شهید گرانقدر سید رضا حسینی🌻
تاریخ ولادت: ۷۸/۵/۱۰
محل ولادت: رفسنجان_ روستای اسلام آباد
تاریخ شهادت: ۹۷/۵/۲۱
محل شهادت: سیستان و بلوچستان منطقه سرباز
مزار: رفسنجان_روستای اسلام آباد
یادشهداکمترازشهادت نیست
امنیت اتفاقی نیست
مدیون قطره قطره خون شهدائیم
قدر دان خون شهدا باشیم
ادامه دهنده راه شان باشیم
صلوات یادت نره رفیق شهدایی
🔰زندگینامه شهید آقا سید رضا حسینی
[🌤🕊🌷]
🌺🍃شهید حسینی دهم مرداد سال ۷۸ در رفسنجان روستای اسلام آباد چشم به جهان گشود. ششمین و آخرین فرزند خانواده و دارای دو خواهر و سه برادر بودند.
ایشون درخانواده ای مذهبی بزرگ شدند و از همان کودکی در مساجد و هیئت ها ومکان های مذهبی بودند....
❣هر شب به یکی از مساجد محل میرفتند مثل هیئت عشاق العباس و موکب المهدی و رقیه خاتون و ....
به مداحی هم علاقه زیادی داشتند...
خیلی مهربون ومظلوم بودند.. همه اهل روستای اسلام آباد دوستش داشتند.
☘ ایشون یک بسیجی فعال بود هفت سال عضو بسیج بود و کارت سبز داشت
تا اینکه دیپلمش رو گرفت و از بس امام حسین را دوست داشت به عشق امام حسین رفت خدمت سربازی که کارت پایان خدمت بگیره بره پابوس آقا امام حسین و بعد بره مدافع حرم بشه.
🦋قبل از رفتن به خدمت با دوستش رفت مدافع حرم بشه ولی قبول نکردن، گفتند باید کارت پایان خدمت سربازی داشته باشی تا اسمت بنویسیم. رفت خدمت و برگرده بره مدافع حرم بشه.
دوره آموزشی ایشون باغین بود و بعد که تقسیمشون کردن خدمتش افتاد سیستان بلوچستان شهرسرباز منطقه راسک که نزدیک مرز بود و خیلی خطرناک بود
ولی ایشون بخاطر اینکه خانوادش نگرانش نشن همیشه میگفت جای من خیلی خوبه اصلا خطری مارو تهدید نمیکنه .
🌱هفت ماه خدمت کرد روحانی پادگانشون میگفت بهترین سربازی بود که دیدم
اولین نفر پشت سر من به نماز جماعت می ایستاده و ماه رمضان درگرمای ۴۰ درجه زیر آفتاب داغ تمام روزه هاش رو گرفت.
همون محل خدمتش جشن تولد کوچکی رو با دوستانش گرفت که یازده روز بعد خبر آسمانی شدنش را دادند.
🥀۲۱ مرداد ۹۷ساعت ۹شب خبر آسمانی شدن ایشان را به خانواده دادند
ایشان پاک و مظلوم بود و بعد از رفتنشون هم حاجت خیلیارو داده خیلی از مریضهارو شفا داده حتی چندین نفر که سرطان داشتند شفا داده....
🕊✨ایشون وصیت کرده بودن که پایین قبر پدربزرگشون به خاک سپرده بشن و قبرشون هم مثل مادرشون حضرت زهرا(س) خاکی باشه و سنگ قبر نداشته باشن .
قبر آقا سید رضای عزیز در رفسنجانِ کرمان، روستای اسلام آباد یا شاه جهان آباد قدیم قراردارد.
روحش شاد یادشان گرامی🌷
🕊@abbass_kardani🕊
کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
💥شهید با کرامت
#شهید_سیدرضا_حسینی
💐مادر آقا سیدرضا ۵ فرزند داشتند و دیگه قصد بچه دار شدن نداشتند که یک شب درخواب می بینند که یک فرد نورانی بچه ای با عمامه و عبا بهش میده و میگه سید جلالت رو بگیر....
🌿بعداً مادرش میفهمه باردار هست و در تمام دوران بارداری کلاس قرآن داشتند و قرآن یاد میدادند..
وقتی بچه به دنیا آمد قندش پایین بود و خیلی ریز و مریض بود، شب برادرش خواب می بینه که امام رضا (ع) بچه رو شفا داده و سالم داده دستش🌱
از فرداش اسمشو میزارن آقارضا ...حالش خوب میشه.. شایدم بخاطر همینه که خیلی از مریض هارو شفا میده...
