eitaa logo
کانال دوستداران شهید مدافع حرم برادرم عباس کردانی
1.1هزار دنبال‌کننده
31.9هزار عکس
24هزار ویدیو
125 فایل
کانال دوستداران شهید مدافع حرم شهید عباس کردانی لینک کانال @abbass_kardani 🌸🌸شهید مدافع حرم عباس کردانی 🌸🌸ولادت: 1358/12/20 🌸🌸شهادت: 1394/11/19 ارتباط با خادم کانال،، @mahdi_fatem313
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸تو مراسم بود ... شب اول یه هم اومد مراسم ... 🔹براش یه مترجم گذاشتیم ... شبای بعد همین جور هی تعداد زیاد میشد تا مجبور شدیم یه جای دیگه رو هم برا مراسم بگیریم 🔸شب آخر 150 تا گفتن که میخوان بشن! 🔹پرسیدم برا چی میخواهین بشین؟! همه نگاه کردن به که شب اول اومده بود ! 🔸ازش پرسیدم برا چی ؟!! گفت شب اول یه تیکه از جوانی رو خوندی!!! 🔹 .... 🔸همونی که وقتی رو گذاشت رو پای خودش، سه بار رو انداخت و گفت جایی که علی_اکبر بوده جای نیست!! 🔹ولی رو گذاشت رو پاهاش و جوان شد!! من رفتم و گفتم بیاید که رو پیدا کردم که توش و فرقی نداره ... @abbass_kardani
🔰در منطقه درهمان روزهاے اول جنگ، پنج جوان👥 به گروه ماملحق شدند. آنها از یک روستا باهم به آماده بودند. چند روزے گذشت. دیدم اینها اهل نیستند❌ تا اینکه یک روز با آنهاصحبت ڪردم. بندگان خدا آدم هاے خیلے ساده اے بودند... 🔰آنها نه سواد📝 داشتند نه نماز بلد بودند. فقط به خاطر علاقه♥️ به آماده بودند جبهه. از طرفے خودشان هم دوست داشتند ڪه نماز را یاد بگیرند. من هم بعد از یاد دادن ، یکی از بچه ها را صدا زدم و گفتم: 🔰این آقا پیش نماز شما، هر ڪارے ڪرد شما هم . من هم ڪنار شما می ایستم وبلند بلند نماز را تڪرار مے ڪنم تایاد بگیرید👌 🔰ابراهیم به اینجا ڪه رسید دیگر نمیتوانست جلوے خنده اش را بگیرد😂 چند دقیقه بعد ادامه داد: در رڪعت اول وسط خواندن حمد، امام جماعت شروع ڪرد راخاراندن، یڪدفعه دیدم آن پنج نفرشروع ڪردند به خاراندن سر😅 🔰خیلی خنده ام گرفته بود اما خودم را ڪنترل مے ڪردم. امادر وقتے امام جماعت بلندشد مُهربه پیشانیش چسبیده بود و افتاد. پیش نماز به سمت خم شد ڪه مهرش را بردارد یکدفعه دیدم همه آنها به سمت چپ خم شدند و دستشان را دراز ڪردند😄 اینجا بودکه دیگر نتوانستم تحمل ڪنم وزدم زیر خنده😂😆 🌴خاطره ے شیرین از 🌴 🌴 🌴 💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸 👉 @abbass_kardani👈 💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸
ســـــلام خدمت اعضای محترم مهمان عزیز امشب ما 👇👇👇 شهید رضا اسماعیلی هستند عاشقانه_های_شهدا شهید_مدافع_حرم رضا_اسماعیلی داعشی ها محاصره اش کردن تا تیر داشت با تیر جنگید تیرش تموم شد داعشی ها نیت کرده بودن زنده بگیرنش همون موقع هم توی منطقه بود خلاصه اینقدری این بچه رو زدن تا دیگه بدنش هم کم آورد و اسیر شد ولی یک لحظه هم سرشو از ترس پایین نیاورد... بود آب جلوش می ریختن رو‌ی زمین فهمیدن توی منطقه اس برای خراب کردن روحیه بیسیم رو گرفتن جلو دهن رضا و رو گذاشتن زیر کم کم برا این که کشش کنن آروم آروم شروع کردن به سرش و بهش می گفتن پشت بیسیم به فحش بده اینقدر را یواش یواش که ۴۵ دقیقه طول کشید... ولی از اولش تا لحظه ای که صدای خر خر گلو آمد این پسر فقط چند تا کلمه گفت : اصلا من آمدم بدم برای مظلوم ... اصلا من آمدم فدا بشم برای ... اصلا من آمدم رو بدم... یا یا ... میگن عین این ۴۵ دقیقه رو گریه می کرد بعدم سر رو گذاشتن جعبه و فرستادن ‌برای ... 👈 امنیت ما نیست عزیزان چقدر و ها دادیم تا توانستیم به این برسیم... 👉 یاد شهدا کمتر از شهادت نیست شادی روح امام و همه ی شهدای عزیز خاصه مهمان امشب مون 14دسته گل صلوات هدیه کنیم خدایاازعمرم بگیربرعمر رهبرم بیفزا کوتاهترین دعا برا بزرگترین آرزو اللهم عــــــــجل لولیک الفرج الـــتماس دعای فــــرج آقا جانم