده و صاحب جاه و جلال ازش بترسن. چه قدر خدا در حقّ اصحاب کهف لطف کرده! 🔹بذارید به این نکته بازم فکر کنیم که وقتی کار رو می‌سپری دست خدا، به بهترین شکل ممکن اون رو تدبیر می‌کنه. ما خیلی نیاز داریم به ایمان آوردن به این مسئله. ❌ تصوّر ما از سپردن تدبیر زندگی به دست خدا خیلی وقتا اینه که خدا بناش بر اینه که سخت‌ترینا رو برامون مقدّر کنه؛ امّا این اشتباهه. ✅ وقتی تدبیرت رو می‌سپری دست خدا، به اندازۀ توانایی و وُسعت، چیزی رو برات رقم می‌زنه که بهتر از اون ممکن نیست. ✖️چیزی که باعث می‌شه ما بترسیم تدبیر زندگی‌مون رو به خدا بسپاریم، همینه که به این ایمان نداریم که خدا بهترین رو برا آدم مقدّر می‌کنه. ✔️ آسون یا سخت بودن تدبیر رو به خدا بسپاریم. اون می‌دونه که وُسع و توانایی ما چه قدره و چه تدبیری باعث می‌شه که ما به هدف آفرینشمون بهتر و زودتر برسیم. 🔻ما وقتی می‌خوایم خودمون زندگی‌مون رو تدبیر کنیم، حدّ اقل به دو دلیل یه عالمه اشتباه می‌کنیم: ▪️یکی این که برداشتمون از وسع و توانایی خودمون به شدّت با واقعیت فاصله داره. ▪️دوم این که کمتر می‌تونیم نسبت بین تدبیر با هدف آفرینشمون رو در نظر بگیریم. تو تدبیر زندگی‌مون به قدری مسائل مختلف وارد می‌شه که هدف آفرینش اون وسط زیر دست و پای یه عالمه مسئله گم می‌شه. 🔹به هر حال باید ایمان بیاریم به خدایی که تدبیرش، بهترین تدبیره و تدبیری بهتر از اونی که خدا برا بنده‌ش در نظر می‌گیره وجود نداره. ▫️هم آسیه تو کاخ زندگی کرد و هم اصحاب کهف؛ امّا تقدیر اصحاب کهف این شده که 309 سال تو غار بخوابن و تقدیر آسیه این شد که به چهار میخ کشیده بشه و شهید شه. ✅ زندگیت رو بسپار به خدا و باور کن که تو نمی‌تونی بهتر از خدا تدبیر کنی. ⁉️چرا ما این قدر با تدبیر خدا مشکل داریم؟ مگه خودمون که تا حالا تدبیر زندگی‌مون رو به دست گرفتیم، چه گُلی به سرمون زدیم؟ چند بار تدبیر زندگی‌مون رو به خدا سپردیم و خدا برامون بد خواسته؟ ‼️باور کنید که خیلی از ماها حتّی اگه به زبون نیاریم، اعتقادمون اینه که بیشتر از خدا می‌فهمیم. صد و پنجاه و یکم ‌ @abbasivaladi ➖➖➖🍃🌷🌷🌷🍃➖➖➖ 🌷 اینم پی‌دی‌اف درس صد و پنجاه و یکم، برا کسایی که دوست دارن متن کامل درس رو بخونن: 👇👇👇👇👇
🍃🌺🌺🌺 ✅ خلاصه‌ی صد و پنجاه و دوم: لقمۀ حروم چه بلایی سر آدم می‌آره؟ 🍃🌺🌺🌺 🔻رسیدیم به یه فراز دیگه از داستان اصحاب کهف، یعنی وقتی که اونا از خواب بیدار شدن. ▫️خب اصحاب کهف، 309 سال خوابیدن. خیلی طبیعیه وقتی بلند شدن، احساس گرسنگی بکنن و به فکر تهیۀ غذا بیفتن. ▫️اصحاب کهف، نمی‌دونستن چه قدر خوابیدن و نهایتش خیال می‌کردن نصفه روز یا یه روز خوابیدن. پس اصلاً فکر نمی‌کردن که حکومت دقیانوس سقوط کرده و یه حکومت دیگه‌ای تو شهرشون بر پا شده. برا همینم وقتی بنا شد یه نفر از اونا بره و غذا تهیه کنه، دو تا سفارش بهش می‌کنن. هر دو تا سفارش امنیتیه. یکی امنیّت معنوی و یکی امنیت فیزیکی. 🔰امنیّت معنوی با تذکّر در بارۀ غذایی که بناست تهیه بشه، گوشزد می‌شه. به فردی که می‌خواد غذا تهیه کنه، می‌گن ببین کدوم یکی از اهالی اون شهر غذای پاک‌تری دارن، اون غذا رو تهیه کن: 🍃فَلْيَنظُرْ أَيُّها أَزْكى طَعَاماً فَلْيَأْتِكُم بِرِزْقٍ مِّنْه 🍂و بايد درست بنگرد كه كدام يک از (اهالى) آن جا طعامش پاكيزه‌تر است تا از آن براى شما روزی‌اى بياورد. ✨(سورۀ‌ کهف(١٨)، آیۀ١٩). ⁉️ مگه می‌شه به این راحتی از کنار لقمۀ حروم گذشت؟ مگه می‌شه کسی رشد معنوی کنه؛ امّا به لقمه‌ای که می‌خوره بی‌توجّه باشه؟ 