eitaa logo
کانال دوستداران شهید مدافع حرم برادرم عباس کردانی
1.1هزار دنبال‌کننده
31.9هزار عکس
24هزار ویدیو
125 فایل
کانال دوستداران شهید مدافع حرم شهید عباس کردانی لینک کانال @abbass_kardani 🌸🌸شهید مدافع حرم عباس کردانی 🌸🌸ولادت: 1358/12/20 🌸🌸شهادت: 1394/11/19 ارتباط با خادم کانال،، @mahdi_fatem313
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال دوستداران شهید مدافع حرم برادرم عباس کردانی
این فــرو ریخته گـلهـای پــریـشان در باغ... کـز مــی جــام شهادت همه مدهوشانند... یـادشـان زمــزمــه
خاطرات_شهدا 🌷 🌷روز اول بود. .... بعـد نماز مغرب📿 مثل هـرروز صـوتِ پخـش شد🔊.... آقا این شهیده گمنامه؟ چند سالشه⁉️ زائرا گوش میکردن و گریه میکردن😭 و میرفتن سمـت خـروجی... 🌷تو حـال و هوای خودم بودم که یه نفر صدام زد!پسررر!! با تعجب😟 دنبال صدا گشتم؛ بود! گفت یکی از باندای🔇 نزدیکای ورودی قطع شده،برو ببین چی شده! سیمش کنده شده بود🔌وصل کردم.... 🌷بعدِ اون تِرَک روضه حاج محمود شروع شد.خونِ دلِ آســمون😔...... هنوزم که هنوزه هروقت میشـنوم🎧 موهای بدنم سیخ میشه.رفتم نشستم رو یه مانندی و شروع به زار زدن کردم😭. 🌷روضه بخونن و ما وایسیم نگاه کنیم⁉️حـین روضه یه نفر نشسته بود کنارم👥 محلی ندادم؛نگاهم نکردم. اون صـوت پنج دقیقه ای⏱ که تموم شد بغل دستیم شروع کرد .... 🌷خـوبانِ روزگار ،مسـلمانِ . یه نمکی خوند و بعدش پرسید اسمـت چیه⁉️گفت آقا امـیرحسین جا نمونی از اتوبوس🚌! چپ چپ نگاش کردم👀 و گفتم ! 🌷خوشحال شد و با هم رفتیم منطقه رو گشتیم تا نمونده باشه. اون شد شروع✓ رفاقتِ ده دوازده روزه ی ما.شوخی ها ،خنده ها😄 ،گریه ها😭 ،روضه ها ،خوردنا و پیچوندنا ،جشن پتو و اذییت ها. 🌷سال بعدش اومدم .هرچقدر گشتم پیدات نکردم😔.دیدم نیستی رفتم .... چند وقت بعدش یه کتاب دیدم📖 توجـهم و جلب کرد! 🌷عکسـش آشـنا بود! رفتم جلوتر و وقتی اون کتابچه📘 رو دیدم کپ کردم😳!خاطرات هـنوز کیفی🎒 رو که بهـم دادی رو دارم.تقـریبا هـر روز رو .بعضـی ها مـیگن یه کیف دیگه رو بردار بابا😕.این چیه!کوله ی !مردم فکـر میکنن از منطـقه اومـدی ....😔😔 🌹🍃🌹🍃 @abbass_kardani
کانال دوستداران شهید مدافع حرم برادرم عباس کردانی
#شهید_هادی_شجاع🕊❤️🕊 شادی روحش #صلوات 🍃🌹🍃🌹
💠زود برمی گردم 🔰وقتی داشتند می رفتند نگاهشان، بود؛ می خواستند یک حرفی بزنند ⚡️ولی می شدند و نمی گفتند، نمی دانم چه حرفی بود😔 🔰ساعت ۶ بعدازظهر🕧 مهرماه بود نزدیکی های اذان مغرب🌒 سعی می کردند با مرا از نگرانی در بیاورند، گفتند: یکی دو ماه می روم مأموریت و . 🔰در این چند روز تلفنی☎️ باهم صحبت کردیم در همین حد که از سلامتی همدیگر خبر بگیریم و صدای هم را بشنویم. زدم زیر گریه😭 و گفتم: شما را به خدا مواظب خودتان باشید و زود من دوستت دارم💞 آقاهادی هم گفتند: «من هم فاطمه جان! چشم زود بر می گردم خداحافظ👋» 🔰فرماندشون وقتی برای سر زدن به منزل ما آمد🏘 گفتند: « آقا هادی شما خیلی بودند، سعی می کردند توی خط مقدم باشند، می خواستیم سنگر را با برگ درخت زیتون🌳 استتار کنیم تا از تیررس به دور باشیم 🔰داوطلب می خواستیم پیش قدم شدند، مشغول استتار بودند که تیر خورد💥 به دست و ، شاخه درخت زیتون از دستشان افتاد و . بیست و هشتم📆 مهر شهید شدند🌷 پیکرشان یکم آبان ماه روز امام حسین (ع) از مصلای شهر چهاردانگه به سمت امامزاده عباس(ع)🕌 تشییع شد وقتی دیدمشان سالم بود و صورتشان نورانی✨ (وهب زمان) 🌹🍃🌹🍃