12 Darhaye Dozakh _ Ramezan 1396 _Mazandaran.mp3
12.38M
🔈 #درهای_دوزخ
🔊 جلسه دوازدهم
* غفلت، ریشه اصلی انکار معاد و فراموشی آخرت
* اثر لقمه حرام در عاقبت به شری
* ریاست دری از درهای جهنم
* دلیل ابراز ارادت علامه حسن زاده آملی به رهبر انقلاب
* حسابرسی سخت و دقیق در قیامت پس از مرگ
* روایت خواب حاج احمد آقا خمینی از پدر بزرگوارشان
⏰ مدت زمان: ۲۹:۰۲
#مازندران
#هادی_شهر
#رمضان96
سلام
صوت:جلسه دوازدهم#درهای دوزخ
را با هم میشنویم.
﴾﷽﴿
💠 #رمان_آیه_های_جنون
💠 #قسمت_29
لیوان شیرم را سر ڪشیدم،خواستم از آشپزخانہ خارج شوم ڪہ مادرم گفت:ڪجا؟! صُبونہ؟!
نگاهش ڪردم و گفتم:نمیخورم،دیرم میشہ!
سپس از آشپزخانہ خارج شدم.
با شوق بہ سمت اتاقم دویدم و در را باز ڪردم.
مقنعہ ام را از روے رخت آویز برداشتم،همانطور ڪہ سرش میڪردم بلند گفتم:مامان باید بیاے غیبتامو موجہ ڪنیا!
چادرم را هم برداشتم و روے سرم انداختم.
با وسواس مرتبش ڪردم و ڪولہ ام را از روے تخت برداشتم.
دلم میخواست از این قفس پرواز ڪنم!
خواستم در اتاق را باز ڪنم ڪہ نورا با اخم وارد شد،در را آرام بست.
جدے گفتم:چیزے شدہ؟!
بہ در تڪیہ داد،موهایش را با یڪ دست از روے صورتش ڪنار زد.
دست بہ سینہ شد:چے تو سرتہ آیہ؟!
_یہ چیزے بہ اسم مغز با ڪلے رگ و خون!
بدون اینڪہ حتے لبخند بزند گفت:الان باهات شوخے ندارم!
سرش را تڪان داد:بخاطرہ دانشگاہ رفتن میخواے بہ این پسرہ جواب مثبت بدے؟ بدون اینڪہ بشناسیش؟
جوابے ندادم.
ادامہ داد:خودتو بدبخت نڪن! شاید یڪے باشہ لنگہ بابا!
ڪولہ ام را روے دوشم انداختنم؛نزدیڪش رفتم و گفتم:خدافظ.
بازویم را گرفت و در چشمانم زل زد:پس تصمیمتو گرفتے؟!
محڪم تر گفتم:خدافظ!
از حیاط خارج شدم و در را بستم.
اولین قدم را ڪہ در ڪوچہ گذاشتم با تمام وجود نفس عمیقے ڪشیدم.
چقدر هواے خانہ سنگین بود!
نگاهم بہ رو بہ روے خانہ مان افتاد،ساختمانے ڪہ داشتند مے ساختند!
در این چند هفتہ چہ سریع اسڪلتش را ڪامل ساختہ بودند.
چند ڪارگر بیرون ساختمان مشغول بودند و تعداد زیادے هم در طبقات ساختمان.
سرم را بلند ڪردم،خیلے بلند بود!
بہ اندازہ ے سقف آرزوهاے من!
احساس ڪردم ڪسے از بالا نگاهم میڪند،دقیق تر نگاهم ڪردم.
خودش را عقب ڪشید!
شانہ ام را بالا انداختم و بہ سمت مدرسہ قدم برداشتم.
چقدر آن روزها بیخیال بودم،غافل از آنڪہ قرار است چہ اتفاقاتے بیوفتد!
اتفاقاتے ڪہ این روزهایم در ڪنارش خندہ دار بہ نظر مے آمد و من آرزو میڪردم ڪاش در همان روزها مے ماندم.
#ادامہ_دارد...
نویسنده این متن👆:
#لیلی_سلطانی 👉
╭┅═ঊঈ💕ঊঈ═┅╮
join : sapp.ir/roman_mazhabi
╰┅═ঊ
💌-کپی با ذکر لینک کانال مانعی ندارد...
