eitaa logo
کانال دوستداران شهید مدافع حرم برادرم عباس کردانی
1هزار دنبال‌کننده
30.7هزار عکس
22.4هزار ویدیو
123 فایل
کانال دوستداران شهید مدافع حرم شهید عباس کردانی لینک کانال @abbass_kardani 🌸🌸شهید مدافع حرم عباس کردانی 🌸🌸ولادت: 1358/12/20 🌸🌸شهادت: 1394/11/19 ارتباط با خادم کانال،، @mahdi_fatem313
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊@abbass_kardani🕊 کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 🍃🌷﷽🌷🍃 💜زندگینامه فاطمه زهرا💜 🍃سلام‌الله‌علیها🍃 🍃💚☀️پدر حضرت فاطمه ؛ پیامبر اکرم (ص) هستند . 🍃💚☀️ و مادر ایشان حضرت خدیجه س بنت خویلد. 🍃💐حضرت خدیجه س اولین زنی بود که به اسلام روی آورد و تمام ثروت خود را در راه اسلام و مسلمانان صرف کرد. 🍃🌴☀️حضرت فاطمه زهرا (س) در روز ۲۰ جمادی‌الثانی بروایتی سال پنجم بعد از بعثت ؛ (مشهور به سنه الاحقافیه؛ یعنی سالی که سوره احقاف نازل شد). در شهر مکه در خانه حضرت خدیجه س بین زقاق العطارین و زقاق الحجر در نزدیکی مسعی به دنیا آمد. 🍃💐☀️ازدواج و فرزندان حضرت فاطمه س 🍃🌸☀️حضرت زهرا (س) خواستگارهای متعددی داشت اما بر اساس خواست پیامبر اکرم (ص) حضرت فاطمه (س) با امام علی (ع) ازدواج کرد و با مهریه اندکی به خانه شوهرش رفت. 🍃💐☀️ایشان صاحب دو پسر به نام‌های حسن (ع) و حسین (ع) و دو دختر به نام‌های ام‌کلثوم و زینب (س) شدند . 🍃🥀و زمانی که برای پنجمین فرزند خویش حامله بودند بر اثر ضربه‌ای که به شکم و سینه او وارد شد این فرزند را که محسن نام داشت از دست دادند و خود نیز به بستر بیماری افتادند. 🍃🌷🍂 با توجه به این که همه ائمه معصوم ما غیر از امام علی (ع) از طریق حضرت فاطمه (س) به حضرت محمد (ص) می‌رسند به ایشان «ام الائمه» می‌گویند. 🍃🥀🌼بیماری حضرت فاطمه س 🍂🌼زمانی که پیامبر اسلام (ص) رحلت فرمود برخلاف دستور و وصیت ایشان ؛ خلفای سه‌گانه با امام علی (ع) بیعت نکردندو بر خلاف وصیت پیامبر ص عمل کردند و کس دیگری را بعنوان خلیفه و‌جانشین پیامبر ص معرفی کردند 🍂🥀 و لذا فرستادگانی ؛ برای این که ایشان را برای بیعت با خلیفه جدید ببرند به خانه امام علی ع آمدند ؛و حضرت فاطمه زهرا س به پشت در آمدند ولی در را باز نکردند ؛ فرستادگان خلیفه نیز بزور متوسل شدند و درخانه امام علی (ع) را آتش زدند و شکستند. 🍂🥀 در این بین ضرباتی به حضرت فاطمه زهرا (س) وارد شد که باعث بیماری و زمین‌گیر شدن ایشان و سقط فرزندش شد. 🍂💔شهادت حضرت فاطمه (س) 🍂💔حضرت زهرا (س) بروایتی در روز ۱۳ جمادی الاول و بروایتی در روز سوم جمادی‌الثانی سال ۱۱ هجری قمری به شهادت رسیدند.  🍂💔علت شهادت حضرت فاطمه بر اثر ضربات و لطماتی که به ایشان وارد شده بود. 🍂💔در مورد تاریخ شهادت حضرت فاطمه (س) نقل‌قول‌های مختلفی وجود دارد که بعضی ۷۵ روز و بعضی ۹۵ روز بعد از رحلت پیامبر (ص) را صحیح می‌دانند. 🍂💔حضرت فاطمه (س) در زمان شهادت ۱۸ سال بیشتر نداشت. ایشان وصیت کرده بود که مراسم غسل و خاک‌سپاری‌اش به صورت شبانه و مخفیانه باشد و کسی از محل دفن حضرت فاطمه (س) باخبر نشود. 🍃🌷❣صلواتِ خاصه بانوی دوعالم بی بی فاطمه زهرا سلام‌الله علیها: 🍃💚🤲« اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها 🍃💚وَ بَعْلِها وَ بَنیها 🍃💚وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها 🍃💚بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ ».
