🕊@abbass_kardani🕊
کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊@abbass_kardani🕊
کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊@abbass_kardani🕊
کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
«حق الناس ١».mp3
3.27M
📚 #حقالناس | #مباحث
👤بخش دوم
🎙سیدمحمدی
📮 تلقاء
ارسالی از اعضای محترم
برا سلامتی و حاجت روایی و
عاقبت بخیری این عزیز صلوات🤲
ممنونم ازلطف و حمایت شما عزیزان
منتظر ارسالیهای زیباتون هستیم
لطفا به این آدرس ارسال کنید
👇👇👇👇👇👇👇
@mahdi_fatem313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا ویژه و خاص هوای اعضای کانال مون رو داشته باش 🤲
امضا بنداز پای تک تک آرزوها و اعمالشون
دعاگوی شما عزیزان شهدایی هستم
و محتاج دعای خیر شما عزیزان 🤲
به وقت کتاب صوتی
تقدیم شما عزیزان شهدایی 👇👇👇👇
17.mp3
18.32M
#کتاب_صوتی
#لشگر_خوبان
#خاطرات
#مهدیقلی_رضایی
💐 قسمت #هفدهم💐
کپی و استفاده از صوت با ذکر صلوات ، بلامانع است .
شادی روح امام_راحل و شهدا
صلوات
یادشهداکمترازشهادت نیست
هدیه به امام زمان عج الله
اللهمَّ عجل لولیک الفرج
☀️#رفیق_مثل_رسول
#قسمت_۶۲
بچه ها دشمن را حسابی پس زده بودند و این بار با خیال راحت تری میتوانستیم داخل صحن راه برویم.یاد محرم افتادم،گوشه ای از حرم به یادش دو رکعت نماز خواندم.به سجده که رفتم.شکر خدا را بجا آوردم که یک بار دیگر فرصت حضور پیدا کردم.بعد از نماز همراه بچه ها به سمت فرودگاه آمدیم و با اولین پرواز به سمت حلب راهی شدیم.وضعیت پروازهای نظامی مشخص بود.باید همه مثل قوطی ساردین کنار هم مینشستیم. علیرضا خندید و گفت:لای در باز بشه و نفر اول سر بخوره، بقیه هم دنبالش رفتیم پایین.بعد هم نگاهی به من کرد و گفت:بهتره برای آموزش اسم جهادی انتخاب کنیم،این طوری بین بچه های بومی و حزب الله، مارا به اسم جهادی میشناسند.
طول پرواز حدودا یک ساعت بود.وقتی پیاده شدیم،محسن با خنده گفت:یک ساعته رسیدیم،اما دوساعت زمان میبره بدنمون به حالت اولش برگرده.با دو ماشین تویوتا از طریق جاده نیرب به سمت آکادمی رفتیم.راننده ما یکی از بچه های حزب الله بود که دست و پا شکسته فارسی را یاد گرفته بود.برای ما گفت:تازه منطقه آرام شده و روزهای قبل خیلی سرشون شلوغ بوده.
یکی دوروز داخل آکادمی بودم.دنبال یکی از بچههای خودمان میگشتم که پای کار باشد و بتوانم فعالیت بیشتری داشته باشم تا اینکه یک روز داخل محوطه شنیدم که کسی من را به اسم صدا میکند.نگاه کردم،دیدم یحیی است.از دیدنش خوشحال شدم.یحیی گفت:قسمتی از کار منطقه را دست گرفتم ،برای سرکشی به اینجا اومدم.با شنیدن اسم خلیل و تبحرش در تخریب ،منتظر موندم تا ببینم این خلیل کیه؟
با یحیی هماهنگ کردم که صبح برای آشنایی و شناسایی بیشتر منطقه من را همراهی کند. تمام مسیر یحیی شروع کرد به شوخی کردن.واقعا به منطقه مسلط بود.اگر منطقه را یک دایره بزرگ تصور میکردیم،فقط نقطه مرکزی و یک راه باریک دست نیروهای ما بود.یکی از حد فاصل های ما،باغ زیتون بود.من و یحیی به راحتی وارد این محدوده شدیم.یحیی با شناختی که داشت،مسیری را انتخاب کرد که درست از بین مسلحین عبور کردیم.به شوخی گفتم:ماالان پشت به خودی و رو به دشمنیم،الان مسلحین ما رو میزنند.
برگردیم هم خودی ها ما رو میزنند.
زندگینامه شهید مدافع حرم🕊
#رسول_خلیلی
ادامه دارد...