🔰 پیامبر خدا صلّی اللَّه علیه و آله فرمودن: ▫️وقتی که لقمۀ حرام در شکم بنده قرار می‌گیرد، همۀ فرشته‌ها در آسمان‌ها و زمین، او را لعنت می‌کنند ▫️و تا وقتی که آن لقمه در شکم اوست، خداوند به او نگاه [رحمت] نمی‌کند ▫️و کسی که لقمه‌ای از حرام بخورد، خشم خدا را به سوی خویش جلب کرده ▫️و اگر توبه کند، خدا نیز [با رحمت خویش] به سوی او باز می‌گردد ▫️و اگر بمیرد، [بی آن که توبه کند،] به آتش سزاوارتر است. 📚(مکارم الأخلاق، ص١۵٠). 📛 لعنت فرشته‌های آسمون و زمین که یه تعارف نیست. کسی که همۀ فرشته‌ها بهش لعنت می‌فرستن، مگه می‌تونه تو مسیر معنویت قدم از قدم برداره؟ ✔️ اصحاب کهف وقتی بیدار می‌شن و احساس گرسنگی می‌کنن، یکی از کلیدی‌ترین پایه‌های رشد معنوی رو در نظر می‌گیرن و بعد دنبال غذا می‌رن. ❗️اگه فردی که نسبت به مال حروم خویشتندار نیست، باید قید معنویت رو بزنه، جامعه‌ای هم که نسبت به مال حرام، حسّاسیت نداره، نباید منتظر رشد معنوی باشه. ❌ شیطون برا منحرف کردن یه جامعه، همیشه از بی‌بند و باریای اخلاقی شروع نمی‌کنه. خیلی وقتا حروم رو وارد مال و سفرۀ مردم می‌کنه تا بی‌بند و باری دنبالش بیاد. 📛 مال حرام، اراده‌ها رو در برابر گناه به شدّت سست می‌کنه. اراده‌ها که سست شد، با کوچک‌ترین وسوسه، آدما دنبال همون راهی می‌رن که شیطون نشون می‌ده. ❌ شیطون با جامعه‌ای که نسبت به مال حروم بی‌تفاوته کاری نداره. به یه تعبیر دیگه: وقتی شیطون تونست جامعه‌ای رو به سمت حروم‌خوری ببره،‌ کار خودش رو انجام داده. این جامعه حتّی اگه باقی حدود الهی رو هم رعایت کنن، نمی‌شه اسمش رو جامعه الهی گذاشت. ⬅️ توصیه دوم اصحاب کهف رو توی درس آینده می‌خونیم، إن شاء الله. صد و پنجاه و دوم ‌ @abbasivaladi ➖➖➖🍃🌺🌺🌺🍃➖➖➖ 🌺 اینم پی‌دی‌اف درس صد و پنجاه و دوم، برا کسایی که دوست دارن متن کامل درس رو بخونن: 👇👇👇👇👇
🍃🌹🌹🌹 ✅ خلاصه‌ی صد و پنجاه و سوم: چه قدر به ابدیت فکر می‌کنیم؟ 🍃🌹🌹🌹 ❇️ تو درس قبل گفتیم خدا اصحاب کهف رو از خواب بیدار کرد. اونا وقتی بیدار شدن کسی رو فرستادن دنبال غذا؛ امّا به اون دو تا توصیه کردن. توصیه اولشون این بود که غذای حلال تهیه کنن. ✳️ توصیه دومشون چی بود؟ این که طوری با مردم برخورد کن که اونا متوجّه نشن ما همونایی هستیم که از شهر فرار کردیم.چرا؟ «إِنَّهُم إِن يَظهَرُوا عَلَيكُم يَرجُمُوكُم أَوْ يُعيدُوكُم فى مِلَّتِهِم» 🔹اگه دستگیرتون کنن، یکی از این دو تا کار رو باهاتون می‌کنن: یا سنگسارتون می‌کنن یا این که شما رو بر می‌گردونن به دین خودشون. 🔹اصحاب کهف، وقتی از سنگسار شدن حرف می‌زنن، ابراز نگرانی نمی‌کنن؛ امّا وقتی از بر گشتن به شرک حرف می‌زنن،‌ نگرانن. می‌گن اگه بر گردید به آیین شرک‌آلود اونا، دیگه هیچ وقت رستگار نمی‌شید: «وَ لَن تُفْلِحُوا إِذًا أَبَداً». ✔️ اونا از این که ابدیتشون رو از دست بدن، نگرانن. چیزی که دغدغۀ اصحاب کهفه‌، فقط خود رستگاری نیست؛ رستگاری و عدم رستگاری ابدیه. ♦️به کلمۀ ابدیت فکر کنید. ابدیت از اون مفهومایی که اگه خوب در باره‌ش کار بشه، خیلی از مشکلای تربیتی و اخلاقی ما رو حل می‌کنه. بارها و بارها تو قرآن از ابدیت در قیامت حرف زده. تو بحث معاد، شاید موضوعی مهم‌تر از بحث ابدیت نباشه. ❌ من معتقدم سربازای پیاده و سوارۀ شیطون می‌دونن چه قدر تفکّر روی بحث ابدیت می‌تونه نقشه‌های اونا رو از بین ببره. برا همینم همۀ تلاششون رو می‌کنن تا ما رو از فکر کردن به ابدیت غافل کنن. یکی از اصلی‌ترین دامایی که شیطون سر راه آدما پهن می‌کنه، اینه که بلایی سرشون بیاره که زندگی رو بی‌معنا ببینن. ⛔️ یکی از دلایل باری به هر جهت زندگی کردنا، اینه که زندگی بی‌معنی و پوچ شده. بی‌معنی بودن زندگی یعنی این که من مقصدی برا انتهای این زندگی نمی‌بینم که بتونه یه