هدایت شده از لالایی خدا
سلام عموعباسی
طاعاتتون قبول🌹
روز معلم رو به شما که درسای خوب وقصه های قشنگ یادمون دادید تبریک میگیم🌹🌹🌹
من،محمد علی و برادرم محمدمهدی در بسته بندی افطاری برای نیازمندان به پدرم و دوستانشون کمک کردین
#رزمایش_مواسات
#به_مدد_الهی_کرونا_را_شکست_میدهیم
#لبیک_یا_خامنه_ای
@lalaiekhoda
هدایت شده از لالایی خدا
بسته غذایی برای ماه رمضان حسین سبزیان
#رزمایش_مواسات
#به_مدد_الهی_کرونا_را_شکست_میدهیم
#لبیک_یا_خامنه_ای
@lalaiekhoda
هدایت شده از لالایی خدا
سلام علیکم
ایشون زینب خانم هستند👆 که دوست داشتند به حرف خدا گوش بدند و با داداششون اقا محمد حسین ، پولای قلکشون رو شکستند و باهاش دو تا سبد 100هزارتومانی خریدند و خودشون با پدرشون رفتند به همشهری های نیازمند دادند.
دخترم گفت میخوام به عمو عباسی بگید که منم به حرفشون گوش دادم و الان خیلی خوشحالم که تونستم به دوستام کمک کنم.
#رزمایش_مواسات
#به_مدد_الهی_کرونا_را_شکست_میدهیم
#لبیک_یا_خامنه_ای
@lalaiekhoda
هدایت شده از لالایی خدا
سلام عمو عباسی
اسم من ریحانه است و ۹ سالمه
من و برادرم ایمان که شش سال و نیمش هست،در درست کردن نذری به بزرگتر ها کمک کردیم
ممنون از برنامه خوبتون
#رزمایش_مواسات
#به_مدد_الهی_کرونا_را_شکست_میدهیم
#لبیک_یا_خامنه_ای
@lalaiekhoda
هدایت شده از لالایی خدا
سلام عمو عباسی
امروز به مناسبت شهادت حضرت خدیجه به کمک خاله هام اش کاچی درست کردیم وبه نیازمندان پخش کردیم.
#رزمایش_مواسات
#به_مدد_الهی_کرونا_را_شکست_میدهیم
#لبیک_یا_خامنه_ای
@lalaiekhoda
هدایت شده از لالایی خدا
عمو عباسی سلام من فاطمه پاشا هستم از بابل واین هم گوشه ای از کارهای دختران روستای ما برای روزهای همدلی
قدم های کوچک پدرها و مادرهای روستای من *رمنت*
#رزمایش_مواسات
#به_مدد_الهی_کرونا_را_شکست_میدهیم
#لبیک_یا_خامنه_ای
@lalaiekhoda
هدایت شده از لالایی خدا
سری دوم کمک های مردمی شامل ۱۵۰ بسته معیشتی به ارزش ۶۳ میلیون تومان و دوخت ۸۰۰۰ عدد ماسک و توزیع آن به همراه محلول های ضد عفونی در سطح روستا
#رزمایش_مواسات
#به_مدد_الهی_کرونا_را_شکست_میدهیم
#لبیک_یا_خامنه_ای
@lalaiekhoda
هدایت شده از لالایی خدا
آقا محمدحسن و یگانه زهرا خانم در حال بسته بندی بسته های ارزاق برای نیازمندان😊
#رزمایش_مواسات
#به_مدد_الهی_کرونا_را_شکست_میدهیم
#لبیک_یا_خامنه_ای
@lalaiekhoda
هدایت شده از لالایی خدا
سلام عموعباسی زینب سلمانی هستم از شهر مقدس قم از وقتی که قصه شما را درباره رزمایش مواسات گوش کردم با کمک مامانم مواد غذایی که تو خونه داشتیم را با نیازمندان تقسیم کردیم حالا قراره بابام ببره تا برسه به دستشون
#رزمایش_مواسات
#به_مدد_الهی_کرونا_را_شکست_میدهیم
#لبیک_یا_خامنه_ای
@lalaiekhoda
هدایت شده از لالایی خدا
سلام عمو عباسی
من با برادر و جمعی از هیئت محبان الرضا
برای نیازمندان ۱۰۰ بسته غذایی آماده کردیم
#رزمایش_مواسات
#به_مدد_الهی_کرونا_را_شکست_میدهیم
#لبیک_یا_خامنه_ای
@lalaiekhoda
هدایت شده از لالایی خدا
همکاری مائده خانم و محدثه خانم در طرح مواسات🤩
#رزمایش_مواسات
#به_مدد_الهی_کرونا_را_شکست_میدهیم
#لبیک_یا_خامنه_ای
@lalaiekhoda
هدایت شده از لالایی خدا
🔸سلام
عمو عباسی جان
ما برای رزمایش همدلی،
چند عدد روغن و رب و برنج و...
