eitaa logo
کانال دوستداران شهید مدافع حرم برادرم عباس کردانی
1هزار دنبال‌کننده
30.7هزار عکس
22.4هزار ویدیو
123 فایل
کانال دوستداران شهید مدافع حرم شهید عباس کردانی لینک کانال @abbass_kardani 🌸🌸شهید مدافع حرم عباس کردانی 🌸🌸ولادت: 1358/12/20 🌸🌸شهادت: 1394/11/19 ارتباط با خادم کانال،، @mahdi_fatem313
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹‍ ‍ چرا (ع) كوچك است در زمان مرحوم علامه ي بحرالعلوم قدس سره، قبر مقدس حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام خراب شد. به علامه ي بحرالعلوم خبر دادند که قبر مقدس حضرت عباس عليه السلام دارد خراب مي شود علامه بحرالعلوم دستور داد تا قبر شريف آن حضرت، ترميم و تعمير شود. بنابر اين شد که در روز معيني مرحوم علامه به اتفاق استاد بنا، به سرداب مقدس بروند و قبر را تجديد بنا کنند. در روز مقرر، مرحوم علامه همراه با استاد بنا، در سرداب و زيرزمين مطهر وارد شدند، معمار نگاهي به قبر و نگاهي به علامه کرد و گفت: آقا اجازه مي فرماييد که سؤالي بکنم؟ علامه فرمود: بپرس؟ 💥استاد بنا گفت: «ما تا حالا خوانده و شنيده بوديم که حضرت ابوالفضل العباس عليه السلام اندامي موزون و رشيد و قدي بلند و چهار شانه داشته اند. به گونه اي که وقتي سوار بر اسب مي شده اند، زانوهايشان در برابر گوشهاي اسب قرار مي گرفته است. پس بنابراين بايد قبر مقدس آن حضرت هم بزرگ و طولاني باشد! ولي من مي بينم که صورت قبر ايشان کوچک است؟!» آيا شنيده هاي من دروغ است؟ يا کوچکي قبر علت ديگري دارد؟! علامه بحرالعلوم به جاي جواب دادن، سر به ديوار گذاشتند و سخت گريه کردند. گريه ي طولاني علامه، معمار را نگران و ناراحت و مضطرب نمود و عرضه داشت: آقاي من! چرا گريان و اندوهناک شديد و سرشک غم از ديدگان فرومي ريزيد؟! مگر من چه گفتم؟ آيا از سؤالي که من کردم، تأثر در شما ايجاد شده است؟ 🥀علامه فرمودند: استاد بنا! پرسش تو دل مرا به درد آورد. چون شنيده هاي تو درست و صحيح است، اما من به ياد مصائب و دردهاي وارد شده، بر عمويم عباس عليه السلام افتادم. آري حضرت عباس عليه السلام، اندامي رشيد و قد و قامتي بلند داشتند. ولي به قدري ضربت شمشير و تيرها و گرزها و نيزه ها، بر بدن نازنين او وارد کردند، که بدنش را قطعه قطعه نمودند و آن اندام رشيد به قطعات خونين تبديل شد. آيا انتظار داري که بدن پاره پاره ي حضرت عباس عليه السلام که توسط امام سجاد عليه السلام جمع آوري و دفن شد، قبر بزرگتر از اين قبر داشته باشد؟ پاورقي کرامات العباسيه ص 78 به نقل از شخصيت عليه ‏السلام ص 124.