مفهومی به زندگی ببخشه. آدمی که به ابدیت فکر نمی‌کنه، آدمیه که در اصل معتقده این زندگی یه موقعی تموم می‌شه و دیگه بَعدی وجود نداره. وقتی بعدی وجود نداشت، دلیلی برا برنامه‌ریزی هم وجود نخواهد داشت. ▫️حتماً این جمله رو زیاد شنیدید: «بعدش چی». ▫️یکی از جاهایی که این جمله زیاد استفاده می‌شه، وقتیه که شما می‌خواید به یکی انگیزه بدید یه کاری رو انجام بده. شروع می‌کنید به توضیح آثار و نتایجی که اون کار می‌تونه برای اون فرد داشته باشه. ▫️حرفاتون که تموم می‌شه، طرف لب و لوچه‌ش رو هم می‌کشه و می‌گه: «بعدش چی». ▫️این جمله یعنی من انگیزه‌ای برا انجام کاری که تو می‌گی ندارم، چون یا بعدی نداره و یا اگه داره برا من معلوم نیست و اگه معلومه، برام مهم نیست. ✅ قبول ابدیت و ایمان به اون، یعنی همیشه سؤال "بعدش چی" ، جواب داره. پس همیشه انگیزه برا عمل هست. 🔻بی معنی بودن زندگی، بدون ابدیت چیزی نیست که آدما ساخته باشن، این پوچی رو خود خدا هم تأیید می‌کنه: 🍃وَمَا هذِهِ الحَیاةُ الدُّنیَا إِلّا لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَإِنَّ الدَّارَ الآخِرَةَ لَهِیَ الْحَیَوَانُ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ. 🍂اين زندگى دنيا چيزى جز سرگرمى و بازى نيست و زندگى واقعى سراى آخرت است، اگر مى‌دانستند. ✨(سورۀ عنکبوت (29)، آیۀ‌ 64). 🔺به لحن این آیه دقّت کنید! نمی‌گه این زندگی دنیایی، بازیچه و سرگرمیه. می‌گه چیزی نیست جز بازیچه و سرگرمی. 🔹یکی یه انگشتری رو نشون شما می‌ده و می‌گه این انگشتر، بدله. شما می‌تونید با آبکاری بزکش کنید؛ ولی این آبکاری واقعیت بدل بودن این انگشتر رو عوض نمی‌کنه. کار شیطون، آبکاری دنیاست؛ طوری که شما این جنس بدل رو اصلی ببینی. ✔️ همۀ نکته هم تو این جاست که فهم لعو و لعب بودن دنیا در گرو فهم ابدیت و ایمان به اونه. شیطونی که نمی‌خواد من و شما به ابدیت فکر کنیم،‌ باید دنیا رو برامون قشنگ جلوه بده. ❌ اگه می‌بینید بحثایی که ما در بارۀ‌ قیامت می‌کنیم و وقتایی که فکرمون رو مشغول اون می‌کنیم، فایده‌ای که باید نداره، برا اینه که ما رو وصف ابدیتِ قیامت کار نکردیم. قیامت بدون وصف ابدیت، نمی‌تونه اثر تربیتی خودش رو داشته باشه. صد و پنجاه و سوم ‌ @abbasivaladi ➖➖➖🍃🌹🌹🌹🍃➖➖➖ 🌹 اینم پی‌دی‌اف درس صد و پنجاه و سوم، برا کسایی که دوست دارن متن کامل درس رو بخونن: 👇👇👇👇👇
🍃🌻🌻🌻 ✅ خلاصه‌ی صد و پنجاه و چهارم: خشوع چه رابطه‌ای با ابدیت داره؟ 🍃🌻🌻🌻 🖊 یکی دیگه از آثار فکر کردن به ابدیت خشوعه: 🍃وَ اسْتَعينُوا بِالصَّبرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَكَبيرَةٌ إِلّا عَلى الخاشِعينَ* الَّذينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلاقُوا رَبِّهِم وَ أَنَّهُم إِلَيهِ راجِعون. 🍂و (در كارهايتان) از صبر (روزه) و نماز يارى طلبيد و نماز دشوار و گران است مگر بر فروتنان. آنان كه مى‌دانند (بالأخره) ديداركنندۀ پروردگار خويش خواهند بود و حتماً به سوى او بازمى‌گردند. ✨(سورۀ بقره(٢)، آیۀ۴۵_۴۶). 🔹خشوع اون حالت تواضع و انعطاف پذیری در برابر خداست که ویژگی دل آدمه. یعنی وقتی آدم در برابر خدا و حکم خدا قرار می‌گیره، قلبش در برابر خدا و حکمش متواضع باشه و در عمل هم اون رو اجرا کنه. 🔹یکی از عوامل اصلی به دست آوردن این خشوع اینه که آدم باور داشته باشه غیر از این دنیا، دنیای دیگه‌ای هم هست و اون باید بر گرده به اون دنیا و زندگی رو ادامه بده. این نکته رو به راحتی می‌شه از دو تا آیه‌ ای که گفته شد، فهمید. 🔻از طرفی وقتی که آدم از ابدیت غافل می‌شه، کبر و غرور می‌آد سراغش: 🍃فَالَّذينَ لا يُؤمِنونَ بِالآخِرَةِ قُلُوبُهُم مُنكِرَةٌ وَ هُم مُستَكبِرُون. 