☀️#رفیق_مثل_رسول
#قسمت_۶۳
یحیی این خاطره را تعریف کرد که (بعد آزادی و پاک سازی یک منطقه، داشتم گشت میزدم که یک خودرو بدون سرنشین دیدم.نزدیکش شدم ،همه چیز را چک کردم.دیدم تله نیست، خواستم در ماشین را باز کنم،یک گلوله کنارم خورد.سریع موضع گرفتم و خودم رو به ماشین خودم رسوندم،پیش خودم گفتم:مسلحین تو خونه روبرویی هستند.سریع رفتم به موقعیتی که داشتم و به بچه ها گرای خونه رو دادم.دیدم یکی از بچه ها خندید و گفت؛اونجا دست ماست.بچه های خودمون داشتن میزدن.وقتی پشت بی سیم مشخصات دادن بهشون،گفتم تویی و دیگه شلیک نکردن. برای همین ما برگردیم هم شاید دوستان بزنند.
بعداز یک سه راهی وارد جاده شدیم و به سمت ذهبیه رفتیم.از تل نبی ادریس که رد شدیم،یحیی در مورد پیدا شدن دست میثم(شهید علی کنعانی)بیست روز بعداز شهادت و دفن آن در همین تل نبی ادریس صحبت کرد.یحیی وجب به وجب منطقه و پراکندگی دشمن را به خوبی می شناخت.از روستا ها که رد میشدیم ساختمان های مدارس و مساجد ویران شده بود.در کنار تمام این ویرانی ها تنها تصویر زیبا،صورت بچه های معصومی بود که به دنبال ماشین ها برای گرفتن غذا میدویدند.
به یک سه راهی رسیدیم.بعداز سه راهی ما از تل شغیب گذشتیم.زمین های مزروعی حاصلخیزی دو طرف جاده بود.به ترکان که رسیدیم ،یحیی خاطرات زیادی از امیرعلیزاده و علی کنعانی تعریف کرد و گفت؛یک صوت از امیر علیزاده دارم که بعد معرفی خودش میگوید:من از خدا میخوام من رو از یاران مخلص و حقیقی امام زمانم قرار بده.امیر خیلی روحیات خاصی داشت.آخرین روز به من گفت:این کلید اتاق منه،هرچی دارم جمع کن بفرست تهران.من هم به شوخی گفتم:به من چه ربطی داره،خودت کارتو بکن.امیر لبخندی زد و گفت:کار دیگه.
داخل ماشین به من گفت:یحیی من درباره کارمون یه تفآل به قرآن زدم،میدونی چی اومد؟_نه. _آیه چهارده سوره توبه
بعد هم آیه را که درست شرایط مابود ،برایم خواند.
یحیی بغض کرد.از لرزیدن صدایش میشد فهمید چقد شهادت امیر علیزاده برایش سخت بوده نگاهی کرد و گفت:خیلی سخته دو تا رفیقت را توی یک روز و یک لحظه از دست بدی
زندگینامه شهید مدافع حرم🕊
#رسول_خلیلی
ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊@abbass_kardani🕊
کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊@abbass_kardani🕊
کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
1_866577295.mp3
29.68M
صوتی حدیث کساء
اللهمَّ عجل لولیک الفرج
التماس دعای خیر و ظهور
4_809408512739246096.mp3
3.07M
حدیث کسا گوش کنید
با صدای حزین میرداماد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 #تعالی_و_تكامل
🌹 برشی بسیار زیبا و دیدنی از مستند #روایت_فتح با گفتاری شنیدنی از سید اهل قلم #شهید_مرتضی_آوینی
🎙#شهید_آوینی : جای این پرسش وجود دارد كه چیست آنچه ما را به راهی اینچنین دشوار كشانده است ، صدها كیلومتر پیادهروی در راهی كه هر قدمش دشواری و بلا و خطری در كمین است. آنان ، بر خلاف ارتشهای دیگر جهان ، با پای اختیار قدم در این طریق نهادهاند ، چرا كه بركات خفیهی جنگ را می شناسند. در رأس بركات خفیهی جنگ باید از تعالی و تكاملی نام برد كه رزمآوران ما در سایهی مقابله با دشواری ها و آمادگی برای شهادت بدان دست می یابند ؛ گذشته از آنكه شهادت در راه خدا مقامی است كه خداوند جز به برگزیدگان خویش عطا نمی كند. معنای تعالی و تكامل در این روزگار وجههای كاملاً مادی و دنیایی یافته است ، چرا كه این عصر ، عصر غلبهی ظاهر و سیطرهی كمیت است. اما ما را با ظاهرگرایان كاری نیست. ما تكامل ارواح خویش را آنچنان كه اسلام آموخته است در قبول دشواری های راه خدا می دانیم و اكنون نیز كه شاید ظاهراً این جنگ خاتمه یافته است ، خود را در لبهی پرتگاه عافیتطلبی و حُب دنیا می بینیم و از دل سپردن به فراغت پرهیز می كنیم. اگرچه تردیدی نیست كه اگر ما دست از اهداف متعالی خویش بر نداریم شیاطین نیز ما را به حال خویش رها نخواهند كرد....
