eitaa logo
محسن عباسی ولدی
57.3هزار دنبال‌کننده
6هزار عکس
1.8هزار ویدیو
350 فایل
صفحه رسمی حجت الاسلام #محسن_عباسی_ولدی متخصص | نویسنده | مدرّس 🌱 مسائل تربیتی و سبک‌زندگی‌دینی 🌐 پایگاه‌های اطلاع رسانی: ktft.ir/v 📬 ارتباط با مدیر: @modir_abbasivaladi 📱نشـانی صفحات مجازی حاج‌آقا در پیام‌رسان‌ها: @abbasivaladi
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از لالایی خدا
•┈┈••✾• ‼️🏴‼️🏴‼️🏴‼️🏴‼️•✾••┈┈┈• دوستای خوب لالایی خدا سلام🌹 📆 امروز ۲۰ محرمه. بنا بود روز پایان پویش متن خوانی باشه🙄 اما....😉 ‼️عمو عباسی مهربون مدت پویش رو یک هفته دیگه تمدید کردن😃 🎧منتظر شنیدن صدای شما هستیم. 🌀تا وقت دارید با حوصله و دقت متناتون رو برامون بفرستین به این آدرس 👇👇👇 🍃 @modir_lalaiekhoda 🍃
6⃣ عادت کودک به آزادی پس از هفت سال ❗️یه عده فکر می‌کنن که اگه ما بچه‌های زیر هفت سالمون رو آزاد گذاشتیم، بعد از هفت سالگی دیگه نمی‌تونیم اونها رو از عالم کودکی بیرون بیاریم و اینطوری، بچه‌ها همیشه دوست دارن آزاد باشن.🤔 ‼️به نظر می‌رسه با کمی دقّت توی مراحل تربیت، به راحتی می‌تونیم از این شبهه عبور کنیم. 🍃 خداوند، انسان رو به گونه‌ای آفریده که در هفت سال اوّل، میل به آزادی در اون وجود داره. اگر این میل به خوبی و به اندازۀ کافی پاسخ داده بشه، بچه‌ها در هفت سال دوم، آمادۀ تبعیت می‌شن.👌 🔸میل به آزادی، مثل میل به شیرینیه. معروفه که قنّادها، شاگرداشون رو از خوردن شیرینی، منع نمی‌کنن؛ بلکه معتقدن اگه شاگرداشون رو منع کنن، بیشتر حریص می‌شن. برا همینم اجازه می‌دن تا هر اندازه که می‌خوان، شیرینی بخورن؛ ولی بعد یه مدّت خود شاگردا دل‌زده می‌شن و دیگه وَلَعی برا خوردن شیرینی ندارن.🍩🥧🍰 ✅ آزادی کودک هم همین طوره. بچه‌ها، در هفت سال اوّل، هر اندازه بزرگ‌تر می‌شن، میلشون به آزادی‌هایی که خونه رو به هم می‌ریزه، کم می‌شه. 🌀مثلاً یه پسر سه ساله، ممکنه بعد از چند روز بازی با یک ماشینِ اسباب‌بازی، دوست داشته باشه اون رو خراب کنه؛ امّا توی پنج، شش سالگی، این میل در اون کم می‌شه و تو هشت سالگی، به شدّت از وسایل خودش مراقبت می‌کنه.😇 @abbasivaladi
18.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴صلی الله عليك يا ابا عبدالله الحسين 🎥 ◾️ شب یازدهم ۱۴۰۰ 🎙حجت الاسلام به یاری ایران بشتابید🙏 ⭕️اگر به هوش نباشید قطعاً آیندگان شما را سرزنش خواهند کرد... 😔 ⛔️موضوع بسیار مهمی که تن رهبری را می‌لرزاند!؟ @abbasivaladi 🌐 آرشیو برنامه های محرم سایت کتاب فطرت 👇👇👇👇👇 •┈┈••✾•🏴•✾••┈┈┈• https://ketabefetrat.com/ویژه-برنامه-های-محرم •┈┈••✾•🏴•✾••┈┈┈•
*┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄┄* چرا این سؤالا بین پرسشای تربیتی پدر مادرا زیاده: چه جوری بچه‌م رو از پوشک بگیرم؟ از کی و چه جوری اتاق خوابشون رو از اتاق پدر مادر جدا کنیم؟ چی کار کنیم بچه‌ها کمتر با هم دعوا کنن؟ چرا بچۀ من تو نوشتن درس و مشقش تنبلی می‌کنه؟ و ...
سلام وقتتون بخیر عباسی هستم و در خدمت شما. تا حالا فکر کردید به این که به دغدغه‌های تربیتی هم باید نمره داد؟ یعنی باید تو تربیت بچه‌ها اولویت‌ها رو مشخص کرد. چه مسئله‌ای بین دغدغه‌های من بیشترین سهم رو داره و کم و زیاد شدنش، من رو خوشحال می‌کنه یا به هم می‌ریزه؟ مثلاً اگه معدل بچۀ من بشه چهارده، چه قدر به هم می‌ریزم؟ یا اگه هفت سالش شده باشه و هنوز اصرار داشته باشه که تو اتاق پدر مادرش بخوابه، چی؟ اگه بچه‌هام دم به دقیقه با هم دعوا کنن، چه قدر حرص می‌خورم.