🍂امّا كسانى كه به آخرت ايمان نمى‌آورند، دلهايشان منکر [حق] و خودشان متكبّر و گردن‌فرازند. ✨(سورۀ‌ نحل(١۶)، آیۀ٣٠). ❗️چه قدر این آیه واضح و روشن داره در بارۀ رابطۀ استکبار و عدم ایمان به ابدیت حرف می‌زنه. ♦️کاش دقّتمون رو در بارۀ رابطۀ ابدیت و خشوع و تکبّر زیاد کنیم. بدون بهره‌مندی از خشوع و دوری از روحیۀ خودبزرگ‌بینی، کسی نمی‌تونی تو وادی بندگی، قدم از قدم برداره. ✔️ نمی‌شه کسی خودش رو بزرگ ببینه و بندگی کنه. من برا بندگی کردن نیاز دارم به این که باور کنم کوچیکم تا در برابر کسی که ایمان به بزرگیش دارم، خشوع پیدا کنم و بندگی کنم. پس به اندازه‌ای که خودم رو بزرگ می‌بینم، حسّم نسبت به بندگی ضعیف می‌شه. ❌ از اون طرفم اگه به ابدیت فکر نکنیم، نمی‌تونیم از دست خودبزرگ‌بینی خلاص بشیم. ✅ رابطۀ این سه تا حقیقته که حکم می‌کنه ما به این راحتی از کنار قصۀ ابدیت و نقشش تو خشوع انسان رد نشیم. ❗️اگه اثر توجّه به ابدیت و نقشش رو تو بندگی فراموش نکنیم، باور می‌کنیم که شیطون یکی از اصلی‌ترین دغدغه‌هاش اینه که کاری کنه تا ما ابدیت رو فراموش کنیم. 📛 کارکرد خیلی از مظاهر زندگی مدرن، فراموش کردن ابدیته. ☑️ توجّه به ابدیت، مغازۀ خیلی از مظاهر زندگی مدرن رو تعطیل می‌کنه. کسی که به ابدیت توجّه می‌کنه، خودش رو مشغول بازیای زندگی مدرن نمی‌کنه. ❗️زندگی مدرن همۀ تلاشش اینه که مفهوم زندان بودن دنیا رو ازتون بگیره تا دنیا خسته‌تون نکنه. ✖️ما به راحتی از رفاه‌سازیای زندگی مدرن چشم می‌پوشونیم؛ امّا واقعیتش اینه که رفاه سازی دنیای مدرن، نتیجۀ نگاهیه که می‌خواد اونی رو که شما تو ابدیت باید به دنبالش بگردید، تو همین دنیا بهتون بده. البتّه اصلش نیست؛ ولی بدل تقلّبیش رو هم که بده، برا اون بسه. ❗️تو زندگی مدرن به قدری رفاه، اصیل می‌شه که یادمون می‌ره، این دنیا موقّته و بیشتر از اونیه که به فکر رفاه تو این دنیا باشیم، باید به رفاه ابدی فکر کنیم. ❌ سطحی برخورد کردن با زندگی مدرن، باعث شده خیلی از آسیبای این نوع زندگی به ما برسه، بدون این که حواسمون باشه. ✅ من این جا نمی‌خوام بگم کسی نباید از مظاهر زندگی مدرن استفاده کنه، حرف من اینه که اگه حواسمون نباشه که زندگی مدرن ما رو از ابدیت غافل می‌کنه، ما هم مثل خیلیای دیگه قربونی زندگی مدرن می‌شیم و مشغول دنیا. صد و پنجاه و چهارم ‌ @abbasivaladi ➖➖➖🍃🌻🌻🌻🍃➖➖➖ 🌻 اینم پی‌دی‌اف درس صد و پنجاه و چهارم، برا کسایی که دوست دارن متن کامل درس رو بخونن: 👇👇👇👇👇
🍃🌸🌸🌸 ✅ خلاصه‌ی صد و پنجاه و پنجم: بدون فکر به ابدیت می‌شه به صبر و زهد رسید؟ 🍃🌸🌸🌸 🔸اصحاب کهف یه جمله گفتن که ما رو با اون یه جمله بردن به طرف ابدیت. گفتیم ابدیت، ضامن معنابخشی زندگی و رهایی انسان از پوچ‌انگاری دنیاست. ❌ ماها خیلی اهل کوتاهی هستیم؛ یعنی میل و انگیره‌مون برای انجام کارای خوب، کمه. کارای خوب هر چه قدر سخت‌تر می‌شن و فاصله‌شون با مِیل دنیایی ما کم می‌شه، انگیزه‌مون برا انجامشون کمتر می‌شه. ⛔️ این مشکل وقتی کنار یه مشکل دیگه قرار می‌گیره، حسابی راه رشد رو به آدم می‌بنده. اون مشکل، دم غنیمت شماریه. یعنی آدم می‌رسه به جایی که می‌گه: همینی رو که هست، داشته باش، به اونی که می‌خواد بیاد، توجّه نکن. 