🌸 روحش شاد و یادش گرامی
#دفاع_مقدس
#روایت_فتح
#رزمندگان_اسلام
#شهدا_راهتان_ادامه_دارد
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
#دل_باخته
https://eitaa.com/abbass_kardani/73247
شهیدانه
شهید_حوزه_و_دانشگاه
حضرت_آیت_الله
دکتر_محمد_مفتح
برقِ نگاهـت...
قدرتِ گنـاه را از من گرفــته
من تا ابد به عهد خویش با چشمانت پایبندم...
وقتی نگاهت به من است!
مگر می شود دست از پا خطا کرد ؟
تو هم #شاهدی و هم #شهید..
#روز_وحدت_حوزه_و_دانشگاه
🌹 سالروز_شهادت🕊
روحش شادیادش گرامی باذکر صلوات
در_محضر_فرمانده
مقام_معظم_رهبری
شهید_مفتح، علاوه بر اینکه یک روحانی برجسته و فداکار و روشن فکر و آشنا به نیاز زمان بود، خصوصیتی داشت که در تعداد معدودی از فضلای آن زمان این خصوصیت وجود داشت و آن قدرت ارتباط گیری با نسل جوان و دانشجویان و کسانی که مایل بودند پیام دین را با زبان روز از یک روحانی و یک عالم به دین بشنوند، بود .
تصادفی هم نیست که روز اتحاد دانشجو و روحانی، یا حوزه و دانشگاه، روز #شهادت ایشان قرار داده شده است؛ چون انصافاً حلقه وصلی بود متناسب با چنین خصوصیتی. خدای متعال پاداش این #شهید عزیز را داد و آن #شهادت بود . #شهادت پاداش بزرگ و اجر عظیمی است و خدای تعالی بندگان ساحل خود را از این اجر محروم نکرد .
شهید_حوزه_و_دانشگاه
حضرت_آیت_الله
دکتر_محمد_مفتح
🌹 #سالروز_شهادت 🕊
شادی روح امام_راحل و شهدا
صلوات
شهدارایادکنیدحتی بایک صلوات
دخترانه
دخترا_بابائین
جملۀ دختر یک
شهید_مدافع_حرم
جاویدالاثر
در یک مدرسه ابتدایی به عنوان زیباترین جمله انتخاب شد .
مدرسه المهدی (ع) لبنان با برگزاری یک مسابقه از دانش آموزان خود خواسته بود تا یک جمله ۸ کلمهای در وصف رزمنده بنویسند .
«فاطمه دقیق» دختر خردسال «علی دقیق» رزمنده مفقود الاثر حزب الله و دانش آموز این مدرسه ابتدایی با نوشتن جمله ای تأثیرگذار تحسین همگان را برانگیخت.
وی در وصف رزمنده نوشته است :
اگر شما گُلی را در صحرای حلب دیدید خاک آن را ببوسید ممکن است #پدرم آنجا دفن شده باشد .
سلامتی بازماندگان #شهدا
#صلوات
صلوات یادت نره رفیق شهدایی
ارسالی از اعضای محترم
برا سلامتی و حاجت روایی و
عاقبت بخیری این عزیز صلوات🤲
ممنونم ازلطف و حمایت شما عزیزان
منتظر ارسالیهای زیباتون هستیم
لطفا به این آدرس ارسال کنید
👇👇👇👇👇👇👇
@mahdi_fatem313
شهید_والامقام
محمد_جعفر_سعیدی
بیشتر بچههای هم سن و سال من و #محمد_جعفر به خاطر اینکه کمک خرج خانواده باشیم به کویت برای کار میرفتیم .
من و #محمد_جعفر هم در کویت با هم در یک خانه زندگی می کردیم .
چند روزی میدیدم که سرکار نمیرود .
نگرانش شدم. پیش خودم هر فکری را میکردم که چرا این پسر سرکار نمیرود .
یک روز دل را زدم به دریا و گفتم :
#محمد_جعفر پس چرا تو چند روزه سرکار نمیری ؟
سرش را پائین انداخت
چند دقیقهای سکوت کرد
نفسی تازه کرد و گفت :
صاحب کارم گاهی وقتها چیزهایی برای خانهاش میخرد، به من میدهد تا ببرم. خانم صاحبکار #بی_حجاب است.
نه این کار را میخواهم و نه اینکه دو سه روزی یک مرتبه بخواهم بروم دم منزلی که یک خانم #بی_حجاب دم دربیاید.
راوی :
حاج حسین وارثی مطلق
ارسالی از اعضای محترم
برا سلامتی و حاجت روایی و
عاقبت بخیری این عزیز صلوات🤲
ممنونم ازلطف و حمایت شما عزیزان
منتظر ارسالیهای زیباتون هستیم
لطفا به این آدرس ارسال کنید
👇👇👇👇👇👇👇
@mahdi_fatem313