🔷وصیت نامه شهید والامقام احمد بوته کن:
🌷بسم اللّه الرحمن الرحیم
و نريد انمن علي الذين استضعفوا في الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثين.
«ملتي كه شهادت دارد اسارت ندارد». (امام)
هر كس رهبري خردمندانه امام خميني را نشناسد هلاك خواهد شد».
(آيت الله طالقاني)
🌷انقلاب دو چهره دارد يا پيام يا خون. بر بعضي از افراد واجب است كه پيام را انتخاب كنند و ملت را از زير استثمار و ظلم رها شان بخشد. بعضي از افراد كه به دلخواه خود خون، كه همان شهادت است ظلم و فساد مي كنند.
«الموت عندي احلي من عسل» مرگ از عسل نيز پيش من شيرين تر است. حسين درس شهادت و آزادگي را به بشريت آموخت تا مردم در برابر ظلم ساكت ننشينند شهادت به جريان انداختن خون در رگ ها هست به جبهه رفتن هدف فقط شهادت نيست. امام خميني مي فرمايد ما بايد به جبهه برويم تا اجر شهيد ببريم.
🌷 اول دشواري ها و سختي هاي زمان را بايد درك كرد و وسيله را فراهم كرد تا سختي ها و موانع را برداريم اگر نتوانستيم موانع را برداريم آن وقت هدف روشن مي شود و آن جا شهادت را انتخاب مي كنیم تا موانع را برداريم ،اگر نتوانستم موانع را برداريم آن وقت حسین با شهادت خود يزيد و يزيديان زمان را نابود مي كند.
🌷 ملت مسلمان ايران اگر مي خواهيد طاغوت بر شما و امام حكومت نكند به اسلام روي آوريد كه اسلام از همه چيز برتر است و هيچ چيز برتر از او نيست.
ملت مسلمان گل آرا من داوطلب از طريق سپاه پاسداران منطقه 9 شيراز به جبهه حق عليه باطل كه با اجازه پدر و مادرم است تا ان شاءالله انتقام خون اين شهدا كه شمع محفل بشريتند بگيرم و راه شهدا راه حسين است راه علي اكبرها و علي اصغرها است برويم
🌷تنها معامله اي كه انسان مي تواند با خدا بكند شهادت است. شهادت دعوتي است به همه عصرها و همه نسل ها . اگر مي تواني بميران و اگر نه بمير. در هر صورت انسان از بهشت خارج شده و باز مي گردد به پيش خدا براي حساب و كتاب و حساب بسيار باريك است.
🌷قرآن كريم مي فرمايد فمن يعمل مثقال ذره خيرا يره و من يعمل مثقال ذره شرا يره مردم مسلمان من خيلي گناهكارم، قسم الله را به شما مي دهم كه اگر بدي و اشتباهي از دست من ديده ايد مرا ببخشيد و مرا دعا كنيد تا گناهانم ان شاءالله در نزد خلق و خدا بخشيده شود و مرا در روز قيامت شفاعت كنيد
🌷 اگر من شهيد شدم مانند كوه استوار باشيد و گريه و زاري نكنيد چون گريه كردن شما دشمن را شاد مي كند و جسدم را اگر امكان داشت نزديك شهدا خاك كنيد و سوره احزاب آيه 23 با معني بنويسيد زياد تشريفاتي نباشد.
🌷امام حسين مي فرمايد «ان الحيواه عقيده و جهاد» زندگی عقيده است و جهاد براي او. علي(ع) مي فرمايد من حصاري دور قلبم كشيده ام و خودم دربان آن هستم كسي غير از خدا به درون آن راه نمي دهم.
ملت قهرمان ايران امام را تنها نگذاريد اگر خدا ناكرده امام تنها باشد اسلام در خطر است و راه امام كه راه اسلام است برويم تا حضرت مهدي(ع) ظهور كند.
خدايا تا ما را نيامرزيدی از دنيا مبر.
خدايا تو چگونه زيستن را به من ياد بده چگونه مردن را خود خواهم آموخت.
خدايا ما را هدايت كن...