ومواد غذایی دادیم به مسجد محل که برسه به دست فقیر ها
و یکم پول.
ازطرف رضا و احمد
🔹سلام عموعباسی منو خواهرم دوقلو هستیم زهرا وزینب بیات از گلبهارشهری در نزدیکی مشهدمقدس .وقتی صحبتای رهبرعزیزمون و شما رو توکانال گوش کردم به همراه پدرومادرمون به روستای مادربزرگمون رفتیم واونجا یه گوسفند قربانی کردیم وبه نیازمند کمک کردیم ..لبیک یا خامنه ای ..
#رزمایش_مواسات
#به_مدد_الهی_کرونا_را_شکست_میدهیم
#لبیک_یا_خامنه_ای
@lalaiekhoda
هدایت شده از لالایی خدا
0130 baghareh 280-281.mp3
10.58M
#لالایی_خدا ۱۳۰
#سوره_بقره آیات ۲۸۱ - ۲۸۰
#محسن_عباسی_ولدی
#قصه
#نمایشنامه
✅ شنبه ها و چهارشنبه ها، ساعت ۹شب
منبع قصّه این برنامه👇
📚برگرفته از کتاب «بحار الأنوار، جلد ۴۳، صفحه ۳۳۳» اثر علامه محمد باقر مجلسی
📣 بچّههای لالای خدا!
رزمندههای جبهه مواسات!
از لشگر بچّههای صاحب زمانی جا نمونید.
#رزمایش_مواسات
#به_مدد_الهی_کرونا_را_شکست_میدهیم
#لبیک_یا_خامنه_ای
@lalaiekhoda
🍃یار دلسوز من
میخواهم منتظر تو باشم
پس باید شبیه تو شوم.
من حق الناسی گفتهام و شنیدهام
امّا تو وقتی به حق به مردم میرسی
همۀ وجودت میشود توجه توجه توجه
حتّی به اندازۀ سنگینی یک کاه
روی دوشت حقی از مردم را احساس نمیکنی
خوش به حالت که این قدر سبکباری
من که به اندازۀ یک کوه
روی دوشم حق الناس هست
چه کار باید بکنم؟
من میدانم اگر بر فرض محال
به اندازۀ یک کاه از حق مردم روی دوشت بیاید
تو به اندازۀ یک کوه احساس سنگینی میکنی
من که یک کوه از حق مردم روی دوشم هست
ولی به اندازۀ یک کاه احساس سنگینی نمیکنم
چه کار باید بکنم؟
با این که حقّی از مردم در نامۀ عملت نیست
امّا وقتی به مناجات میایستی
از خدا میخواهی که اگر حقی هست و تو نمیدانی
همان را به لطف و بخشش خویش جبران کند
من که یقین دارم نامۀ عملم پر است از حق مردم
ولی در مناجاتها به التماس نمیافتم برای جبرانشان
چه کار باید بکنم
آقا!
بیا فکری کنیم برای این همه فاصله.
دلم برایت میسوزد
که داری مرا تحمّل میکنی.
کاش آخر کارم را همین حالا نشانم میدادی:
من آدم میشوم یا نه؟!
اگر آدم شدنی نیستم
حیف تو نیست که این قدر غصّۀ مرا بخوری!
گاهی که در خلوتم به فاصلۀ میان خودم تا تو فکر میکنم
و در این اندیشه فرو میروم
که با این همه فاصله
باز هم تو برایم دعا میکنی، به حالم غصّه میخوری
به دنبالم میآیی و دستم را میگیری
همۀ وجودم میشود امید.
