•┄══🌤❝سـلـام❞🌤══┄•
🌤 #صبحتون_شهدایی
شهید عباس کردانی
ذکر روز یکشنبه:
یا ذی الجلال و الاکرام
100 مرتبه
•┄═•🌤•═┄•
@abbass_kardani✅
•┄═•🌤•═┄•
animation.gif
186.9K
سلام و عرض ادب محضر 🦋🦋
دوستانی که تازه به جمع ما پیوستند 🦋
مقدمتان گلباران 🦋🌹🦋🌹🦋
شهدا
چشمان خود را
به روی دنیا بستند
تامعراجشان آسمان شود
و پرواز کنند
«مواظب چشم هایمان باشیم»...
#شهید_محمودرضا_بیضایی🌷
#شهید_مدافع_حرم
🦋🦋یاد شهدا کمتر از شهادت نیست 🦋🦋
🦋💐🦋 @abbass_kardani 🦋💐🦋
🌸🍃
#دل ما
#معتکـفِ
کوے #خدا شد،
ز نگاه تو... #رفیق
الحمدالله...
#شهید_حجت_الله_رحیمی
🦋🦋یاد شهدا کمتر از شهادت نیست 🦋🦋
🦋💐🦋 @abbass_kardani 🦋💐🦋
142677_293.mp3
4.2M
#استاد_معتز_آقائی
🎼 تحدیر جزء نهم قرآن مجید...
#رمضان
#تندخوانی_قرآن_کریم
ثواب سی جزء را هدیه کنیم به روح بلند امام و شهدا وعلماو برادر عزیزم شهید عباس کردانی
و سردار دلها سپهبد حاج قاسم سلیمانی عزیز و یارانش و تمامی اموات مومنین وبنده حقیر وشما بزرگواران 🦋🙏🦋🤲🦋😔🦋
🦋🍀 @abbass_kardani 🍀🦋
سه دقیقه در قیامت 34.mp3
34.78M
🔈 شرح و بررسی کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت
🔈 تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم
🔊 جلسه سی و چهارم
* بیتالمال را فقط در بودجه دولتی نبینیم
* عدم حساسیت نسبت به اپیدمی گناه
* رودربایستیهایی که ما را به جهنم میبرد
* مدیریت حسادت و حساسیت
* به فکر ابدیت خودمان باشیم
* شرح خطبه ۲۲۴ #نهج_البلاغه
* مدیریت مبتنی بر معاد
* امان از حیا نکردن از خدا
* راه کنترل غضب
* از خدا بخواهیم حقیقت را به ما بچشاند، حتی شده یک ثانیه
* تنزل عذاب جهنم در دنیا
📅99/01/05
#مشهد
@abbass_kardani🌹
کانال دوستداران شهید مدافع حرم برادرم عباس کردانی
🔈 شرح و بررسی کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت 🔈 تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم 🔊 جلسه سی و چهارم *
سلام
صوت:جلسه سی وچهارم#سه دقیقه
درقیامت راباهم میشنویم.
8.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥تصویری
#پیشنهاد_دانلود
#سخنرانی
📨دو علت شکست جوان ها در زندگی
#ویژه_ماه_مبارک_رمضان
🎙حجت الاسلام پناهیان
@abbass_kardani🌹
🌷لحظات معنوی انس باخدای یگانه
#نماز ، نمازیست
که در معرکهی نبرد
و زیرِ آتش دشمن خوانده شود.
روزه داران التماس دعا
@abbass_kardani🌹
─═हई╬💫 « قسمت من » 💫╬ईह═─
پارت : ۵۲
* اخر هفته بود و تو اتاقم مشغول خوندن درس بودم ک ارمان بهم زنگ زد :
+ جانم !!
- سلام خانمم .
با شنیدن صداش لبخند اومد رو لبم و جواب دادم :
+ سلام اقاییم 😃 احوالت ؟
- ممنونم ، من که خوبم شما چطوری 😉
+ اییییی بدک نیستم☹️
- چرا بدک ، یعنی خوب نیستی؟؟
+ هعییییی چی بگم والا 😓 ...
- چیزی شده مانا ؟؟😳
- اره 😔 ... یه روزه اقامونو ندیدم 😢 دلم براش تنگیده🙁
- 😂 خدا نکشتت دختر . فکر کردم اتفاقی افتاده ،
+ مگه کم اتفاقیه😒
- نه عزیزم ، دل به دل راه داره ، منم برا همین بهت زنگ زدم که فردا شب با خانواده بیاید خونه ما ، مامانم دعوتتون کرده . با اومدن قدوم مبارکتون به اینجا دلتنگیم حسابی رفع میشه😉
+ واااای😍 واقعا ؟؟؟ منم از الن تا فردا شب دل تو دلم نیست 😁...
ارمان خندش به قهقهه تبدیل شد و گفت :
- اوه اوه ، وضعت خیلی خرابه پس 😂 ، حالا تا فرداشب طاقت بیار تا ببینیم چی میشه شیطون بلا .
+ چشممم امر دیگه ای ؟؟
- نه گلم مراقب خودت باش که حسابی باهات کار دارم 😁😜
+ واااای ارررماننن😱😱 چیکارم داری ؟؟ منو مامان بابام سالم دست تو سپردن ، وای به حالن بخوایی بلایی به سرم بیاری ها 😠
ارمان با خنده کنترل شده ای گفت :
- نه دیگه من به اینا کاری ندارم 😌 ، سالم دادن ولی اون دیگه دست من نیست که سالم تحویلت بدم یا نه😁 مال خودمی ، هر کاریم بخوام میکنم 😈
منم با حرص😤 و کمی خجالت 🙈گفتم :
+ ااااا ،،، ارمااان لوس نشو دیگ ، کاری نداری ؟؟
- 😂 نه عزیزم ،، سلام برسون به همه .
+ چشمممم
- خدافظ گلم .
- بای بای عزیزم 😁
به مامان موضوعو گفتم و اونم گفت که همین الن مادر ارمان تماس گرفته و همه رو دعوت کرده .
فردا غروبیا اماده شدم و ارمان اومد دنبالم و با هم رفتیم خونشون تا به مادرش کمک کنم . بابا علی که رفته بود بیرون ، ارشم پای تلوزیون لم داده بود 😐 ، منو مادر جون و ارام هم تو اشپزخونه مشغول مرتب کردن وسایل بودیم😌 .
بعد که کارا راست و ریس شد رفتیم تو هال نشستیم و مادر برامون چایی سبز اورد😋 و مشغول خوردن شدیم . بعدشم ارشو فرستاد مغازه تا بره کمی وسایل بخره .
هر چی دور و اطرافو نگاه کردم ارمانو ندیدم .
از ارام پرسیدم :
#ادامه_دارد ....
نویسنده : ♡«ℳ£みЯムŋム»♡