💔 مقام ام البنين عليهاالسلام از ديدگاه اهل بيت عليهم السلام ام البنين عليهاالسلام از وقتي پا به خانه علي عليه السلام گذاشت، همواره خود را در خدمت فرزندان فاطمه عليهاالسلام مي ديد و عشق و محبت خود را نثار آنان مي كرد؛ محبتي بي ريا و خالصانه كه تمام وجود او را در بر گرفته بود. او خدمت به فرزندان رسول خدا صلي الله عليه و آله وسلم و مادري كردن در حق ايشان را فرصت و توفيقي خدادادي در زندگي خويش مي شمرد. از اين رو، خود و فرزندانش بسان پروانه بر گرد شمع وجود علي و يادگاران پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم و فاطمه زهرا عليهاالسلام مي گشتند و از نور ايشان پر فروغ مي شدند. اهل بيت عليهم السلام نيز كه سرچشمه هاي كرامت و فضيلت اند، همواره حق مادري ايشان را به جا آورده و پاس خدمت هايش را نگه داشته اند. هر چند در تاريخ از اهل بيت عليهم السلام درباره او سخني به طور مستقيم ثبت نشده، ولي آن چه به صورت غير مستقيم رسيده است، بر ارجمندي و بلندي مقام او نزد اهل بيت عليهم السلام دلالت دارد. آن چه از امامان عليهم السلام درباره فضيلت اباالفضل عليه السلامصادر گشته، در واقع تجليل غير مستقيم از ام البنين عليهاالسلام است. زينب كبرا ـ عقيله بني هاشم و پيام آور كربلا ـ پس از ورود به مدينه، همواره مقام ام البنين عليهاالسلام را در نظرداشت و به وي احترام مي گذاشت؛ به عيادت او مي رفت و ازاو دلجويي مي كرد. ام البنين عليهاالسلام همواره فرزندان فاطمه عليهاالسلام را از جان خويش گرامي تر و عزيزتر مي دانست و به آنان خالصانه احترام مي گذاشت. از اين رو، به يقين، نزد اهل بيت، مقامي بلند و ستودني دارد. منبع: کتاب / مادر فضيلت‌ها (زندگي‌نامه اُم‌البنين)
🔴 نتیجه ارتباط و توسل به این خانواده (علیهم السلام)   بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرحیم   داود رقی گفت دو برادرم به عنوان زیارت بیرون شدند، در بین راه یکی از آنها بسیار تشنه شد به طوری که نتوانست بر روی الاغ خود را نگهدارد از مال سواری بر زمین افتاد. برادر دیگر درباره او حیران گردید که چاره بیندیشد. بالاخره به نماز ایستاد و خدا را به محمد و علی و ائمه (علیهم السلام) قسم داد و به وجاهت و آبروی آنها درخواست کرد که برادرش از تشنگی نجات دهد. یکایک ائمه (علیهم السلام) را نام برد تا به حضرت صادق (علیه السلام) رسید، آنجناب را پیوسته می خواند و به او پناه می برد. در این هنگام مردی را مشاهده کرد که پیش آمده از حالش جویا شد. جریان تشنگی برادر خود را برایش شرح داد. آن مرد چوبی بدست او داده گفت این چوب را بین دو لب برادرت بگذار. همین که چوب را گذارد چیزی نگذشت که چشمهایش باز شد از جا حرکت کرده و نشست و اثری از تشنگی در او نبود. با یکدیگر به راه افتادند زیارتی را که قصد داشتند انجام دادند. در مراجعت وقتی به کوفه رسیدند آن برادری که متوسل شده و دعا می کرد به مدینه رفت. خدمت حضرت صادق (علیه السلام) رسید. پس از شرفیاب شدن حضرت فرمود بنشین حال برادرت چطور است، چوب را چه کردی؟ عرض کرد وقتی برادرم به آن حال در آمد من سخت اندوهگین شدم همین که از تشنگی نجات یافت و زندگی از سرگرفت از خوشحالی چوب را فراموش کردم. فرمود: وقتی تو از گرفتاری برادرت غمناک شدی خضر پیش من آمد. آن چوب که قطعه ای از شجره طوبی بود به وسیله او فرستادم. غلامی را صدا زده فرمود آن کیسه چرمی را بیاور. غلام آورد. حضرت آن را گشوده عینا همان چوب را بیرون آورد و به من نشان داد و دو مرتبه در میان کیسه گذارد جلد یازدهم بحارالانوار، ص 144