13 Darhaye Dozakh _ Ramezan 1396 _Mazandaran.mp3
13.02M
🔈 #درهای_دوزخ
🔊 جلسه سیزدهم
* تبیین حدیث معراج و مشاهدات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در معراج
* بر روی ابواب جهنم عباراتی حک شده که متناسب با خصوصیات و احوالات اهالی آن است
* خدا رحیم است؛ اماهر چه بکاری همان را درو می کنی!!!
* عبارت حک شده بر روی درب اول جهنم
* عاقبت به خیری یعنی ...
عاقبت به شری یعنی ...
* باور کن؛ خدا را باور کن
⏰ مدت زمان: ۳۰:۴۱
#مازندران
#هادی_شهر
#رمضان96
#سخنان_ بسیار_ جذاب_ وآموزنده👌
🌹#استاد_ امینی_ خواه
کانال دوستداران شهید مدافع حرم برادرم عباس کردانی
🔈 #درهای_دوزخ 🔊 جلسه سیزدهم * تبیین حدیث معراج و مشاهدات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در معرا
سلام
صوت:جلسه سیزدهم#درهای دوزخ
را با هم میشنویم.
جهت سلامتی امام زمان عج الله الفرجه الشریف 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
بخوان دعای فرج رادعااثردارد
دعاکبوترعشق است وبال وپردارد
🌺دعای منتظران درعصرغیبت🌺
اَللّهُمَّ عَرِّفْنى نَفْسکَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى نَفْسَكَ لَمْ اَعْرِف نَبِيَّكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى رَسُولَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى رَسُولَكَ لَمْ اَعْرِفْ حُجَّتَكَ اَللّهُمَّ عَرِّفْنى حُجَّتَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْنى حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دينى
❤️برای سلامتی آقا❤️
بسم الله الرحمن الرحیم
اللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَ فی کُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِدا وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَک َطَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً
💖دعای فرج💖
بسم الله الرحمن الرحیم
اِلهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ،
وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاء
ُ
وَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ
واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛
اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي
الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم
فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛
يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني
فَاِنَّكُما كافِيانِ ، وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ ؛
يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ ؛
الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛
يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ
ای مولای ما ، ای امام ما ، یا بقیت الله فی ارضه
به رسم ادب ، برای پدر و مادر بزرگوارتان ، هدیه ای میکنیم ، شما هم ما را به هدیه ای مهمان کن ، همانا خدا صدقه دهندگان را دوست دارد
🌺براسلامتی و ظهور امام 🌺
🌺زمان صلوات محمدی هدیه 🌺
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 کنیم
🌺شبتون مهدوی انشاءالله 🌺
🌺 🌺 @abbass_kardani🌺🌺
#وعده_شبانگـاهے_عاشقـانِ_مهــدی✋
🌸نـذر سلامتی و فرج امام زمان ارواحنا فداه
هر شب #سه مرتبه سوره #توحید را قرائت میکنیم و ثوابش را به محضر #امام_عصر_ارواحنا_فداه هدیه میکنیم تا ظهور ایشان نزدیک و سلامتی ایشان پایدار باشد.
اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج💖
🦋🦋 @abbass_kardani 🦋🦋
•┄══🌤❝سـلـام❞🌤══┄•
🌤 #صبحتون_شهدایی
شهیدعباس کردانی
ذکر روز پنجشنبه:
لاالاالله الملک الحق المبین
100 مرتبه
•┄═•🌤•═┄•
@abbass_kardani✅
•┄═•🌤•═┄•
هرروز با قرائت زیارتنامه شـهـدا🌹🕊
« بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ »
اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَوْلِیآءَ اللَّهِ وَاَحِبَّائَهُ، اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَصْفِیآءَ اللَّهِ وَاَوِدَّآئَهُ، اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَنْصارَ دینِ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَنْصارَ رَسُولِ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَنْصارَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَنْصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ الْعالَمینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَنْصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِىٍّ، الْوَلِىِّ النَّاصِحِ، اَلسَّلامُ عَلَیْكُمْ یا اَنْصارَ اَبى عَبْدِاللَّهِ، بِاَبى اَنْتُمْ وَاُمّى طِبْتُمْ، وَطابَتِ الْأَرْضُ الَّتى فیها دُفِنْتُمْ، وَفُزْتُمْ فَوْزاً عَظیماً، فَیا لَیْتَنى كُنْتُ مَعَكُمْ، فَاَفُوزَ مَعَكُمْ.
«الّلهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم»
🌴تقدیم به ارواح پاک
وطیّب شهدای آسمانی
♥️ کانال #شهید_مدافع_حرم_
عباس_ کردانی👇👇👇
@abbass_kardani🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸پنجشنبه است
🕯هـمان روزی که
🌸اهالی سفر کرده از دنیا،
🕯چشم انتظار عزیزانشان هستند
🌸دستشان از دنیا ڪوتاه است
🕯و محتاج یاد ڪردن ما هستند
🌸با ذکر فاتحه و صلوات
🕯روحشان را شاد کنیم
خدایا همه ی رفتگان وعزیزان ما را ببخش و بیامرز🌸
🍀🍒🍀🍒🍀🍒🍀🍒🍀
@abbass_kardani
🍀🍒🍀🍒🍀🍒🍀🍒🍀
#اخلاق_شهدا👌
🔹با اینکه بیش از ده سال از عضویت مرتضی در سپاه می گذشت و حقش بود که از خانه سازمانی استفاده کند، اما هرگز قبول نکرد. می گفت: بچه هایی هستند که بیش از من از خانه سازمانی احتیاج دارند
🔸من گفتم: مرتضی این حق توست، چرا ازش استفاده نمی کنی؟ می گفت: همیشه آدم قرار نیست از حقش استفاده کنه، خیلی وقتها هم باید از حقش بگذره
🔹ما بعد ازدواج به خانه ای که پدر مرتضی برایش تهیه کرده بود رفتیم و آنجا زندگی کردیم
#شهید_مرتضی_حسین_پور
#فرمانده_شهید_حججی
🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹
@abbass_kardani
🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹
•••☀️
بوی #صبح میدهـی
و گنجشک ها
از طراوت تـ♥️ــو
پرواز می کنند🕊
حسودی ام می شود
بہ #دل_هایی که
هر صبــ☀️ـح ....
بدرقه ات می کنند
#شهید_حجت_الله_رحیمی
#سلام_صبحتون_شهدایی🍀✋🍀
🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹
@abbass_kardani
🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹🍀🌹
14 Darhaye Dozakh _ Ramezan 1396 _Mazandaran.mp3
13.12M
🔈 #درهای_دوزخ
🔊 جلسه چهاردهم
* ظرفیت و گنجایش جهنم و کیفیت عذاب متناسب با اعمال گنهکاران
* عبارت حک شده بر روی درب دوم جهنم
* سخت ترین عذاب ها، مختص عالمان سوء
* فلسفه خمس و دلیل وضع حکم شرعی آن
* بهره مندی اموات از خیرات و صدقات و احسان به همان کیفیت
* نیکوکاری و خدمت به خلق در سیره اهل بیت سلام الله علیهم اجمعین
⏰ مدت زمان: ۳۰:۵۲
#مازندران
#هادی_شهر
#رمضان96
#سخنان_ بسیار_ جذاب_ وآموزنده👌
🌹#استاد_ امینی_ خواه
کانال دوستداران شهید مدافع حرم برادرم عباس کردانی
🔈 #درهای_دوزخ 🔊 جلسه چهاردهم * ظرفیت و گنجایش جهنم و کیفیت عذاب متناسب با اعمال گنهکاران * عبار
سلام
صوت:جلسه چهاردهم#درهای دوزخ
را با هم میشنویم.
#ɦɨcɦ🔪:
﴾﷽﴿
💠 #رمان_آیه_های_جنون
💠 #قسمت_30
بعدها فهمیدم تصمیمات سادہ و عادے اصلا سادہ نیستند!
گاهے بہ اندازہ ے سرنوشتت را تغییر میدهند ڪہ مدام با خودت میگویے "اگه"
اگر....