📛 مشکل اوّل، میل آدم رو نسبت به کارای خوب کم می‌کنه و مشکل دوم، انگیزۀ آدم رو برای لذّت‌پرستی زیاد می‌کنه. خوب می‌شه فهمید این دو تا وقتی دست به دست هم می‌دن، چه اندازه می‌تونن راه رشد رو ببندن. ❗️کسی که اهل کوتاهی کردن تو دنیا و دم غنیمت شماری می‌شه، آروم آروم ابدیت رو تو همین دنیا دنبال می کنه. این، پرتگاه خیلی خطرناکیه. ✖️کسی که به ابدیت توهّمیِ زمینی دل می‌بنده، دیگه نمی‌تونه به ابدیت آخرت فکر کنه. اون این ابدیت توهّمی رو نقد می‌دونه و ابدیت آخرت رو نسیه؛ برا همینم به طور کلّی قیامت رو انکار می‌کنه و می‌گه اصلاً فکر نمی‌کنم قیامتی بر پا بشه. ‼️ این جا دیگه خیلی وضع این آدم خراب می‌شه. هر چی خدا بهش نعمت بده، دل‌بستگیش به ابدیت توهّمیش بیشتر می‌شه. نعمت برا همچین آدمی، نقمته و دیگه رشدش نمی‌ده. ✅ ما برای مقاومت در برابر سختیای دنیا و غرق نشدن تو خوشیاش نیاز داریم به ابدیت فکر کنیم. 🔸یکی از اصلی‌ترین نتیجه‌های فکر کردن به ابدیت اینه که باور می‌کنیم توقّف ما تو دنیا، هر اندازه که به ظاهر طولانی باشه، بازم کوتاهه. 🔸باور این کوتاهی برا صبور کردن و برا لذّت پرست نشدن، به شدّت مورد نیازه. وقتی یه سختی وارد زندگی‌مون می‌شه، توجّه به گذرا بودنش می‌تونه یه عالمه از بار اون سختی رو برامون سبک کنه. ❗️اصلاً یکی از دلایلی که باعث می‌شه، مشکل برا ما غیر قابل تحمّل بشه، تصوّر موندگار بودن اون مشکله. 🔸ما خودمون وقتی می‌خوایم کسی رو دلداری بدیم تا بتونه مشکلاتش رو تحمّل کنه، بهش می‌گیم: «می‌گذره». این «می‌گذره» یه عالمه توش حرفه. این حرفم،‌ حرف خیلی عمیقیه؛ امّا وقتی این حرف عمیق کنار توجّه به ابدیت قرار می‌گیره، کولاک می‌شه. ▫️من وقتی به مدّت زمانی که بناست با این مشکل دست و پنجه نرم کنم نگاه می‌کنم و اون رو با ابدیت مقایسه می‌کنم، می‌بینم اگه این مشکل،‌ کل عمرم رو هم درگیر کنه، بازم گذراست، خیلی زودم می‌گذره. ▫️وقتی هم که خوشیای دنیا بهمون رو می‌آره، توجّه به گذرا بودنشون باعث می‌شه به اون خوشیا دل نبندیم. اصلاً یکی از دلایل غافل شدن ما تو اوج خوشیا، تصوّر موندگار بودن اون خوشیاست. ✅ زهد یعنی دل نبستن به دنیا. یکی از اصلی‌ترین معیارهای رشد آدم، همین زهده. 🍃امیر المؤمنين علیه السلام فرمودن: برای کسی که می‌داند دنیا چه زود از میان می‌رود شایسته است که نسبت به آن زهد بورزد. 📚(غرر الحکم و درر الکلم، ص ٧٩۶). ✔️ البتّه اگه کسی فقط به گذرا بودن دنیا فکر کنه و از ابدیت آخرت غافل بشه،‌ بازم نمی‌تونه از دنیا دل بکنه: 🍃امیر المؤمنین علیه السلام فرمودن: کسی که قدر و منزلت آخرت را نمی‌شناسند، چگونه می‌تواند در دنیا زهد بورزد؟ 📚(غرر الحکم و درر الکلم،‌ ص۵١٧). ⬅️ هنوز بحث ابدیت، ادامه داره. پس تا درس بعدی منتظر بمونید. صد و پنجاه و پنجم ‌ @abbasivaladi ➖➖➖🍃🌸🌸🌸🍃➖➖➖ 🌸 اینم پی‌دی‌اف درس صد و پنجاه و پنجم، برا کسایی که دوست دارن متن کامل درس رو بخونن: 👇👇👇👇👇
🍃🌼🌼🌼 ✅ خلاصه‌ی صد و پنجاه و ششم : بین ابدیت و نظم چه رابطه‌ای وجود داره؟ 🍃🌼🌼🌼 🔷🔹از آثار ایمان به ابدیت و تفکّر در بارۀ اون حرف می‌زدیم. گفتیم که فکر کردن به ابدیت، به شدّت برداشت آدم رو نسبت به زمان تغییر می‌ده: ☘ رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودن: دنیا، لحظه‌ای بیش نیست. این یک لحظه را به طاعت خدا بگذران. 📚(بحار الأنوار، ج۶٧، ص۶٨). 🔹آدمی که به ابدیت فکر می‌کنه و به کوتاهی دنیا پی می‌بره، نسبت به استفاده از عمرش به شدّت حسّاس می‌شه. ❗️یکی از دلیلای با حوصله بودن ما تو این دنیا اینه که فکر می‌کنیم زیاد وقت داریم. حوصله خوبه؛ امّا نه این حوصله‌ای که ما داریم. آدم تو استفاده از عمر باید حریص باشه. حوصله‌ای که باعث می‌شه عمر تلف شه، خیلی بده. 🔰شاید بشه همۀ استدلال دین در بارۀ استفادۀ از عمر و بخل ورزیدن نسبت به اون رو تو چند تا جمله خلاصه کرد: ▫️ابدیتی در پیشه. ▫️نوع زندگی شما تو دنیا، عاقبت شما رو تو ابدیت تعیین می‌کنه. ▫️دنیا کوتاهه، ابدیت بی‌انتها. ▫️پس از این کوتاه، برای اون بی‌انتها نهایت استفاده رو بکنید. 