🕯 عزا خانه ما را دریابید! ☑️ استاد مجاهدی نقل ‌می‌کنند: ▪️ خانه اجدادی مرحوم حجت الاسلام برقعی محل آمد و شد علمای ربانی و دوستان آل الله در قم بود و خود ایشان نیز در اقامه عزاداری برای سالار شهیدان سعی بلیغی داشتند و معمولاً در دهه اول محرم هر سال پر رونق ترین مجالس عزاداری اباعبدالله الحسین (علیه السلام) در منزل ایشان برگزار ‌می‌شد. روزهای تاسوعا و عاشورا شخصیت‌های بزرگی همانند مرحوم علامه طباطبایی (رحمت الله) - صاحب تفسیر المیزان – در این مجالس عزاداری شرکت ‌می‌کردند و اغلب به صورت ناشناس در میان مردم عزادار ‌می‌نشستند بر مصائب سالار شهیدان اشک ‌می‌ریختند. بارها شخصاً آن مرحوم را ‌می‌دیدم که با حضور در آن مجالس، غمگینانه در گوشه ای نشسته و بی تابانه برای جد بزرگوار خود و مصائب آل الله ‌می‌گریستند و در این حالت سعی ‌می‌کردند که با گوشه عبا چهره خود را بپوشانند. مرحوم برقعی (رحمت الله) برای من این قضیه را با انقلاب حال تعریف ‌می‌کردند و ‌می‌گریستند: ▫️ هر سال در روز پایان عزاداری، پاکت حق الزحمه واعظان و ذاکران حسینی را پس از ختم جلسه به آنان تقدیم ‌می‌کردم. سالی، روز عاشورا با روز جمعه مصادف شده بود و من پس از نماز صبح وقتی که خواستم پاکت‌ها را آماده کنم، دیدم که چهل هزار تومان کم دارم! پول به اندازه نیاز در حساب بانکی داشتم ولی چون روز جمعه بود نمی‌توانستم از آن استفاده کنم، و از طرفی با مولای خود امام حسین (علیه السلام) عهد کرده بودم که از بابت هزینه مجالس عزاداری شخصاً از کسی وجهی مطالبه نکنم ولو به صورت قرض الحسنه! لذا برای اولین بار در طول سال‌ها عزاداری، خود را با مشکلی رو به رو ‌می‌دیدم که ظاهراً حاصلی جز شرمساری برای من نداشت! مغموم و افسرده، سماور را روشن کردم و قلباً به آقا امام حسین (علیه السلام) متوسل شدم که آبروی مرا بخر و نگذار شرمنده ذاکران تو باشم. هنوز چند دقیقه ای از دم کردن چای نگذشته بود که شنیدم در ‌می‌زنند! برخاستم و در خانه را باز کردم. دیدم دو نفر ناشناس (یا سه نفر، تردید از نویسنده است) و آذری زبان پشت در ایستاده اند. پس از سلام و احوالپرسی، گفتند: 🔹 از طرف جعفر آقا حامل پیغامی برای شما هستیم! ▫️ آنان را به درون خانه راهنمایی کردم و پس از صرف چای، بسته ای را به من دادند و گفتند: 🔹 ساعتی پیش در خدمت جعفر آقای مجتهدی بودیم. در اثنای صحبت، ایشان چند لحظه سکوت کرده و به ما گفتند: 🔸 آقا امام حسین (علیه السلام) ‌می‌فرمایند: 🔶 عزا خانه ما را دریابید! 🔹 بعد چند بسته اسکناس را داخل روزنامه پیچیدند و گفتند: 🔸 آقا جان! این بسته را به حاج آقا مصطفی برقعی برسانید! منزل ایشان در گذرخان، کوچه معروف به کلاه فرنگی است! 🔹 از خدمت شان مرخص شدیم و پرس و جو کنان آمدیم و خدا را شکر که این توفیق نصیب ما در این روز عزیز شد! ▫️ بسته پول را باز کردم و در نهایت تعجب دیدم که جعفر آقا چهار بسته ده هزار تومانی برای من فرستاده اند! بغض گلویم را فشرد و بی آن که بتوانم با آنان سخنی بگویم با من خداحافظی کردند و رفتند! ⬅️ در محضر لاهوتیان، جلد۱، صفحه ۱۱۶ و ۱۱۷ 🏷 علیه السلام شیخ جعفر (ره)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا امام حسین (ع) میگفت؛ هل من ناصر ینصرنی؟ 🔹روایتی شنیدنی از جنود عظیمی از ملائکه که امام هادی علیه السلام به متوکل نشان داد 🎙استاد عالی
📚 و چه شد؟ شیخ بهاءالدین در یکی از کتاب‌ های خود مینویسد: «روزی زنی نزد قاضی شکایت کرد که پانصد مثقال طلا از شوهرم طلب دارم و او به من نمیدهد. قاضی شوهر را احضار کرد. سپس از زن پرسید: آیا شاهدی داری؟ زن گفت: آری، آن دو مرد شاهدند.قاضی از گواهان پرسید: گواهی دهید که این زن پانصد مثقال از شوهرش طلب دارد. گواهان گفتند: سزاست این زن نقاب صورت خود را عقب بزند تا ما وی را درست بشناسیم که او همان زن است. چون زن این سخن را شنید، بر خود لرزید! شوهرش فریاد برآورد شما چه گفتید؟برای پانصد مثقال طلا، همسر من چهره ‌اش را به شما نشان دهد؟! هرگز! هرگز! من پانصد مثقال را خواهم داد و رضایت نمی‌دهم که چهره‌ی همسرم درحضور دو مرد بیگانه نمایان شود. چون زن آن جوانمردی و غیرت را از شوهر خود مشاهده کرد از شکایت خود چشم پوشید و آن مبلغ را به شوهرش بخشید.» چه خوب بود که آن مرد با غیرت، جامعه‌ امروز ما را هم میدید که چگونه رخ و ساق به همگان نشان میدهند و شوهران و پدران و برادرانشان نیز هم عقیده‌ آنهایند و در کنارشان به رفتار آنان مباهات می کنند.