ایشون شهیدی هستند که خیلی حاجت میدن
یادشهداکمترازشهادت نیست
🕊@abbass_kardani🕊
کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
📚شش کتاب پرمخاطب دفاع مقدس:
✔️دیدم که جانم میرود
✔️از معراج برگشتگان
✔️پایی که جا ماند
✔️دا
✔️دختر شینا
✔️من زنده ام
🕊@abbass_kardani🕊
کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 از کرامات شهدا بشنوید خیلی زیباست
خیلی سوزناکه😭
#شهیدان_زندهاند✨
یا رقیه💔
🕊@abbass_kardani🕊
کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
🕊@abbass_kardani🕊
کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
🕊@abbass_kardani🕊
کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
Azan Marhoum Aghati.mp3
1.05M
⚜🌷🕊اذان
⚜🌷🕊چه ضرب آهنگِ
⚜🌷🕊قشنگی است
⚜🌷🕊می گوید
⚜🌷🕊خدا همین نزدیکیست
⚜🌷🕊گوش کن
⚜🌷 ⚜🌷🕊«الله اکبر»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هنگام استجابت دعاست
به احترام اذان تعطیل وبه استقبال
نماز اول وقت میرویم 🤲
الهی حاجت دلتون با حکمت خداوند
یکی باشه
اللهمَّ عجل لولیک الفرج
التماس دعا 🤲
🕊@abbass_kardani🕊
کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
خاطرات_آزادگان
ماه_رمضان
در_اسارت
لذت های ماه رمضان در اردوگاه
لازم است از لذت های اسارت بویژه در ماه مبارک رمضان هم بگویم.
هنگام نماز صبح و برای صرف سحری بچه ها شور و شعف خاصی داشتند.
هر کس غذایی داشت در سفره ای بزرگ قرار می داد که در وسط آسایشگاه پهن می شد.
اسرا از چند ماه قبل از شروع ماه مبارک رمضان شیر خشک، شکر و دیگر مواد غذائی مانند نان خشک که امکان نگهداری آن وجود داشت را ذخیره می کردند و همه بر سر یک سفره می نشستند.
همه با هم دعای سفره را با صدای بلند و البته به گونه ای که عراقی ها متوجه نشوند با شور خاصی می خواندند و در پایان، دعای سفره را با عبارت «و زوجنا من الحورالعین» به پایان رسانده و می خندیدند.
در بعضی اوقات هم آنهائی که از خصوصیات حورالعین اطلاع داشتند تعریف های با مزه ای می کردند که باعث خنده و تفریح اسرا می شد.
راوی :
آزاده_سرافراز
اکبر_شوخ_چشم
یاد باد
آن روزگاران
یاد باد
شادی روح امام_راحل و شهدا و سلامتی آزادگان_سرافراز
صلوات
خاطرات_آزادگان
ماه_رمضان
در_اسارت
چند برابر شدن مشکلات در ماه رمضان
قسمت_اول
شاید بتوان یکی از سخت ترین دوران اسارت را ماه مبارک رمضان دانست.
در این ماه مشکلات اسرا چندین برابر می شد و تحمل مشکلات این دوران جز در سایه لطف الهی میسر نمی شد.
عراقی ها به روزه گرفتن ما اعتقادی نداشتند و به همین دلیل غذای ما را طبق روال همیشگی در ساعت های مقرر توزیع می کردند. ما هم مجبور بودیم این غذا را ساعت ها در آسایشگاه در هوای گرم و داغ عراق نگهداری کنیم.
از طرف دیگر مقدار این غذا آن قدر کم بود که برای تامین حداقل انرژی خود نیاز به آن داشتیم و نمی توانستیم از آن چشم بپوشیم.
این غذاها که از ظهر تا هنگام اذان مغرب و از عصر تا اذان صبح در آسایشگاه می ماندند در بیشتر مواقع فاسد می شدند.
با خوردن این غذاها تقریبا ۹۰ درصد اسرای اردوگاه دچار اسهال می شدند. تصور چنین وضعیتی آن هم برای بیشتر نفرات آسایشگاه و بدون دستشوئی قابل تصور نیست و اسرای اردوگاه زجر بسیاری را تحمل می کردند، با این حال عده ای می گفتند که در این شرایط روزه جایز نیست.