به وقت کتاب صوتی تقدیم شما عزیزان 👇👇👇
11.mp3
18.12M
خاطرات مهدیقلی_رضایی 💐 قسمت 💐 کپی و استفاده از صوت با ذکر صلوات ، بلامانع است . یادشهداکمترازشهادت نیست هدیه به امام زمان عج الله اللهمَّ عجل لولیک الفرج 🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به وقت رمان شهدایی 👇👇👇👇
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ☀️ این روزها درگیری ها بیشتر شد.با امین و مهدی هماهنگ کردم که سمت میدان هفت تیر برویم.با موتور به سمت جمعیت رفتیم.اولین سنگ که به سمتم امد،طعم تلخی به دلم ریخت.با امین و مهدی زدیم به دل جمعیت.درگیر شدیم.آن ها با سنگ،چوب و خلاصه هر چه داشتند ،می زدند. تکنیک های دفاع شخصی اینجا خیلی به درد ما میخورد،ما به سمت کسی حمله نکردیم.ولی برای دفاع از خودمان جواب مشت آن ها را با یکی دو ضربه حسابی دادیم. به مهدی گفتم:این جوری فایده نداره.ما باید بگردیم لیدرهای اینا رو پیدا کنیم.سریع چشم چرخاندم به مهدی گفتم :بدو بریم روی پل عابر،من از یه طرف میرم ،تو از طرف دیگه.اشاره کرد بیا نزدیک.با دو خودمان را به بالای پل رساندیم. کسی که به او مشکوک بودیم،درست روبروی من داشت،جلو می آمد.مهدی هم از پشت سر به او نزدیک شد. قبل از هرحرکتی دست بند را روی دست هایش زدم.سه نفری به سمت بچه های نیروی انتظامی رفتیم. تحویلش دادیم و برگشتیم سمت میدان هفت تیر. غروب قبل از اینکه برویم هیئت ریحانه،با احمد و امین رفتیم سمت خیابان دولت.حاج حسم هم آنجا بود.یک لحظه مثل فیلم های کارتنی ،اطراف ما گرد و غبار شد.فکر کنم ده نفر به یک نفر ما را می‌زدند.خدا به خیر کرد که هادی با یکی دوتا از بچه هایش،به داد ما رسید.شب ها همه مسجد گیاهی جمع می‌شدیم. بعد نماز دور هم نشسته بودیم و در مورد اتفاقات روز حرف میزدیم. شب تاسوعا من،امین و علی باهم رفتیم جماران.ما وسط سخنرانی رسیدیم. حرف های زاویه داری زده میشد که بیشتر به نیت مهیج کردن مردم بود.جمعیت کم کم مسیر جماران به سمت خیابان اصلی را پایین می آمدند.حال و هوای شعارها نشان می‌داد که بعضی دغدغه رای و نظر مردم‌را ندارند .آن ها آمده بودند که به شیشه بزنند .محاسبات خاص خودشان را کرده بودند و حاضر بودند برای به کرسی نشاندن حرفشان حسابی هزینه کنند .فقط یک چیزی را حساب نکرده بودند و آن اینکه ریشه این نظام در عاشورا است. زندگینامه شهید مدافع حرم🕊 ادامه دارد..