یه خورده از دغدغه‌های مذهبی هم بگیم. مثلا ما چه قدر به کاهل نماز نبودن بچه‌ها توجه داریم و از این که اونا تو نمازشون سستی کنن، به هم می‌ریزیم؟ یا چه قدر به این که دخترمون حجابش رو به صورت کامل رعایت کنه حساس هستیم؟ اگه بچه‌ها میلی به مسجد و هیأت نداشته باشن، چه قدر حرص می‌خوریم؟
حالا یه سؤال جدی: آیا توی تربیت، اینا باید دغدغۀ درجۀ یک باشن؟ ما چه قدر روی تربیت توحیدی بچه‌ها کار کردیم؟ بچه‌ها اگه موحّد بار نیان، چه قدر می‌شه به این که تحت اجبار ما نمازشون ترک نمی‌شه، دل خوش کرد؟ اگه تربیت توحیدی بچه‌های ما بلنگه، باحجاب بودنشون چه قدر مایۀ دلخوشیه؟ فرض کنید بچه‌ها با ولایت اهل بیت علیهم السلام غریبه‌ان، ولی به شدت اهل قرآن و مسجدن. به نظرتون می‌شه به این حالشون اعتماد کرد؟
خیلی از دغدغه‌هایی که ما توی تربیت داریم، میوه‌های تربیتن، نه ریشه‌های تربیت. ما به ریشه‌های تربیت بی‌اعتناییم و حرص میوه‌های تربیت رو می‌خوریم. به نظرتون چه قدر کارمون عاقلانه‌ست؟ ریشه‌ها اگه سالم نبود، نباید امید میوه‌های سالم رو داشت.
یادمون باشه این اولویت‌های ما تو تربیت بچه‌هامون هستن که تلاش ما رو تو مسیر تربیت مدیریت می‌کنن. وقتی اولویت‌ها رو درست تعیین نکنیم، یه عالمه از انرژی‌مون رو صرف چیزی می‌کنیم که اگه نتیجه هم بده، چندان به حال فرزندمون مفید نیست. از اون طرف، از مسائل مهمی غفلت می‌کنیم که خیر و شرّ تربیت بچه‌مون به شدت بهش وابسته‌ست.
بعد از همۀ این حرفا می‌خوام بگم: که موضوع کتابای هشتم تا سیزدهم مجموعۀ هستش، یکی از اون موضوعات ریشه‌ایه. وقتی این ریشه درست بشه، یه عالمه میوه می‌ده که هر کدوم از اون یکی شیرین‌تره. کتاب هشتم این مجموعه که اسمش هست «کبوترهای سفید کرامت و کرکس‌های سیاه دنائت» همۀ بحثش رو به آثار اختصاص داده تا انگیزۀ شما رو برای یاد گرفتن مهارت‌های زیاد کنه. این کتاب یه مقدمۀ سه پرده‌ای داره که اگه خدا بخواد فردا پردۀ اولش رو به عنوان یادداشت شبانه می‌ذارم. اگه موافق باشید بریم سراغ متن اربعینی امشب:👇
اعتبار گذرنامه‌ام تمام شده. باید گذرنامۀ جدید بگیرم؛ امّا حسین جان! این گذرنامه‌های کاغذی به کنار، آیا گذرنامۀ من پیش تو اعتبار دارد؟ سال گذشته گذرنامه‌ام را امضا نکردی. امسال چه کار می‌کنی؟ نکند یک سال دیگر توشه‌ام از اربعین، حسرت باشد! گذرنامه‌ها را تو به شرط لیاقت امضا نمی‌کنی. یقین دارم؛ زیرا این طور اگر باشد، مُهر تو روی گذرنامۀ چه کسی می‌نشیند؟ نهایتش تو می‌مانی و آن یار سفرکرده و شاید چند نفر از ملازمانش. من می‌دانم تو دنبال بهانه‌ای برای امضا کردن. وای به حال من اگر نتوانم این بهانه را جور کنم. حسین جان! اگر چه شرمم می‌آید؛ اما بگذار بگویم: آقایی کن و حتّی اگر بهانه‌‌ای را جور نکردم، چشمت را روی هم بگذار و گذرنامۀ اربعینم را امضا کن. من که همیشه زیر دِین تو بوده‌ام، این همه روی آن.
🍃 آرامش قلبم هنوز هم دوست دارم بدانم وقتی دلت برای کسی تنگ می‌شود چه کار می‌کنی؛ ولی امشب می‌خواهم از تو بپرسم، اگر کسی که خیلی دوستش داری و همیشه دلت هوایش را می‌کند، از دنیا برود، چه کار می‌کنی؟ می‌دانم شما خاندان رضایت هستید و خانوادۀ تسلیم؛ امّا دلتان از برگ گل نازک‌تر است و چشمتان همیشه آمادۀ باریدن. وقتی داغ مرگ عزیزی به دلت می‌نشیند، برایش گریه می‌کنی. درست می‌گویم؟ حتّی شاید گریه‌ات همراه شود با هق هق. همین طور است؟ من که می‌دانم هر کجای دنیا که باشی، خودت را می‌رسانی به تشییع جنازه‌اش. وقتی که دفن شد، همه که رفتند، تو می‌مانی سر مزارش. برایش فقط فاتحه نمی‌خوانی، همان جا می‌نشینی و با او حرف می‌زنی. حرف‌هایی که از اشک چشم‌های بارانی تو نمناک است. چه خوشبخت است کسی که داغ رفتنش دل تو را آتش می‌زند و چه خوشبخت‌تر کسی که در خانۀ قبرش با نجوای تو آرام می‌گیرد. بی‌شک چنین مزاری شایستۀ نام «آرامگاه» است. باز هم اجازه بده در خیالم خودم را همانی تصور کنم که رفتنش تو را می‌سوزاند و آرامش شب اول قبرش نجوای صدای توست. شبت بخیر آرامش قلبم! @abbasivaladi