راوی :
آزاده_سرافراز
اکبر_شوخ_چشم
خاطرات_آزادگان
ماه_رمضان
در_اسارت
چند برابر شدن مشکلات در ماه رمضان
قسمت_دوم
ادعای کوچکی نیست که تنها بیماری ای که می توانست یک اسیر را از پا درآورد اسهال بود، زیرا مقاومت بدن اسرای اردوگاه را ضعیف می کرد و از نظر طهارت نیز دچار مشکل می شدند. نمی دانم چگونه این قضیه را بیان کنم که حق مطلب ادا شود.
در آن شرایط سخت و طاقت فرسا تصمیم گیری در خصوص ترک یک عمل مستحب و یا واجب به آسانی تصمیماتی که دوستان ما در آزادی می گیرند نبود که گاهی به راحتی خود را توجیه می کنند که مثلاً روزه بر من واجب نیست و یا بهانه های دیگر، ولی در اسارت خیلی کم می توانستیم افرادی را پیدا کنیم که به آسانی اینگونه تصمیم بگیرند.
دید اسرا نسبت به واجبات و حتی مستحبات با دید امروزی ما و بویژه نسل جوان بسیار متفاوت بود.
اسرا در دوران اسارت سختی ها را به راحتی به جان می خریدند و خم به ابرو نمی آوردند.
راوی :
آزاده_سرافراز
اکبر_شوخ_چشم
یاد باد
آن روزگاران
یاد باد
شادی روح امام_راحل و شهدا و سلامتی آزادگان_سرافراز
صلوات
شهدای_رمضانی
افطاری_با_شهادت
شهید_والامقام
حجت الاسلام والمسلمین
سیدعلی_اندرزگو
بیست و سوم ماه مبارک رمضان، روز بزرگی بود که سید برای اجرای هدف مهمش برای خود تعیین کردهبود. همهچیز اما در روز هجدهم ماه مبارک تغییر کرد. در این روز سیدعلی در تماس تلفنی با یکی از دوستانش در تهران، به او خبر داد که فردا افطار، مهمان او خواهد بود، غافل از اینکه این مکالمه، شنونده دیگری هم دارد، « ساواک»
غروب فردا، #سیدعلی وقتی سر قرار رسید که ماموران ساواک محل را محاصره کردهبودند. زنده به دست ساواک افتادن، بدترین اتفاق برای سید بود. پس طوری از مخفیگاهش بیرون آمد که ماموران تصور کردند مسلح است و قصد تیراندازی دارد. اینطور بود که برای روانه کردن رگبار گلوله به سوی او تردید نکردند. سید اما در آخرین لحظات هم داغ بر دل ساواکیها گذاشت. او با آخرین رمقهایش، چند برگ از نوشتههای محرمانه دفترچه یادداشتش را در دهان گذشت و فرو داد تا به دست ساواک نیفتد.
نزدیک اذان مغرب بود که #سیدعلی به آرزویش رسید و در نوزدهم ماه رمضان سال 1357، با شهادت افطار کرد تا اولین
شهید رمضانی نهضت امام خمینی (ره) لقب بگیرد.
شه
🕊متن پیام👇
🕊امام_خمینی_ره
🕊پس از شهادت
🕊حضرت آیت الله
🕊سیدمحمدباقرصدر
🕊و خواهر مکرمه اش
🕊بنت_الهدی_صدر
بسم الله الرحمن الرحیم
انالله و انا الیه راجعون
با کمال تأسف ، مرحوم آیت الله شهید_سیدمحمدباقرصدر و هم شیره مکرّمه و مظلومه او که از معلمین دانش و اخلاق و مفاخر علم و ادب بود ، با وضع دل خراشی به درجه رفیع #شهادت رسیده اند .
اینجانب برای بزرگ داشت این شخصیت علمی و مجاهد که از مفاخر حوزه های علمیه از مراجع دینی و متفکران اسلامی بود ، از روز چهارشنبه سوم اردیبهشت به مدت 3 روز عزای عمومی اعلام می کنم و از خداوند متعال ، خواستار جبران این ضایعه بزرگ می باشم .
دوم اردیبهشت 1359
روح الله الموسوی الخمینی
🕊سالروز_شهادت🕊
یادشهداکمترازشهادت نیست
🕊گذری بر زندگی
🕊شهید_والامقام
🕊حضرت_آیت_الله
🕊سیدمحمدباقرصدر
🕊قسمت_اول
سيد محمدباقر صدر در تاریخ 25 ذوالقعده 1353 قمری (10 اسفند 1313ش) ، در شهر کاظمینِ عراق، به دنیا آمد. وی دومین فرزند خانواده بود. پدرش آیت الله العظمی سیدحيدر صدر و مادرش، دختر آيتالله شيخ عبدالحسين آل ياسين بود. چهار سال پس از او دختری با نام آمنه (بنتالهدی) به دنیا آمد که سرنوشت این برادر و خواهر از ولادت تا شهادت درهم آمیخته شد.