🔹️معرفتِ جغد ◾على‌بن‌صاعد بربرى می‌گوید: مشرف خدمت امام رضا علیه‌السلام شدم، پس به من فرمودند: اين جغد را مى‌بينى‌؟ مردم چه مى‌گويند؟ عرض كردم: فدايت شوم آمده‌ايم كه از شما بپرسيم! امام علیه‌السلام فرمودند: جغد در زمان جدّم رسول‌الله صلّى‌اللّٰه‌عليه‌وآله، در منازل و قصرها و خانه‌ها سكونت داشت و هر موقع مردم غذا می‌خوردند، جغد پر مى‌زد و مقابلشان می‌ایستاد و مردم جلويش غذا مى‌ريختند و سیرابش می‌کردند، و سپس به جایش بر مى‌گشت؛ ولى هنگامى كه حسين عليه‌السّلام شهيد شد، جغد از آبادى خارج، و در خرابه‌ها و كوهها و بيابان‌ها ساکن شد و گفت: شما چه امّت بدی مى‌باشيد! پسر دختر پيامبرتان را كشتيد! و من نسبت به جانم از شما ایمن نيستم!◾ 📚کامل الزيارات ج 1، ص 99/مدینة المعاجز ج 4، ص 182/عوالم العلوم ج 17، ص 493
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به وقت سه دقیقه در قیامت 👇👇👇
@Menbaraali-سه دقیقه در قیامت 53.mp3
18.89M
🔈 شرح و بررسی کتاب 🔈 تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم 🔊 جلسه پنجاه و سوم * شهید و جایگاه شهید * بهشت برزخی شهدا * تفاوت عالم برزخ و قیامت * قصرهای بهشتی * جایگاه ویژه امام خمینی (ره) در عالم برزخ * رزق خاص شهدا در بهشت * کلاس‌های عالم برزخ * تفاوت لذت دنیا و بهشت * داستان فوق‌العاده از بهشت برزخی شهدا * آموزش شهید در برزخ * مجلس درس شهدا 📅99/01/25 ⏰ مدت زمان: ۱:۰۲:۳۴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لحظه ای با رمان شهدایی 👇👇👇
‍ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌷🌷 ❇با اينكه هادي از مؤسسه ي اسلام اصيل بيرون آمده بود ⭕اما براي زيارت كربلا در شب هاي جمعه به سراغ ما مي آمد و با هم بوديم. 🔗در آنجا درباره ي مسائل روز و ... صحبت داشتيم و او هم نظراتش را مي گفت. 🔲با شروع بحران داعش مؤسسه به پايگاه حشدالشعبي براي جذب نيروتبديل شد. 💟هادي را چند بار در مؤسسه ديدم. مي خواست براي نبرد به مناطق درگير اعزام شود. اما با اعزام او مخالفت شد. ✳يك بار به او گفتم: بايد سيد را ببيني، او همه كاره است. اگر تأييد كند، براي تو كارت صادر مي كنند و اعزام مي شوي. 🌟البته هادي سال قبل هم سراغ سيد رفته بود. آن موقع مي خواست به سوريه اعزام شود اما نشد. ⚫سيد به او گفته بود: تو مهمان مردم عراق هستي و امكان اعزام به سوريه را نداري. 🔆اما اين بار خيلي به سيد اصرار كرد. 🔳او به جهت فعاليت هاي هنري در زمينه ي عكس و فيلم، از سيد خواست تا به عنوان تصويربردار با گروه حشدالشعبي اعزام شود. 📚برگرفته از کتاب شهید هادی ذوالفقاری ✍ ادامه دارد ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ ‍ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌷🌷 ✳....سيد با اين شرط كه هادي، فقط حماسه ي رزمندگان را ثبت كندموافقت كرد. 