🕊@abbass_kardani🕊
کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
🕊@abbass_kardani🕊
کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپی بسیار زیبا و تکان دهنده از شهدا
😢😭
🖇ببینید و نشر دهید
شهیدان زنده اند✨
اللهم ارزقنا توفیق الشهادت🤲
شادی ارواح طیبه شهدا صلوات🌷
🕊@abbass_kardani🕊
کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
🕊@abbass_kardani🕊
کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊@abbass_kardani🕊
کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
7.mp3
13.8M
#کتاب_صوتی
#تپه_های_برهانی
#خاطرات
#سیدحمیدرضا_طالقانی
💐 #قسمت_هفتم💐
کپی و استفاده از صوت با ذکر صلوات ، بلامانع است .
یادشهداکمترازشهادت نیست
هدیه به امام زمان عج الله
اللهمَّ عجل لولیک الفرج
🌷#دختر_شینا
#قسمت5
✅ فصل اول
... پدرم طاقت دیدن گریة مرا نداشت، میگفت: « باشد. تو گریه نکن، من فردا میفرستم با مادرت به مدرسه بروی. » من هم همیشه فکر میکردم پدرم راست میگوید.
آن شب را با شوق و ذوق به رختخواب میرفتم. تا صبح خوابم نمیبرد؛ اما همین که صبح میشد و از مادرم میخواستم مرا به مدرسه ببرد، پدرم میآمد و با هزار دوز و کلک سرم را شیره میمالید و باز وعده و وعید میداد که امروز کار داریم؛ اما فردا حتماً میرویم مدرسه. آخرش هم آرزو به دلم ماند و به مدرسه نرفتم.
نه ساله شده بودم. مادرم نماز خواندن را یادم داد. ماه رمضان آن سال روزه گرفتم، روزهای اول برایم خیلی سخت بود، اما روزه گرفتن را دوست داشتم. با چه ذوق و شوقی سحرها بیدار میشدم، سحری میخوردم و روزه میگرفتم.
بعد از ماه رمضان، پدرم دستم را گرفت و مرا برد به مغازة پسرعمویش که بقالی داشت. بعد از سلام و احوالپرسی گفت: « آمدهام برای دخترم جایزه بخرم. آخر، قدم امسال نه ساله شده و تمام روزههایش را گرفته. »
پسرعموی پدرم یک چادر سفید که گلهای ریز و قشنگ صورتی داشت از لابهلای پارچههای ته مغازه بیرون آورد و داد به پدرم. پدرم چادر را باز کرد و آن را روی سرم انداخت.
چادر درست اندازهام بود. انگار آن را برای من دوخته بودند. از خوشحالی میخواستم پرواز کنم. پدرم خدید و گفت: « قدم جان! از امروز باید جلوی نامحرم چادر سرت کنی، باشد بابا جان. »
آن روز وقتی به خانه رفتم، معنی محرم و نامحرم را از مادرم پرسیدم. همین که کسی به خانهمان میآمد، میدویدم و از مادرم میپرسیدم: « این آقا محرم است یا نامحرم؟! » بعضی وقتها مادرم از دستم کلافه میشد. به خاطر همین، هر مردی به خانهمان میآمد، میدویدم و چادرم را سرم میکردم. دیگر محرم و نامحرم برایم معنی نداشت. حتی جلوی برادرهایم هم چادر سر میکردم.
🔰ادامه دارد....
🌷#دختر_شینا
#قسمت6
✅ فصل دوم
.... دیگر محرم و نامحرم برایم معنی نداشت. حتی جلوی برادرهایم هم چادر سر میکردم.
خانه عمویم دیوار به دیوار خانهی ما بود. هر روز چند ساعتی به خانهی آنها میرفتم. گاهی وقتها مادرم هم میآمد. آن روز من به تنهایی به خانهی آنها رفته بودم، سر ظهر بود و داشتم از پلههای بلند و زیادی که از ایوان شروع میشد و به حیاط ختم میشد، پایین میآمدم که یک دفعه پسر جوانی روبهرویم ظاهر شد. جا خوردم. زبانم بند آمد. برای چند لحظهی کوتاه نگاهمان به هم گره خورد.
پسر سرش را پایین انداخت و سلام داد. صدای قلبم را میشنیدم که داشت از سینهام بیرون میزد. آنقدر هول شده بودم که نتوانستم جواب سلامش را بدهم. بدون سلام و خداحافظی دویدم توی حیاط و از آنجا هم یکنفس تا حیاط خانهی خودمان دویدم.