سید محمد باقر صدر از سن پنج سالگی به مدرسه رفت. مسئولان امور آموزشی و پرورش عراق تصمیم گرفتند او را به مدرسه تیزهوشان دولتی بگذارند و سپس به دانشگاه های اروپا اعزام کنند. اما نه تنها مادر و برادرش مخالف این امر بودند بلکه خود ایشان راضی به این کار نشد. سرانجام با مشورت و راهنمایی دو دایی ایشان، آیت الله شیخ محمد و آیت الله شیخ مرتضی آل یاسین، تصمیم گرفتند که او به تحصیل علوم حوزوی و اسلامی بپردازد و نبوغ خویش را در راه نشر معارف الهی به کار گیرد.
آیت الله سیدمحمد باقر صدر، در راه تحصیل علوم دینی از همان ابتدای نوجوانی تلاش کرد. بخشی از سطوح را نزد برادرش آموخت. دورۀ عالی فقه و اصول را نزد سید ابوالقاسم خویی و شیخ محمدرضا آل یاسین گذراند. فلسفه اسلامی (اسفار ملاصدرا) را از صدرا بادکوبهای آموخت و در کنار آن فلسفه غرب و نظرات فلاسفه غیرمسلمان را هم فراگرفت. گفته میشود وی در دروس علامه جعفری در این زمینه شرکت کرده است. همچنین بسیاری از کتابهای درسی فقه و اصول را که طُلاب حوزه در طول چند سال نزد استادان بزرگ می خوانند، بدون استاد مطالعه کرد و بدین گونه درسهای دورۀ سطح را در مدتی کوتاه گذراند.
شهید صدر در فلسفه، اقتصاد، منطق، اخلاق، تفسیر و تاریخ نیز مطالعه و تحقیقاتی داشت. وی را میتوان بنیانگذار منطق استقرائی در حوزه دانست. آیت الله سیدمحمدباقر صدر در کنار تحصیل، به آموزش و تدریس علوم مختلف به خواهر کوچکش؛ آمنه بنت الهدی پرداخت.
#ادامه_دارد ...
🕊گذری بر زندگی
🕊شهید_والامقام
🕊حضرت_آیت_الله
🕊سیدمحمدباقرصدر
🕊قسمت_دوم
دستیابی آیت الله شهیدصدر به درجه اجتهاد و فقاهت، پیش از بلوغ شرعی در تاریخ شیعه بیسابقه بود. همچنین مرجعیت این فقیه جوان و تقلیدِ مردم عراق و دیگر بلاد عربی از او نیز بسیار حایز اهمیت بود. زیرا او پیش از رسیدن به چهل سالگی از مراجع بزرگ جهان اسلام محسوب میشد .
در سال 1392 قمری، رژیم بعث عراق، دستگیری و شکنجه مبارزان مسلمان را افزایش داد. شهید آیت الله صدر، که از رهبران مبارز مسلمان بود و به نفع اسلام و مسلمین تبلیغ میکرد، بر اثر بیماری در بیمارستان بستری شد. اما حکومت عراق، در بیمارستان هم ایشان را رها نکرد و بر آن شد که ایشان را دستگیر کند. ابتدا بیمارستان را محاصره کرده و سپس آیت الله صدر را با همان بیماری و ضعف، به بخش زندانیان بیمارستان کوفه برد. مدتی نگذشت که مردم مسلمان با اجتماع و اعتراض به دستگیری ایشان، سبب آزادی آیت الله صدر ایشان شدند.
رژیم بعث عراق، در تاریخ 16 فروردین 1359، آیت الله سیدمحمدباقر صدر و خواهرش بنت الهدی را دستگیر و به بغداد برد. رئیس سازمان امنیت کشور عراق، آیت الله صدر را به مرگ تهدید کرد و از ایشان خواست که چند کلمه برضد انقلاب اسلامی ایران بنویسد تا از مرگ نجات یابد. اما آیت الله صدر مخالفت کرد و گفت: «من آماده شهادتم.» آن گاه این خواهر و برادر مجاهد و عالم را به شکنجهگاه بردند و به شهادت رساندند. سرانجام در تاریخ 19 فروردین 1359، در نیمه های شب جنازه آن دو شهید را به خانوادهشان تحویل دادند .
🕊سالروز_شهادت🕊