:
•┄══🌤❝سـلـام❞🌤══┄•
🌤 #صبحتون_شهدایی
شهید عباس کردانی
ذکر روز چهارشنبه:
یا حی یا قیوم
100 مرتبه
•┄═•🌤•═┄•
@abbass_kardani✅
•┄═•🌤•═┄•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
.
خطاب شهید مهدی باکری به شهید کاظمی .... اینجا جای باصفایه کاشکی اینجا بودی ... خلاصه وقت کردی بیا بیا تماشا کن !
.
مهدی باکری در آن صدای تیر و ترکش چه چیز را میدیده ؟!! عجیب است این مکالمه عجیب ... .
مهدی باکری یک ساعت بعد این مکالمه شهید شد ....
#هو_الشهید #شهدا_رهبرم_را_دعا_کنید
🦋🦋یاد شهدا کمتر از شهادت نیست 🦋🦋
🦋🌹🦋 @abbass_kardani 🦋🌹🦋
🌷سوختگان وصال🌷
*راز مکاشفه شهید پازوکی*
به نقل از دوستان وسردار همدانی از زبان شهید
مجید تعریف کرد:
شبی درفکه بعد از تفحص خوابیدم نیمه های شب از بیرون مقر سروصدا شنیدم تعجب کردم نیمه های شب بیرون کیست رفتم بیرون دیدم که حدو15 یا16 نفر همه سربند یازهرا بر سر بسته اندوسینه زنان به سمت معراج شهدا میروند
اینقدر ترسیدم دویدم در اتاق ورفتم زیر پتو خوابیدم همین که خوابم برد یکی از دوستان شهیدم را در خواب دیدم که گفت:
مجید تو که همیشه درخواست شهادت میکنی چرا الان از ما فرار کردی
*حدودأ هفت روز بعد از این مکاشفه مجید شهید شد*
*🌷شهید مجید پازوکی🌷*
🦋🦋یاد شهدا کمتر از شهادت نیست 🦋🦋
🦋🌹🦋 @abbass_kardani 🦋🌹🦋
🕊همیشه منتظر بود به خلق خدا
یاری دهد هیچ کاری نزد او این
قدر ارزش نداشت و برایش وقت
نمی گذاشت! همه ی کارها،
رفتارها، حرف زدن ها و حتی
ورزش کردنش برای خدا بود.
در همه چیز خدا را می دید.
🤲دست یاری تنها سمت خدا دراز
می کرد. از رازها و دردهای دلش
تنها خدا باخبر بود. چه حرف ها
که نداشت و چه غم ها که بر
دلش تلنبار شده بود اما...
فقط خدا از حال دل او آگاه بود.
🌴تا او بود، همه چیز خوب بود.
همه راضی خوشحال و شکرگزار
بودند. اصلا ابراهیم که بود...
انگار خدا در آن حوالی قدم می زد.
🦋ابراهیم دست خدا بود، دستی
که برای کمک به مردم دراز شده
بود و چه دل ها که شاد می کرد
#این_دست_خدا.
💐 برای خدا کار کردن
و شاد کردن دل بندگان خدا
آن قدرا هم سخت نیست.👇
🌷#مثل_ابراهیم_هادی_باشیم.
🦋🦋یاد شهدا کمتر از شهادت نیست 🦋🦋
🦋🌹🦋 @abbass_kardani 🦋🌹🦋
#نهج_البلاغه
🌸کُلُّ سِرٍّ عِنْدَکَ عَلاَنِيَةٌ، و کُلُّ غَيْب عِنْدَکَ شَهَادَةٌ، أَنْتَ الأَبَدُ فَلاَ أَمَدَ لَکَ، وَ أَنْتَ الْمُنْتَهَى فَلاَ مَحِيصَ عَنْکَ، وَ أَنْتَ الْمَوْعِدُ فَلاَ مَنْجَى مِنْکَ إِلاَّ إِلَيْک
💠هر سرّی نزد تو اشکار و هر پنهانی نزد تو هویداست ، تو خدای همیشه ای و بی پایان و تو پایان هر چیزی ، که گریزی از آن نیست. وعده گاه همه ، محضر توست ، و رهایی از تو جز به تو ممکن نیست
📚 #خطبه ۱۰۹
🦋🦋 @abbass_kardani 🦋🦋
📩نامه هاى امام عليه السلام به کارگزاران خراج و بيت المال است
#نهج_البلاغه
✨فَأَنْصِفُوا النَّاسَ مِنْ أَنْفُسِکُمْ، وَاصْبِرُوا لِحَوَائِجِهِمْ، فَإِنَّکُمْ خُزَّانُ الرَّعِيَّةِ، وَ وُکَلاَءُ الاُْمَّةِ، وَ سُفَرَاءُ الاَْئِمَّةِ
💠 «حال که چنين است انصاف را از سوى خود نسبت به مردم رعايت کنيد و در برابر نيازمندى هايشان (که پاسخ گفتن به آن مشکلاتى دارد) صبر و شکيبايى به خرج دهيد، زيرا شما خزانه داران رعيّت و وکلاى امّت و سفيران ائمه و پيشوايان هستيد»;
📚 #نامه ۵۱
🦋🦋 @abbass_kardani 🦋🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
4_5767197401198625000.mp3
3.37M
📢شب آخر ماه رجب
📌میخواستم که به دوستان سفارش کنم که این ساعات باقی ماندۀ ماه رجب را قدرش را بدانید.