🔹آدمی که نسبت به عمرش بخیله، تو زندگیش نظم پیدا می‌کنه. به نظم، توی تعریف دنیای مدرن خیلی ظلم شده. یکی از توخالی‌ترین مفاهیم دنیای مدرن همین نظمه. 🔻نظم توحیدی دو مرحلۀ اصلی داره: 1⃣ تو مرحلۀ اوّل، زندگی منظم، زندگی‌ایه که تمام کارهاش تو یه نسبت تعریف شده با هدفش قرار داره. ▫️من وقتی توی هر کاری نسبتِ اون کار رو با هدفم سنجیدم و اگه در راستای هدفم بود انجامش دادم و اگه در جهت عکس هدفم بود، ترکش کردم، آدم منظمی هستم. ✔️ لازمۀ این نظم خیلی وقتا، پا گذاشتن روی تعریف مدرن نظمه که تعریف به شدّت خشک و بی‌روحیه. توی این تعریف، نظم یعنی مشخص بودن زمان هر کاری و معین بودی جای هر چیزی. در حالی که این نظم یکی از مصادیق کوچیک نظمه که گاهی برای رعایت نظم واقعی باید اون رو زیر پا گذاشت. 🔻وقتی به ابدیت با نگاهی که دین گفته ایمان آوردیم، تعریف نظم این جوری می‌شه: تنظیم کارای دنیا و برنامه‌ریزی برای استفاده از عمر در جهت رستگاری ابدی. این مرحلۀ ساده و ابتدایی نظمه. 2⃣ اما مرحلۀ دوم نظم، انتخاب بین دو تا کاریه که هر دو شما رو به هدف نزدیک می‌کنه؛ امّا یکی زودتر و یکی دیرتر؛ یعنی این جا انتخاب شما بین کار خوب و خوب‌تره. ▫️انسانی که توحیدش به مرحلۀ کمال می‌رسه، بد از زندگیش حذف می‌شه و همیشه فکرش مشغول خوب و خوب‌تره. این جا بخل ورزیدن نسبت به عمر، خیلی روشن خودش رو نشون می‌ده. ☑️ این نکته رو هم فراموش نکنید که نظم بیشتر از اون که مربوط به کارا بشه، به مفاهیم کلیدی مربوط می‌شه. یکی از بزرگ‌ترین مشکلات سبک زندگی تو دنیای مدرن، منظم نبودن مفاهیمه. ⁉️ واقعاً خوشبختی و بدبختی، موفقیت و شکست، عزت و حقارت و خیلی از مفاهیم کلیدی دیگه تو دنیای مدرن چه تعریفی داره؟ ✔️ منظم بودن مفاهیم یعنی هماهنگ بودن این مفاهیم با همۀ ابعاد زندگی. اگه ما تولد داریم و مرگ، اگه دنیا داریم و آخرت، اگه دنیا گذراست و آخرت ابدی و ... ، هر مفهوم کلیدی و اساسی باید رابطۀ تعریف شده‌ای با اینا که حقیقت زندگی هستن، داشته باشه. ❗️بی‌نظمی تو حوزۀ مفاهیم، یعنی رابطه نداشتن مفاهیم کلیدی با کل زندگی. توی دنیای مادی‌گراها وقتی ابدیت معنایی نداره، پس توی تعریف خوشبختی و بدبختی هم هیچ دخالتی نداره. ❌ بدون اعتقاد به ابدیت، نظم و نظام توی حوزۀ مفاهیم کلیدی محاله. اگه اعتقاد به ابدیت نباشه، هیچ کسی نمی‌تونه منظم فکر کنه و وقتی که فکر، منظم نبود، نمی‌شه منظم کار کرد، مگه این که به همون نظم خشک و حداقلی و شکنندۀ مدرن بسنده کنیم. صد و پنجاه و ششم ‌ @abbasivaladi ➖➖➖🍃🌼🌼🌼🍃➖➖➖ 🌼 اینم پی‌دی‌اف درس صد و پنجاه و ششم، برا کسایی که دوست دارن متن کامل درس رو بخونن: 👇👇👇👇👇
🍃🌷🌷🌷 ✅ خلاصه‌ی صد و پنجاه و هفتم : ابدیت، روی تعریف ما از مفهومای کلیدی اثر می‌ذاره؟ 🍃🌷🌷🌷 🔸بیاید بریم سراغ قرآن و یه مقدار در بارۀ مفاهیم کلیدی که با توجّه به ابدیت معنا شده دقّت کنیم. 🔸موفّقیت و رستگاری تو قرآن از زوایای مختلف بررسی شده. یکی از زوایای اصلیش با توجّه به ابدیت و آخرته. قرآن وقتی در بارۀ قیامت حرف می‌زنه، به ما می‌گه: 🍃 فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ* وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازِينُهُ فَأُولئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فِي جَهَنَّمَ خالِدُونَ. 🍂 و كسانى كه وزنه اعمالشان سنگين است، همان رستگارانند! و آنان كه وزنه اعمالشان سبك باشد، كسانى هستند كه سرمايه وجود خود را از دست داده، در جهنم جاودانه خواهند ماند! ✨(سورۀ مؤمنون(٢٣)، آیۀ‌١٠٢_١٠٣). ✅ موفّقیت و رستگاری تو این آیه، خیلی واضح و روشن با توجّه به ابدیت معنا می‌شه. کی به موفقیت و فلاح رسیده؟ کسی که تو قیامن وزنۀ اعمالش سنگینه. 🔸مفهوم کلیدی دیگه‌ای که تو این آیه در برابر فلاح و رستگاری می‌آد، خسران به معنای زیانه. ✅ این آیه خیلی رُک و پوست‌کنده داره در بارۀ این حرف می‌زنه که آدمای ضرر کرده کسایی هستن که وزن اعمالشون تو قیامت سبکه. اگه کسی این طوری در بارۀ ضرر فکر کنه،‌ حسّی که در برابر ضرر پیدا می‌کنه، اون رو کمک می‌کنه که قبل از مرگ به طرف سنگین‌ کردن وزن اعمال خوبش بره. ❌ تو نگاه غیر الهی،‌ زیانکار کسیه که از دنیای کمتری بهره‌منده. وقتی زیان این طوری معنا شد، آدم به کسایی که از دنیا بهرۀ بیشتری دارن، نگاه می‌کنه و آه می‌کشه. هر چه قدر دنیای بیشتری می‌بینه،‌ آه بلندتری می‌کشه. عاقبت این آه کشیدنا برا بعضیا می‌شه افسردگی و برا بعضیای دیگه می‌شه دست و پا زدن برا به دست آوردن دنیای بیشتر. 🔸خوشبخت و بدبخت رو هم قرآن با توجّه به ابدیت معنا می‌کنه. شاید خوشبخت و بدبخت مفهوم کامل‌تری باشه تا موفقیت و خسرانی که در باره‌ش حرف زدیم. قرآن وقتی در بارۀ خوشبخت و بدبخت می‌خواد حرف بزنه، اون رو تو صحنۀ قیامت به تصویر می‌کشه: 🍃 يَوْمَ يَأْتِ لا تَكَلَّمُ نَفْسٌ إِلاَّ بِإِذْنِهِ فَمِنْهُمْ شَقِيٌّ وَ سَعِيدٌ* فَأَمَّا الَّذِينَ شَقُوا فَفِي النَّارِ لَهُمْ فِيها زَفِيرٌ وَ شَهِيقٌ* خالِدِينَ فِيها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلاَّ ما شاءَ رَبُّكَ إِنَّ رَبَّكَ فَعَّالٌ لِما يُرِيدُ* وَ أَمَّا الَّذِينَ سُعِدُوا فَفِي الْجَنَّةِ خالِدِينَ فِيها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ إِلاَّ ما شاءَ رَبُّكَ عَطاءً غَيْرَ مَجْذُوذٍ. 🍂 آن روز كه (قيامت و زمان مجازات) فرا رسد، هيچ كس جز به اجازه او سخن نمى‌گويد گروهى بدبختند و گروهى خوشبخت! 🍂 امّا آنها كه بدبخت شدند، در آتشند و براى آنان در آنجا، «زفير» و «شهيق» [ناله‌های طولانى دم و بازدم] است. 🍂 جاودانه در آن خواهند ماند، تا آسمان‌ها و زمين برپاست مگر آنچه پروردگارت بخواهد! پروردگارت هر چه را بخواهد انجام مى‌دهد! 🍂 امّا آنها كه خوشبخت و سعادتمند شدند، جاودانه در بهشت خواهند ماند، تا آسمانها و زمين برپاست، مگر آنچه پروردگارت بخواهد! بخششى است قطع نشدنى! ✨(سورۀ هود(١١)، آیۀ١٠۵_١٠٨). 🔺این چهار تا آیه در بارۀ آدمای خوشبحت و بدبخت خیلی واضح حرف زده و بدبختی و خوشبختی‌شون رو به ابدیت گره زده. 📛 دنیا وقتی محل عبور به حساب نیاد و تا وقتی توش هستیم، ازش برا ابدیتمون استفاده نکنیم، نتیجه‌ش عذابی تو آخرت می‌شه که تموم شدنی نیست. ✅ خوشبخت اونیه که این رو بفهمه و از دنیای کوتاهش برا ساختن ابدیت بی‌انتهاش استفاده کنه. ❌ وقتی کسی به ابدیت ایمان نیاورد، می‌خواد همۀ اون چیزی رو که دنبالش می‌گرده، تو دنیا پیدا کنه. برا همینم رسیدن به دنیا می‌شه همۀ آرزوش. ❗️چه قدر بیچاره و بدبخته کسی که انتهای آرزوهاش از دنیا فراتر نمی‌ره. 🔸یه مقدار از این مفاهیمی که در عین حالی که مهم‌ان، ولی خیلی کلّی هستن بگذریم و به بعضی از مفاهیم جزئی‌تر برسیم، می‌بینیم که اون جا هم ایمان به ابدیت، خیلی تأثیرگذاره. ⬅️ تو متن کامل درس برخی از این مفاهیم و آیات مربوطه رو ببینید. صد و پنجاه و هفتم ‌ @abbasivaladi ➖➖➖🍃🌷🌷🌷🍃➖➖➖ 🌷 اینم پی‌دی‌اف درس صد و پنجاه و هفتم، برا کسایی که دوست دارن متن کامل درس رو بخونن: 👇👇👇👇👇