من میدانم تو اهل تلف کردن عمرت نیستی
حتماً میدانی که یک روز آدم خواهم شد
که وقت مناجات، مرا دعا میکنی
و دلت را برای من خانۀ غم میکنی.
در کار خودم ماندهام
میفهمم که تو مرا دوست داری
ولی نمیدانم چرا قدر دوستداشتنهایت را نمیدانم.
گاهی میخواهم به تو بگویم
شاید نیاز باشد کمی هم با عتاب نگاهم کنی
ولی زبانم بند میآید
چون میدانم تاب عتاب تو را ندارم.
تو اگر با عتاب نگاهم کنی، من در جا میمیرم.
خودت فکری به حالم کن
این فاصلهها آخرش میکُشد مرا.
شبت بخیر یار دلسوز من!
#بهانه_بودن
#شب_بخیر
#محسن_عباسی_ولدی
@abbasivaladi
🍃معنای لطف و مهربانی
امروز داشتم قرآن میخواندم
رسیدم به آیهای که گویی نازل شده
برای در هم کوبیدن آرامشهای خیالیام.
این آیهها چه ناگهان از آدم میگیرند آرامش و قرارش را.
آیه داشت از دلهایی سخن میگفت
که چونان سنگاند و از سنگ هم سنگتر.
همیشه سنگ را نماد سختدلی و قساوت میدانستم
این آیه به من گفت: دلهایی هستند
که سنگها در سختی، از آنان کم میآورند.
سنگی که نماد قساوت است
گاهی از سینهاش چشمهای میجوشد
و زمینهای تشنه را سیراب میکند.
من دیدهام کوههایی را که از سنگِ سختاند
ولی از دلشان رود جاری میشود.
همین سنگ، گاهی خودش را بر دو نیم میکند
تا آبی جاری شود و جگر تشنه و تفتیدهای را خنک کند.
چه قدر سنگ برایم مهربان میشود
وقتی به آبی که از دلش میجوشد فکر میکنم.
آیه میگفت: بعضی از سنگها از خشیت و ترس خدا
از بالا به پایین میآیند
و حالا من ماندهام و این آیه و آرامشی که بر باد رفته.
یک نظر به دلم نگاه میکنم
و گوشه چشمی به سنگهایی که میبینم.
دل من سختتر است یا این سنگها؟!
تا امروز حتّی به این سؤال فکر نکرده بودم
تا چه رسد به این که بخواهم در پاسخش بیندیشم.
دل من سختتر است یا این سنگها؟!
آقا!
اجازه بده به جای فکر کردن به پاسخ این سؤال
مثل همیشه به شبیه شدن خودم به تو فکر کنم.
کسی اگر شبیه تو شد، دلش از برگ گل نازکتر میشود.
اگر دلهایی هست که سنگ
نمیتواند نماد قساوتشان باشد
دلهایی هم هست که برگ گل
نمیتواند نماد لطافتشان باشد.
دلهایی که شبیه دل توست
خودشان نماد لطافت شدهاند.
گلبرگها در برابر این دلها
احساس سختی و زبری دارند.
دل تو لطیف است؛ نه آه یتیمی را تاب تحمّل داری
و نه گناه بندهای دور افتاده از مولا را.
آه و گناه هر دو تو را آتش میزنند.
اشکهای همیشه جاری تو
حاصل دل لطیفی است
که بیخیال زندگی کردن را
گناه نابخشودنی خویش میداند.
محتاجم، سخت محتاجم به دلی که مثل دل تو لطیف باشد.
بیخیال زندگی کردن تنها از دلهایی بر میآید
که از سنگ هم سختتر شده باشند.
من از سنگ بودن دلم میترسم
چه رسد به سختتر شدن از سنگ.
با دل لطیفت دعایم کن
التماس دعا آقا!
شبت بخیر معنای لطافت و مهربانی!
#بهانه_بودن
#شب_بخیر
#محسن_عباسی_ولدی
@abbasivaladi
n075 تا ساحل،گام چهارم،بخش اول.mp3
7.3M
✅ جایگاه محبّتورزی در زندگی مشترک
🌸 وقتی محبّت نبارد از آسمان زندگی تو، خشک میشود زمین دلت. تو از زمینِ خشکیده، انتظارِ حاصل داری؟!