🔊 #صوت_مهدوی
#امام_زمان
@abbass_kardani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #ڪلیپ
●خاطره گویی مادر شهید فرامرز بهروان...
#دیالوگ :
مادر: بهش گفتم یکم استراحت کن گفت. شهید: الان وقت استراحت نیس.
مادر: پدرش گفت اگر شهید شدی دنبالت نمیام.
شهید: جنازه من بر نمیگرده که شما بیاین دنبالش.
مادر: ۳۶ساله من چشم انتظارشم.
ادامه...
#شهید_فرامز_بهروان🌷
╔═.🍃.═══════╗
🍁 🍁
@abbass_kardani
╚═════
1_13617734.mp3
9.61M
🎧🎧
🎤 #استاد_عالی
💎تشرف یک #مجتهد به محضر امام زمان و پرسش از امام زمان درباره👇👇
🔸راه #نزدیکی به ایشان؟؟
@abbass_kardani🌹
شهید سید مرتضی آوینی :
ترس ما از مرگـــ ،
همان فاصله ے ما از ڪربلاستــــ ،
و فاصله ے ما از ڪربلا ،
همان دورے ما از #شهادت استـــ
#خادمین_شهداء❤️
─═हई╬💫 « قسمت من » 💫╬ईह═─
پارت : ۲۸
* یاسین اومد داخل اشپزخونه ، دوباره سر و کله این مزاحم پیدا شد ، من نمیدونم چرا این ولمون نمی کنه ، هر جا که میریم راه و بیراه میاد پیشمون . لابد بخاطر حضور عشقش بینمونه . بهمون گفت :
- آفرین به دخترای گل ، ماشالا به کار افتادن انگاری ،"" وقت شوهر کردنتونه دیگ ، حالا صبر کنید یه تست بزنم ببینم چجوری کارتون !!
یاسمین گفت :
- لازم به تست کردن تو نیست . ما کارمون ۲۰ .
-اینکه حتما ، ولی باید آقا مهندس یه چک بکنه ببینه .
با خنده گفتم :
-بفرمایید آقای مهندس فضول و همه چی کار .
- بده میخوام اگ ایرادی بود بگم تا موقع مهمونی عیب نگیرن ازتون .
- ن مرسی کی به بفکری ..
اول رفت پیش یاسمن یکم از کلم ها برداشت و خورد ، یاسمن با چندش و حرص گفت :
-اااهههه ،،، یاسین با دستای کثیفت برداشتی!! برو حداقل بشو بیا کوفت کن.
- برو بابا ، از دهن تو هم تمیزتره
بعد دید زدن و تست کردن گفت :
-خب مزش ک همون کلمه ، ولی درست خورد کن خواهر من ، این چه وضعیه یکی اندازه کله توعه ، یکی اندازه کله مورچه ، مثلا میخوای عروس بشی ها خجالت داره ..
-نخیرم ، از این بهتر نمیشه ، حالا لازم نکرده تو نظر بدی واسمون .
با لبخند اومد پیش من و از خیارا برداشت و بعد گفت :
- نه انگار مانا یه چیزی میشه ، آفرین خوبه ولی کمی بیشتر دقت کن ، نیاز به سعی بیشتر داره.
منم با خنده گفتم :
- چشم آقای معلم . ببخشید از این به بعد درست انجام میدم.
-نه آقا مهندس هستم . افرین دخترم .
- باشه آقای مهندس حالا برو که وقت اضافه نداریم ، ما را از کارمون انداختی .
رفت سراغ پریا که از اون موقع سرش پایین بود و ریز ریز میخنده .
- خبببب و اما گوجه ها ، آفرین پریا خانم خیلی خوب خورد کردی تو نمره ۲۰ و میگیری .
- خخخخ مرسی .
منو یاسمین با لبخند معنی دار بهم نگاه کردیم و به یاسین گفتم :
- خوب یه تست بزن ببین مزش چطوریه !!