زنبرادرم، خدیجه، داشت از چاه آب میکشید. من را که دید، دلو آب از دستش رها شد و به ته چاه افتاد. ترسیده بود، گفت: « قدم! چی شده. چرا رنگت پریده؟! »
کمی ایستادم تا نفسم آرام شد. با او خیلی راحت و خودمانی بودم. او از همهی زنبرادرهایم به من نزدیکتر بود، ماجرا را برایش تعریف کردم. خندید وگفت: « فکر کردم عقرب تو را زده. پسر ندیده! »
پسر دیده بودم. مگر میشود توی روستا زندگی کنی، با پسرها همبازی شوی، آنوقت نتوانی دو سه کلمه با آنها حرف بزنی! هر چند از هیچ پسر و هیچ مردی جز پدرم خوشم نمیآمد.
از نظرمن، پدرم بهترین مرد دنیا بود. آنقدر او را دوست داشتم که در همان سن و سال تنها آرزویم این بود که زودتر از پدرم بمیرم. گاهی که کسی در روستا فوت میکرد و ما در مراسم ختمش شرکت میکردیم، همینکه به ذهنم میرسید ممکن است روزی پدرم را از دست بدهم، میزدم زیرِ گریه. آنقدر گریه میکردم که از حال میرفتم. همه فکر میکردند من برای مردهی آنها گریه میکنم.
🔰ادامه دارد....
🕊@abbass_kardani🕊
کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گلهای زیبا تقدیم نگاه پرمهر شما
ولادت امام حسن مجتبی بر عاشقان حضرت مبارک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊@abbass_kardani🕊
کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یادشهداکمترازشهادت نیست
🕊@abbass_kardani🕊
کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
❤️ خلاصه ای از زندگانی امام حسن مجتبی (ع)
نیمه ماه مبارک رمضان سال سوم هجرت، آسمان خانه حضرت علی (ع) و دختر نبی الله فاطمه الزهرا (س) در مدینه النبی، غرق نور و شادی شد زیرا امام حسن مجتبی (ع) پای به عرصه گیتی نهاد و جهانی را با وجود پاکش مسرور ساخت.
امام حسن (ع) نخستین پسرى بود که خداوند متعال به خانواده مطهر و آسمانی امام على (ع) و حضرت فاطمه (س) عنایت کرد.
رسول اکرم (ص) بلافاصله پس از ولادتش، در گوش راست امام حسن (ع) اذان و در گوش چپ او اقامه گفتند؛ سپس براى او و خوش قدمی ایشان گوسندى را قربانى کردند.
پیامبر (ص) دستور داد تا سرش را عطرآگین کنند و از آن هنگام آیین عقیقه و صدقه دادن به هم وزن موى سر نوزاد تقسیم شد.
نخستین فرزند خاندان نبی الله را حسن نامیدند و کنیه ایشان را ابومحمّد نهادند، که تنها کنیه آن حضرت بود.
در بین القاب نیز سید، زکی، سبط برای امام حسن (ع)، نام مجتبی معروف ترین لقب ایشان است.
امام حسن مجتبی (ع)، از خردسالی وجود مبارک پیامبر اکرم (ص) را درک نمود و در آغوش جد بزرگوارو پدر و مادر تحت تعلیم و تربیت قرار گرفت.
❌ ادامه در پست های بعدی...
امام حسن (ع) بیست و پنج بار با پای پیاده به سفر حج مشرف شدند.ایشان هرگاه از مرگ یاد مى کرد مى گریست و هرگاه از قبر یاد مى کرد مى گریست، هرگاه به یاد ایستادن به پاى حساب مى افتاد آن چنان بود که بیهوش مى شد.
از خدا طلب بهشت مى کرد و به او از آتش جهنم پناه مى برد. چون وضو مى ساخت و به نماز مى ایستاد بدنش به لرزه مى افتاد و رنگش زرد مى شد.
آن امام همام که به کریم اهل بیت نیز مشهور می باشند، سه نوبت دارائیش را با خدا تقسیم کرد و دو نوبت از تمام مال خود براى خدا گذشت. گفته اند: «امام حسن (ع) در زمان خودش عابدترین و بى اعتناترین مردم به زیور دنیا بود.»
امام حسن (ع) پس از شهادت پدر بزرگوارشان خود به امر خدا و طبق وصیت آن حضرت، به امامت رسیدند.
امام حسن که مولود ماه مبارک رمضان هستند در خصوص این ماه نورانی نیز می فرمایند: به درستى كه خداوند ماه رمضان را ميدان مسابقه خلق خود ساخته تا به وسيله طاعتش به رضاى او سبقت گيرند.
❌ «تحف العقول ؛ ص 239»