#تا_ساحل_آرامش
#کتاب_دوم
#کتاب_صوتی
#قایق_مهربانی
#بایدهای_زندگی_مشترک1
🎧 گام چهارم (بخش اوّل)
@abbasivaladi
🍃آسمان خدا
بازهم دلم هوای آسمان دارد.
دیگر از زمین خستهام.
تاب دیدن پرندهها را ندارم.
حسرت پرواز بغض گلوگیری شده برایم.
من اهل زمین نبودم و نیستم
برای زمین آفریده نشدم
سرزمین من در آسمان است.
کاش میشد به جای سرزمین، واژهای دیگری آفرید و گفت سرآسمان!
من سرم هوای زمین ندارد، پس سرزمین ندارم.
سرم در هوای آسمان است، پس سرآسمان دارم.
زمین اگر آسمان نشود، جای نفس کشیدن نیست.
آسمان هم اگر رنگ زمین بگیرد، جای پرواز نیست.
حالا من گرفتار زمینی هستم که هیچ رنگی از آسمان ندارد
اگر بنا نیست به آسمان بروم
روی زمین نفس کشیدن هم روا نیست
باید در این زمین فرو رفت.
برای رفتن به آسمان نقشههای زیادی کشیدم
امّا یکی پس از دیگری بر آب شد.
به ریسمانهای زیادی چنگ زدم
هیچ کدام مرا به سقف خانهام نرساند، چه برسد به سقف آسمان.
دست در دست کسانی گذاشتم که مدعی فتح آسمان بودند
ولی آسمانی که آنها نشانم دادند زمینِ رنگ شده بود.
چه قدر دل بستم به زمینهای رنگ شدهای که به اسم آسمان
عمری به پایشان سختی کشیدم.
من به آسمانهایی که این و آن نشانم میدهند مشکوکم!
دیگر به هیچ زمین رنگ شدهای دل نمیبندم.
آسمانهایی که جز نام بهره دیگری از آسمان ندارند، دلم را نمیبرند.
آسمانی که من به دنبالش هستم، خودِ تویی!
و حالا فهمیدهام هر کسی هوای آسمان دارد
نباید به فکر پریدن به آسمان باشد، باید شبیه به آسمان شود.
آرام آرام دارم میفهمم آسمانی شدن یعنی چه؟
من دیگر میل پرواز در آسمان ندارم، میخواهم آسمانی شوم.
آسمانی شدن هم، یک راه بیشتر ندارد
آن هم شبیه شدن به توست!
چه قدر امروز زمین محتاج آسمان است.
زمین اگر پر از آسمان شود، نقطه پریدن میشود به سوی خدا
و وقتی آسمانهای تقلّبی زیاد میشوند
آدمها یکی یکی پرت میشوند در دامن شیطان.
پرواز، آرزوی کمی است
آسمان شدن آرزوی بندگان بزرگ خداست.
من از آرزوی کمم دست برداشتم و میخواهم آسمان شوم.
آسمان شدن برای من که در زمین فرو رفته ام، کار سختی است
دستم را بگیر و آسمانم کن.
شبت بخیر آسمان خدا!