🌟قرار شد يك بار با سيد به منطقه برود. البته منطقه اي كه درگيري مستقيم در آنجا وجود نداشت. 🔗هادي سر از پا نمي شناخت. كارت ويژه ي رزمندگان حشدالشعبي رادريافت كرد و با سيد به منطقه اعزام شد. ✴همانطور كه حدس مي زدم هادي با يك بار حضور در ميان رزمندگان، حسابي در دل همه نفوذ كرد. 🔆از همه بيشتر سيد او را شناخت. 🔲ايشان احساس كرده بود كه هادي مثل بسيجي هاي زمان جنگ بسيارشجاع و بسيار معنوي است، و اين همان چيزي بود كه باعث تأثيرگذاري بر رزمندگان عراقي مي شد. 🔘بعد از آن براي اعزام به سامراانتخاب شد. هادي به همراه چندتن از دوستان ما راهي شد. 🔶من هم مي خواستم با آنها بروم اما استخاره كردم و خوب نيامد‼ 💟يادم هست يك بار به او زنگ زدم و گفتم: فلان شخص كه همراه شما آمده يك نيروي ساده است ♦ تا حالا با كسي دعوا نكرده چه رسدبه جنگيدن، مواظب او باش. ❇هادي هم گفت: اتفاقاً اين شخصي كه از او صحبت مي كني دل شير دارد. 🔳او راننده است و كمتر درگير كار نظامي مي شود، اما در كار عملياتي خيلي مهارت دارد. 🔴بعد از يك ماه هادي و دوستان رزمنده به نجف برگشتند. ⚫از دوستانم درباره ي هادي سؤال كردم. پرسيدم: هادي چطور بود؟ ⭕همه ي دوستان من از او تعريف مي كردند؛ از شجاعت، از افتادگي، از زرنگي، از ايمان و تقوا و... 📚برگرفته از کتاب شهید هادی ذوالفقاری ✍ ادامه دارد ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊@abbass_kardani🕊 کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
ســــــــلام خدمت اعضای محترم مـــــــــهمان عزیز امشب ما 👇👇👇 شهید محمدمهدی لطفی نیاسر هستند عاشق پیاده روی اربعین بود، اما با توجه به ماموریت‌های متعدد و اینکه فرماندهان ارشد بهش اجازه اینکار رو نمی‌دادند، موفق نشده بود پیاده روی اربعین بره، تا اینکه به هر طریقی بود اربعین 96 یکی از ماموریت‌های عراقش رو با ایام اربعین هماهنگ می‌کنه، چون سفر کاری خیلی ضرورت داشته، مقداری از راه رو پیاده روی می‌کنه و شب اربعین خودش را به کربلا میرسونه. حاج مهدی در مورد پیاده روی اربعین می گفت: "وجود امام زمان(عج) رو توی موکب ها می شد احساس کنی و این جمعیت میلیونی انگار لشگر امام زمان(عج) هستند که با هم به سوی یک هدف در حرکت هستند." یاد شهدا کمتر از شهادت نیست شادی روح امام و همه ی شهدای عزیز خاصه مهمان امشب مون دسته گل صلوات هدیه کنیم خدایاازعمرم بگیربرعمر رهبرم بیفزا کوتاهترین دعا برا بزرگترین آرزو اللهم عــــــــجل لولیک الفرج الـــتماس دعای فــــرج آقا جانم
4_809408512739246096.mp3
3.07M
حدیث کسا گوش کنید با صدای حزین میرداماد
آثار و برکات حدیث کساء.mp3
4.26M
🔶عظمت و برکات ❄️✨ حدیث کسا✨❄️ 🌺اللهم عجلـــ لولیڪ الفرجـ 🤲🌷 ╰═━⊰🍃🌺🍃⊱━═╯
AUD-20220809-WA0013.mp3
6.14M
🌼✨ حدیث کساء 🎙 با نوای سید مهدی میرداماد ❄️🤲 🤲❄️ 🌸🌴التماس دعای فرج🌸
🕊@abbass_kardani🕊 کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