نزدیڪ مدرسہ رسیدم،بچہ ها مثل همیشہ پر شور باهم وارد مدرسہ مے شدند.
چند متر بیشتر با مدرسہ فاصلہ نداشتم ڪہ ناگهان از پشت برگہ اے جلوے پایم پرت شد.
سرم را تڪان دادم؛لابد پسرهاے بے ڪارے ڪہ همیشہ جلوے مدرسہ مے آمدند و شمارہ پرت میڪردند.
خواستم بے توجہ رد بشوم ڪہ نوشتہ ے روے ڪاغذ نظرم را جلب ڪرد.
جلوے چادرم را با یڪ دست گرفتم تا روے زمین ڪشیدہ نشود،خم شدم و بہ ڪاغذ تا شدہ نگاہ ڪردم؛با خط درشت نوشتہ شدہ بود "آیه"
ڪنجڪاو ڪاغذ را از روے زمین برداشتم و صاف ایستادم.
نگاهے بہ اطرافم انداختم جز بچہ هاے مدرسہ ڪسے نبود.
ڪاغذ را باز ڪردم:
"جسور تر از اونے هستے ڪہ فڪر میڪردم،گفتم دیگہ مدرسہ نمیاے!
خوشم اومد،هم بازے خوبے هستے."
نفس بلندے ڪشیدم و نگاهم را از ڪاغذ گرفتم.
ڪسے نمے توانست باشد جز آن پسرڪ چشم سبزِ مرموز!
دوبارہ با دقت اطراف را نگاہ ڪردم،نبود!
همونطور ڪہ بہ سمت مدرسہ قدم برمیداشتم شروع ڪردم بہ پارہ ڪردن ڪاغذ.
رسیدم جلوے درِ مدرسہ.
بیخیال تڪہ هاے ڪاغذ را داخل سطل زبالہ ے آبے رنگ انداختم و وارد مدرسہ شدم.
#ادامہ_دارد...
نویسنده این متن👆:
#لیلی_سلطانی 👉
╭┅═ঊঈ💕ঊঈ═┅╮
join : sapp.ir/roman_mazhabi
╰┅═ঊ
💌-کپی با ذکر لینک کانال مانعی ندارد...
﴾﷽﴿
💠 #رمان_آیه_های_جنون
💠 #قسمت_31
چادر سفید رنگم را مرتب روے تخت گذاشتم،خودم هم کنارش نشستم.
دستم را روے چادر ڪشیدم،گل هاے ریز آبے رنگش هم رنگ لباس هایم بودند.
ڪسے چند تقہ بہ در اتاقم زد،سرم را بہ سمت در برگرداندم و گفتم:بفرمایید.
مادرم در را ڪمے باز ڪرد و همانطور ڪہ از لاے در نگاهم میڪرد گفت:آمادہ اے؟!
سرم را بہ نشانہ ے مثبت تڪان دادم،ڪمے استرس داشتم!
نگاهے بہ لباس هایم انداخت و گفت:خیلے بهت میان.
لبخند ڪم رنگے زدم و چیزے نگفتم.
وقتے سڪوتم را دید ادامہ داد:آیہ خوبے؟!
سریع گفتم:آرہ!فقط یڪم استرس دارم!
چہ مظلوم شدہ بودم!
وارد اتاق شد،لبخند گرمے بہ رویم زد و ڪنارم نشست.
دستانم را میان دستانش گرفت و گفت:میخواے برات یہ چیزے بیارم؟یہ چیز شیرین؟
نچ ڪشیدہ اے گفتم و ادامہ دادم:یڪم دیگہ میان،تو برو بہ ڪارات برس!
دستش روے صورتم ڪشید،لبخند زد:چقد زود بزرگ شدے!
بے اختیار سرم را روے سینہ اش گذاشتم و گفتم:نہ! هنوزم ڪوچولوام!
چند لحظہ احساس ڪردم هنوز ڪودڪم و تنها آغوش و صداے قلب مادرم آرامم میڪند.
انگار جهان متوقف شدہ بود،من بودم و پناہ همیشگے ام بعد از خدا!
خندید و گفت:بلہ عقلت ڪوچولو موچولوئہ،قد و هیڪلت بزرگ شدہ!
