خاطرات_دفاع_مقدس
تکلیف منو روشن کنید
یادم می آید یک مجروحی داشتیم که از ناحیه شکم آسیب دیده بود، بنده خدا را تازه عمل کرده بودند و برای جلوگیری از عفونت از طریق آنژیوکت به وی هر شش ساعت آنتی بیوتیک تزریق می کردیم
یک روز اول صبح یکبار برای #تزریق دارو رفتم #دارو را داخل آنژیوکت تزریق کردم کمی درد داشت یک #مسکن هم بهش دادم و دیدم پایه سرم پایین است
آن را بالا کشیدم و رفتم دو ساعت بعد اومدم بهش سر زدم،
یه نگاه به #سرمش کردم دیدم سرم به سختی #پمپ می شود و باز سرم را در قسمت بالای پایه سرم آویزان کردم .
خلاصه آن روز تا پایان #شیفت بیش از ۱۲ بار سرم را به بالاترین قسمت پایه نصب کردم دفعه آخر که مراجعه کردم خواستم جابه جا کنم که برادر #مجروح بی حوصله و یک کم عصبانی به من نگاه کرد وگفت :
خواهر تو را به #خدا این پایه سرم را طوری تنظیم کنید که #همکارتان که قدشان کوتاه است نیز بتوانند کارشان را انجام دهند و دچار مشکل نشوند ، از #صبح تا حالا شما می آیید و سرم را بالا نصب می کنید و آن بنده خدا با زحمت زیاد پایه سرم را پایین می آورد #تکلیف منو روشن کنید .
💐 روز_پرستار مبارک💐