یاسین اخماشو تو هم کرده با حالت چندشی گفت :
- وای ننههه من از گوجه متنفرم ، دیگه مزه گوجه میده نیازی به تست نیست .
- نه دیگه باید بخوری حداقل برای دلخوشی پریا که شده ، چون دوسش داری ...
پریا از خجالت سرخ شد یاسین هم با اخم شیرینی گفت :
-اون دیگ بمونه واسه بعد ، انشالله خودشو بعداً تست می کنم ولی گوجه رو عمرا .
ما هم از این حرف یاسین با خنده اونا رو نگاه میکردیم ، ولی پریا که دیگه حرصش گرفته بود از حرفهای ما و یاسین بلند شد و با اخم گفت :
- کوفت این چه حرفایه میزنید ، خجالت بکشید واقعاً که ...
یاسین سر به زیر گفت :
- عذر می خوام دختر عمه جان ، انگار شما هم مزتون تلخه ، نیاز به تست نیست دیگه..
دوباره هممون زدیم زیر خنده ولی پریا عصبانی تر شدو از آشپزخونه رفت بیرون ، یاسمن گفت :
-بفرما آقا یاسین ، حالا برو جمع کن این خرابکاری تو ، تو هم با این تست زدنات ، خجالت داره واقعا .
- واااا !!! چرا انقد زود ناراحت شد ؟؟ من که چیزی نگفتم .
رو بهش گفتم :
-خدا بهت رحم کرده یاسین که همون چاقو رو نکردی تو چشت.
یاسین یه دستشو زد تو صورتشو با حالت دخترانه گفت:
- خدا مرگم تا این حد !!! اینقدرم دیگه دختر وحشی ؟؟ یا خدااا
-حالا برو از دلش درار تا بدتر از این نشده
بعد با لبخندی و از خدا خواسته چشمیییی گفت و سریع از آشپزخونه رفت بیرون تا ناز عشقشو بکشه .
#ادامه_دارد ...
نویسنده : ♡«ℳ£みЯムŋム»♡
#خاطرات__شهید_محمود_رضا_بیضائ_
یک شب حدود دو ساعت طول کشید. صبح به او گفتم نماز شب خواندن برای تو ضرورتی ندارد؛ هم کسر خواب پیدا میکنی و صبح توی مدرسه چرت میزنی و هم اینکه تو هنوز به تکلیف نرسیدهای و نماز واجب نداری چه برسد به نماز شب، آنهم اینجوری! صحبت که کردیم، فهمیدم طلبهای در مورد فضیلت نماز شب برای محمودرضا صحبت کرده و محمودرضا چنان از حرفهای آن طلبه تأثیر گرفته بود که تا یک هفته مرتب نماز شب را ادامه داد. بخاطر مدرسهاش، نهایتا مانع نماز شب او شدم و قانعش کردم که لازم نیست نماز شب بخواند! ولی محمودرضا آن نمازها را واقعا باحال میخواند. هنوز چهره و حالت ایستادنش سر نماز یادم هست…
@abbass_kardani🌺
✨بسْمِ رَبِّ الشُهَدا✨
#وصيت_نامه_شهیدمرتضی_عبدالهی
🌷دوست دارم اگر شهید شدم ؛ پیکری نداشته باشم ، از ادب بدور است که در محضر سید الشهدا با تنی سالم و کفن پوش محشور شوم . اگر پیکرم برگشت ؛ دوست دارم ، برایم سنگ قبری نگذارند ؛ برایم سخت است سنگ مزار داشته باشم ، و حضرت زهرا سلام الله علیها بی نشان باشند ...
#یافاطمه_الزهرا_سلام_الله_علیها
✍️وصیت نامه را که میخوانی میفهمی آنها با ما چه فرقی دارند فرق ها بسیار است و روشن جملاتی که میتوان فقط از زبان کسی که به درجات والایی رسیده
خارج شود...
@abbass_kardani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📚#داستان زندگی #دختر_بی_خدا
و #بی_حجابی که در آخر #طلبه شد
👌از دست ندید
@abbass_kardani🌹
شهادت:
هر کدوم از این کلاه ها
موقعی که به این شکل درمیومدن
روی سر یکی از فرزندان این آب و خاک بودن
یادی می کنیم از شیر مردایی که جونشون رو دادن واسه این آب و خاک
@abbass_kardani🌺
#قسمتهای__از_وصیتنامه_شهید_صدر_
شکر خدایی را که از میان اینهمه انسان ما را خاکی مقدس به نام ایران قرار داد.
و شکر خدایی را که به بنده پدر و مادر و همسر صالح عطا کرد.
@abbass_kardani🌺