#بهانه_بودن
#شب_بخیر
#محسن_عباسی_ولدی
@abbasivaladi
radio-maaref-99_02_21-18_00(1).mp3
12.74M
#خانه_های_هیأتی
(قسمت بیست و سوم ، بخش اول)
🎙استاد #محسن_عباسی_ولدی
✅ موضوعات این برنامه:
🔸صاحبخانهها و خانههای خالی
🔹تربیت تک فرزند راحتتر است یا چند فرزند؟
🔸نقش رفتار ما با مردم در ولایتمداری آنها
🗓 یکشنبهها، پرسمان تربیتی خانواده، #رادیو_معارف
🕰 ساعت ۱۸
⬅️ تکرار برنامه، ساعت ۲۲:۳۰
@abbasivaladi
radio-maaref-99_02_21-18_30(1).mp3
8.48M
#خانه_های_هیأتی
(قسمت بیست و سوم ، بخش دوم)
🎙استاد #محسن_عباسی_ولدی
✅ موضوعات این برنامه:
🔸صاحبخانهها و خانههای خالی
🔹تربیت تک فرزند راحتتر است یا چند فرزند؟
🔸نقش رفتار ما با مردم در ولایتمداری آنها
🗓 یکشنبهها، پرسمان تربیتی خانواده، #رادیو_معارف
🕰 ساعت ۱۸
⬅️ تکرار برنامه، ساعت ۲۲:۳۰
@abbasivaladi
197 درس صد و نود و هفتم تا حالا زبون حال مردهها رو شنیدید؟.pdf
244K
#درس صد و نود و هفتم:
تا حالا زبون حال مردهها رو شنیدید؟
✅ توی این فایل پی دی اف👆، جواب این سؤالات👇رو پیدا میکنید:
⁉️توصیف حال و روز مُردهها رو از زبون مولا علی علیه السلام، خوندید؟
⁉️چرا حوادث هول انگیز دنیا برا مُردهها مهم نیست؟
⁉️چرا از فرصتهای رشد محروم میشیم؟
@abbasivaladi
🍃بهترین سرنوشت
این شبها شب نوشتن دفتر تقدیر ماست
بناست در دفتر تقدیر من
چه چیزی نوشته شود؟
تا سال آینده هستم یا رفتهام؟
در مسیر توام یا دورافتاده از تو؟
در شمار سربازان تو در آمدهام یا همچنان سربارت ماندهام؟
یا این که زبانم لال...
نه، نمیخواهم باور کنم در مقابلت ایستاده باشم!
دفتر تقدیر من باید به امضای تو برسد.
میشود امضا که خواستی بکنی
دفترم را نشانم بدهی؟!
قدر این شبها را کاش میدانستم
و بیشتر التماس میکردم
که اگر بناست چیزی در دفتر تقدیرم بنویسند
شبیه تو شدن اوّلین سطر دفترم را مزیّن کند.
اگر دفتر تقدیرم با این جمله آغاز شود
و تو هم آن را نشانم بدهی
دیگر میلی برای خواندن باقی سطرها ندارم.
مدّتهاست که دیگر آرزویی جز شبیه تو شدن در دلم نیست.
شبیه تو باشم
دیگر چه فرقی میکند
فقر را در دفتر تقدیرم نوشته باشند یا غنا را
شبیه تو از دنیا حتّی اگر کاهی هم نداشته باشد
خودش را ثروتمندتر از کسی میبیند
که کوهی از طلای سرخ دارد.
کسی که شبیه توست
دیگر نیازی ندارد به بیماری یا سلامت خویش فکر کند
شبیه تو که باشم
در میان انبوهی از بیماریها
از سالمترین آدمها بیشتر احساس سلامتی میکنم
پس چه فرقی میکند در دفتر تقدیرم بیماری نوشته باشند یا صحت؟
شبیه تو باشم
در میان مردم برایم هر اندازه جا باز شود
باز هم فرقی نمیکند.
مگر میشود شبیه تو بود
و به جایگاه خویش در میان مردم اندیشید؟
مطرودترین آدم وقتی احساس میکند که شبیه توست
در خویش دنیایی از عزّت میبیند.
اصلاً عزّت چه معنایی دارد جز شبیه تو شدن؟
هر چه قدر فکر میکنم
چیزی را پیدا نمیکنم
که به اندازۀ شبیه تو شدن
چشم مرا در این دفتر تقدیر پر کند.
اگر بناست شبیه تو باشم
هر چه غیر از آن در دفتر تقدیرم نوشته میشود را با جان و دل میخرم
و اگر بنا نیست شبیه تو بودن در دفتر تقدیرم ثبت شود
هیچ خوبی به چشمم نمیآید
و هیچ بدی هم تنم را نمیلرزاند
شبیه تو نبودن یعنی سیاهی
و بالاتر از سیاهی مگر رنگی هست؟
قلم سرنوشت را بردار و در اوّلین سطر دفتر تقدیرم بنویس:
این بنده تا سال آینده شبیه حجّت خدا خواهد شد.
شبت بخیر بهترین سرنوشت!
#بهانه_بودن
#شب_بخیر
#محسن_عباسی_ولدی
@abbasivaladi