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ☀️ ریشه این نظام در عاشورا است و اگر بخواهند به این ریشه بزنند،قطع به یقین شکست می‌خوردند. به خیابان اصلی که رسیدند، شروع کردند به شکستن شیشه و آتش زدن اموال عمومی.اگر هم یک بسیجی به دستشان می افتاد،با کینه تمام کتکش میزدند.خدا شاهد است که دیدن این صحنه ها،آن هم در شهر خودم چقدر سخت بود.درگیری شروع شد.من،علی و امین وارد درگیری شده بودیم. با بچه ها به این نتیجه رسیده بودیم که باید تابع مسئول یا فرمانده گروه باشیم.با فاصله کمی از هم حرکت میکردیم.جمعیت روبه روی ما حداقل پنج برابر ما بود.کم کم کار از شعار و آتش زدن گذشت .سنگ و چوبی بود که در آسمان بلند میشد و به سر و تن ما میخورد.کار به درگیری تن به تن رسید.من و علی ماندیم وسط،هم زدیم و هم خوردیم.یک دفعه علی گفت:(رسول حواست را جمع کن.دست یکی دونفر چوب هست.)قبل از اینکه بخواهم حرفی به علی بزنم ،درد شدیدی در سرم پیچید.یکی از بچه ها من را کشاند تا کمی روی لبه باریک جدول بنشینم. دستی به سرم کشیدم ،شکستگی در کار نبود.برای همین سرپا شدم و خودم را به علی رساندم.یکی از بچه ها بازویم را کشید و گفت:رسول برو کنار،بدجور زدن تو سرت.باخنده گفتم :هرچه از دوست رسد نیکوست،به خصوص که از همشهریات چوب بخوری. چیزهایی که از بی سیم به ما می‌دادند،خیلی اخبار خوبی نبود.شلوغی ها به اوج خود رسیده بود.صدای کف زدن و هلهله کردن،حمله به حسینیه ها و مردم عزادار و آتش زدن پرچمدار هایی که اسامی اهل بیت ع خاصه امام حسین ع روی آن ثبت شده بود،جرقه غیرت مردم را شعله ور کرد .مردم با تمام قوا به میدان رهبری آمده بودند تا بساط نفاق و تفرقه را جمع کنند.کار به دست مردم و به فرمایش رهبری جمع شد.نهم دی تمام ملت طی یک راهپیمایی عظیم تو دهنی محکمی به دشمن داخلی و خارجی زدند.ثابت کردند به مقدسات دینی، اصل نظام و رهبری به شدت پای بند هستند. آن روز وقتی با محمدحسین،احمد،علی،مهدی، امین و .....در مسیر راهپیمایی هم قدم شده بودیم،من به این رفاقت می بالیدم که همه دریک مسیر قرار گرفتیم و از این امتحان سربلند بیرون آمدیم. زندگینامه شهید مدافع حرم🕊 ادامه دارد...
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ☀️ با تمام شدن غائله انتخابات ،با ثبات بیشتری پیگیر کار و ادامه تحصیل شدم.داشتن استادی مثل حاج اسماعیل واقعا علاقه من را به تاکتیک چند برابر بیشتر از تخصص ها کرده بود.تمام بچه های یگان حداقل یکی از دوره های تاکتیک را با حاج اسماعیل گذرانده بودند.زمان اعلام نیاز بنا به شرایطی که وجود داشت و انتخاب مسئول رده بالاترم‌،وارد یگان تخریب شدم.حاج محمد مسئول و فرمانده مابود. نخبه هایی مثل رضا و محرم در آن مجموعه کار می‌کردند که واقعا در کنار همکاری،کلی ریزه کاری های مربوط به چک و خنثی را از این دو نفر یاد گرفتم.علاوه بر آن مهارت طراحی،ساخت و خنثی کردن تله های انفجاری از مواردی بود که با کار کردن با گروه حاج محمد به او رسیده بودم. نخبه هایی مثل رضا و محرم در آن مجموعه کار می‌کردند که واقعا در کنار همکاری،کلی ریزه کاری های مربوط به خنثی را از این دو نفر یاد گرفتم.نکته جالب اینکه بابا از نیروهای گردان تخریب لشگر سیدالشهدا بود و انگار این علاقه به صورت ارثی به من منتقل شده بود. همیشه موقع کار حاج محمد میگفت:صبرو حوصله مهم ترین اصل در این کاره و همیشه اولین اشتباه میتونه آخرین تجربه کاری شما باشه. بزرگترین حسن مجموعه کاری ما این بود که ماباید در چند زمینه مختلف صاحب مهارت و امتیاز می‌شدیم تا توانایی کار در شرایط سخت را داشته باشیم.به لحاظ سنی من از حاج محمد،محرم و رضا کوچک تر بودم،اما فکر می‌کنم با روح الله هم سن بودیم. زندگینامه شهید مدافع حرم🕊 ادامه دارد...
🕊@abbass_kardani🕊 کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
36960969610819.pdf
17.75M
دࢪ موࢪد شهید بابک‌ نوࢪۍ❤️🌱 اینрdfشامل: 🔸کرامات‌‌شهید 🔸سخنان‌سردارحق‌بین 🔸زندگینامه‌وخاطرات‌شهید 🔸عکس‌های‌مراسم‌‌تولدوشهادت 💌
🕊@abbass_kardani🕊 کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