_پروانہ!
صداے پدرم بود ڪہ مادرم را صدا میزد،از مادرم جدا شدم و گفتم:بابا دارہ صدات میڪنہ!
مادرم از روے تخت بلند شد،در حالے ڪہ بہ سمت در میرفت گفت:این آروم شدن تو عجیبہ!خدا بہ داد برسہ!
مگر میشد نداند؟!
مادر هر طور هم باشد فرزندش را بلد است.
خواست در را باز ڪند ڪہ صدایش زدم:مامان!
بہ سمتم برگشت و گفت:جانم!
چند لحظہ مڪث ڪردم،منتظر نگاهم میڪرد.
بے مقدمہ گفتم:بَغلات هنوزم خوشمزہ س!
با شنیدن حرفم غنچہ ے لبانش بہ لبخند باز شدند و عشق از چشمانش سرازیر شد!
ادامہ دادم:خیلے خوشمزہ!
همانطور ڪہ از اتاق خارج میشد گفت:تو همیشہ برام خوشمزہ بودے و هستے!
از اتاق خارج شد و در را بست!
با رفتنش از روے تخت بلند شدم و بہ سمت ڪشوے لباس هایم رفتم.
دوبارہ شدم همان آیہ ے پر شَر و شور!
در حالے ڪہ ڪشو را باز میڪردم زیر لب گفتم:میریم براے مرحلہ ے اول!
از دو روز قبل ڪہ آرام یا بہ قول پدرم "سَر بہ راه" شدہ بودم،تا حد توان راجع بہ پسرِ عسگرے اطلاعات بہ دست آوردم تا بدانم باید چہ ڪارهایے انجام بدهم!
تا آنجا ڪہ فهمیدہ بودم پسرِ عسگرے یڪے بود شبیہ پدرم!
یڪ پسرِ معتقد از آن هایے ڪہ ریش میگذارند تا پایین گردنشان و دین را در چیزهاے ظاهرے مے بینند!
پدرم خیلے از او تعریف میڪرد،اینگونہ بہ عمق فاجعہ یا همان هادے عسگرے پے بردم!
خانوادہ اش هم مثل خودمان بودند.
لوازم آرایش مادرم و نورا را برداشتہ بودم،میخواستم براے صحبت ڪردن پسرِ عسگرے را بہ اتاق خودم بڪشانم.
نقشہ ے اصلے این بود ڪہ لوازم آرایش را در اتاق پخش و پلا ڪنم و بگویم علاوہ بر اینڪہ دختر شلختہ اے هستم دوست دارم آرایش ڪنم.
فڪر ڪنم تنها این صحنہ ڪافے بود تا پسرِ جناب عسگرے نگاہ خصمانہ اے بہ صورتم بیندازد و بگوید:استغفراللہ!
سپس با عصبانیت بہ سمت خانوادہ اش برود و بگوید:این چہ دختریہ براے من انتخاب ڪردید؟!
لبخند شیطانے اے روے لبانم نقش بست.
لوازم آرایش را برداشتم و ڪشو را بستم.
جعبہ ے سایہ را باز ڪردم و ڪنار آینہ گذاشتم،چندتا از رژها را روے زمین انداختم.
#ادامہ_دارد...
نویسنده این متن👆:
#لیلی_سلطانی 👉
╭┅═ঊঈ💕ঊঈ═┅╮
join : sapp.ir/roman_mazhabi
╰┅═ঊ
💌-کپی با ذکر لینک کانال مانعی
💠حضرت علی«ع»از دیدگاه خلفا...
#قسمت_شیشم
💞آفرینش فرشتگان از نور صورت علی (ع)💞
🌀علامه خطیب خوارزمی با ذکر سنداز عثمان بن عفان نقل نموده
🌀واز عمربن خطاب واو ازابوبکربن ابی قحافه که گفت شنیدم
🌀رسول خدا«ص»می فرماید:ل
همانا که خداوند تعالی ازنور صورت
🌀علی بن ابی طالب فرشتگانی را آفرید که خدا راتسبیح گویند وتقدیس
🌀نمایندوثواب آن رابرای دوستان او
ودوستان فرزندانش ثبت کند🌱