🍃🌻🌻🌻 ✅ خلاصه‌ی صد و پنجاه و هشتم: می‌شه بزرگ‌ترین نشونه‌ها رو دید و بازم غافل بود؟ 🍃🌻🌻🌻 🖊 بحث از ابدیت خیلی مفصّل‌تر از چیزیه که تو چند تا درس گذشته گفتیم؛ امّا فعلاً به همین مقدار بسنده می‌کنیم و می‌ریم سراغ ادامۀ درس اصحاب کهف. ☑️ اصحاب کهف، یکی از نشونه‌های خدا برای قیامت بودند. سیصد و نه سال خوابیدن و بیدار شدنشون، شبیه مرگ و محشور شدن تو قیامته؛ امّا وقتی بناست آدم از نشونه‌هایی که خدا جلو چشمش می‌ذاره استفاده نکنه، وسط نشونه‌ای به این بزرگی، مشغول چیزایی می‌شه که هیچ ارزشی نداره و دونستنش اتّفاق خاصی رو تو مسیر بندگیش ایجاد نمی‌کنه. 🔻بعضی از مردم اون زمونم، به جای عبرت گرفتن از این نشونۀ بزرگ خدا، با هم دیگه سر تعداد اصحاب کهف بحث می‌کردن: 🍃سَيَقُولُونَ ثَلاثَةٌ رابِعُهُمْ كَلْبُهُمْ وَ يَقُولُونَ خَمْسَةٌ سادِسُهُمْ كَلْبُهُمْ رَجْماً بِالْغَيْبِ وَ يَقُولُونَ سَبْعَةٌ وَ ثامِنُهُمْ كَلْبُهُمْ قُلْ رَبِّي أَعْلَمُ بِعِدَّتِهِمْ ما يَعْلَمُهُمْ إِلّا قَلِيلٌ فَلا تُمارِ فِيهِمْ إِلاَّ مِراءً ظاهِراً وَ لا تَسْتَفْتِ فِيهِمْ مِنْهُمْ أَحَداً. 🍂گروهى خواهند گفت: «آنها سه نفر بودند كه چهارمين آنها سگشان بود!» و گروهى می‌گويند: «پنچ نفر بودند كه ششمين آنها سگشان بود». همۀ اينها سخنانى بى‌دليل است و گروهى می‌گويند: «آنها هفت نفر بودند، و هشتمين آنها سگشان بود». بگو: «پروردگار من از تعدادشان آگاه‌تر است!» جز گروه كمى، تعداد آنها را نمی‌دانند. پس دربارۀ آنان جز با دليل سخن مگو و از هيچ كس دربارۀ آنها سؤال مكن! ✨(سورۀ‌ کهف(١٨)، آیۀ٢٢). ❗️یه وقت فکر نکنیم که چه قدر اینا آدمای عجیب و غریبی بود که نشونۀ به این بزرگی رو می‌بینن؛ امّا همون جا حرفایی می‌زنن و بحثایی می‌کنن که یه عالمه از حقیقت اون قصّه دوره! چون وضع خود ما هم چندان بهتر از اینا نیست. ⁉️می‌گید چرا؟ پس گوش کنید: ❓یادمون نرفته که چی شد رسیدیم به اصحاب کهف؟ ▫️داشتیم می‌گفتیم که قرآن ذکره و یکی از مصادیق ذکر، ذکر دوستای خداست. ▫️بین دوستای خدا که معصوم بودن، حضرت یوسف علیه السلام و از اونایی که معصوم نبودن، اصحاب کهف رو انتخاب کردیم. ⁉️ حالا واقعاً ما از قرآن تا چه اندازه به عنوان ذکر استفاده کردیم؟ ⁉️ می‌شه کسی قرآن رو داشته باشه و گرفتار غفلت بشه؟ ⁉️ چرا ما قرآن رو داریم و گرفتار غفلتیم؟ ⁉️ همۀ آدمایی که قرآن خوندنشون درجه یکه و حتّی قرآن رو حفظن، از قرآن به عنوان ذکر استفاده کردن و می‌کنن؟ 🔹مردم زمونۀ اصحاب کهف، چند نفر رو دیدن که سیصد و نه سال پیش، خوابیده بودن و بیدار شدن و بازم مردن. ✅ ما قرآنی پیشمونه که یقین داریم از پیش خود خدا، به وسیلۀ بزرگ‌ترین فرشتۀ خدا، به بزرگ‌ترین پیامبر خدا نازل شده و از اون روز تا حالا یعنی بیشتر از 1400 سال پیش تا امروز هیچ تغییری نکرده. 🔹همینایی که ما داریم می‌خونیم، هموناییه که جبرئیل برا پیامبرمون آورده 🔹هموناییه که پیامبرمون خونده و به مردم یاد داده 🔹همونایی که همۀ اهل بیت علیهم السلام خوندن و ازش با مردم حرف زدن 🔹همونی که معجزۀ موندگار و جاوید پیامبرمونه و تا قیام قیامت هم معجزه می‌مونه 🔹و همونیه که وقتی امام زمان عج الله تعالی فرجه تشریف می‌آرن، بر اساس اون جهان رو اداره می‌کنن. ♦️تردید نکنید که عظمت قرآن و اعجاز و درس‌آموز بودنش، به قدری زیاده که اصلاً اصحاب کهف رو نمی‌شه باهاش مقایسه کرد. ❌ ما کنار قرآن نشستیم و به جای مشغول شدن به این همه ذکر، یه عالمه برا قرآن حاشیه درست کردیم و بیشتر از متن، درگیر این حاشیه‌ها شدیم. ⬅️ قصّۀ اصحاب کهف رو با یه قصّۀ خیلی قشنگ از زبون سلمان تموم کردیم. برای خوندن این قصه و پایان ماجرای اصحاب کهف، به متن کامل درس مراجعه کنید. صد و پنجاه و هشتم ‌ @abbasivaladi ➖➖➖🍃🌻🌻🌻🍃➖➖➖ 🌻 اینم پی‌دی‌اف درس صد و پنجاه و هشتم، برا کسایی که دوست دارن متن کامل درس رو بخونن: 👇👇👇👇👇