#تلنگــر⚠️
#چادر مۍ پوشد امّا☝️
سرخۍ ݪباݩشـ♨️ از دور هویداست❗️
#چادر مۍ پوشد امّا☝️
سیاهہ #آرایش چشمانشـ👁
#چشم #ݩامحرم را خیره مۍ ڪݩد!
#چادر مۍ پوشد امّا☝️
بوۍ #عطر دݪ انگیزش مشام هر نامحرمۍ را مۍ ݩوازد!😒
#چادر مۍ پوشد امّا☝️
رنگہاۍ #جیغ اݪبسہ هایش👚👗 تحسیݩ مردهاۍ #هرزه_چشم را بر مۍ اݩگیزد!
و توجیہ مۍ ڪݩدڪہ می خواهم همه بدانَݩد ڪہ چادرۍ ها هم، #شیک، #زیبا، #خوشبو و #مرتب اݩد.!☹️
آهاۍ چادرۍ نما
(پوشیدݩ چادر آداب دارد)🙂👌
بہ هر چادر پوشۍ چادرۍ ݩگویید!!
بہ #فرشتہ ها بر مۍ خورد.💯
#خوابى_كه_خوشبويش_كرده_بود....!!
🌷یک شب قبل از شروع عملیات بیت المقدس، حسین تو سنگر خوابیده بود، دوستانش وارد سنگر می شوند، با ورودشان در سنگر بوی #عطر و گلاب مستشان می کنند؛ بوی عطر از #بدن حسین بود!
🌷آنقدر از این بو مست شده بودند که حسین را از خواب بیدار کردند، به او گفتند: «حسین! این چه عطری ست که زده ای؟ چقدر خوش بوست گیج مان کرده. بده تا ما هم بزنیم.»
🌷حسین با چشمانی خواب آلود گفت: «عطر کجا بود؟ اصلاً من عطری ندارم؟ دیوانه شدید؟ بیائید مرا بگردید.» ولی دوستانش قبول نمی کردند، لحظاتی گذشت، حسین کاملاً هوشیار شده بود و به دوستانش با تُندی گفت: «چرا مرا از خواب بیدار کردید؟ داشتم خواب می دیدم.» گفتند:«چه خوابی؟» نگفت. با #اصرار زیاد حسین را به حرف آوردند.
🌷حسین با چشمانی اشک بار گفت: «امام زمان (عج) را سوار بر اسب سفید در خواب دیدم که به من گفت: «به زودی شهید می شوی.» خواب امام زمان (عج) او را خوش بو کرده بود!! دوستانش می گفتند: «در حین عملیات تیری به حسین خورد و حسین را به زمین انداخت. او با همان حال قرآن را باز کرد و مشغول به #تلاوت_قرآن شد. بچه ها می خواستند او را به عقب برگردانند ولی او مخالفت کرد.»
🌷....حسین گفت: «بچه ها با من کاری نداشته باشید مگه #امام_زمان (عج) را نمی بینید؛ بروید جلو، پیش امام زمان (عج)، مرا وِل کنید....»
✍راوى: مادر شهيد
#سردارشهید
#شهید_سیدحسین_گلریز
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
@abbass_kardani
🕊🍃🕊
#بوےخوشصاحبالزمان(عج)⇩
🔻( روزی برای تمیز کردن اتاق محمدابراهیم به داخل اتاقش رفتم.
🔻 #عطر بسیار خوشی به مشامم رسید و احساس کردم نور خاصی در اتاق است محمد بسیار خوشحال بود و حال خاصی داشت.
🔻به او گفتم: «مادر چرا اتاق تو حال دیگری دارد؟» گفت: «چیزی نیست» خیلی اصرار کردم ولی چیزی نمیگفت، پس از کلی خواهش گفت: «به شرطی میگویم که تا زمانی که من زندهام به کسی نگویید.»↻
🔻من قول دادم و محمدابراهیم گفت: «همین الان #حضرتولیعصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تشریف آورده بود در اتاق من و با هم صحبت کردیم.
🔻اول خوشحالم که سعادت دیدار مولایم نصیبم شد، دوم اینکه آقا مرا به عنوان سرباز اسلام بشارت دادند و سرانجام کارم را شهادت در راه خدا نوید دادند و من در جبهه و خط مقدم همچنین صحنههایی را دیدهام.»)♡
▓سرداررشیداسلام ↯
#شھیدمحمدابراهیـمموسےپسندے🌹
🌺🌺 @abbass_kardani🌺🌼
به به چه #نسیمے،چه هوایی سرِص⛅️بحبه به چه سرودِ #دلگشایے💓 سرِ صبح
#صبحانہ یِ من بهشتے🌸🍃از زیبایی ست پیچیده چه #عطرِ خوشِ چایے سرِ صبح
🌷سلام صبحتون شهدایی🌷✋🌷
#ماملت_شهادتیم
#من_ماسک_میزنم
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
@abbass_kardani
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
به به چه #نسیمے،چه هوایی سرِص⛅️بحبه به چه سرودِ #دلگشایے💓 سرِ صبح
#صبحانہ یِ من بهشتے🌸🍃از زیبایی ست پیچیده چه #عطرِ خوشِ چایے سرِ صبح
🌷سلام صبحتون شهدایی🌷✋🌷
#ماملت_شهادتیم
#من_ماسک_میزنم
🕊🍀🕊🍀🕊🍀🕊🍀🕊🍀🕊
@abbass_kardani
🕊🍀🕊🍀🕊🍀🕊🍀🕊🍀🕊
🌹🕊🥀🌸🥀🕊🌹
#سیدالشهدای_حلب
#شهید_سیدعلی_زنجانی
#شهید_زنجانی (رحمه الله علیه) خیلی مهماننواز و کریم بود. #شب_آخری که قرار بود برگردم دمشق، آمد دنبالم به همراه شیخ و چند نفر دیگر ما را به بازار #حلب برد.
به یک مغازه #عطر فروشی رفتیم. یکی از عطرهای خوشبو را پیشنهاد کرد. قصد داشتم آن را به عنوان هدیه با خودم به #ایران ببرم. وقتی قیمت را پرسیدم، فروشنده گفت: «یازده هزار لیر». برای خرید مردد شدم، ولی به خاطر رو دربایستی که با #سید و شیخ داشتم چیزی نگفتم. در دلم گفتم: «چه خبره برا یه عطر یازده هزار لیر بدم!»
وقتی میخواستم پول را حساب کنم، سید اجازه نداد و خودش #حساب کرد. شعارش این بود و همیشه میگفت: من باید ببخشم تا #خدا بهم بده
حالا من میگم #کریم بودن به اینه که آنور دست رفقات هم بگیری ...
راوی
استاد عباسی
#انتخابات
#من_رای_میدهم
#مشارکت_حداکثری
🌷ســــــــــــلام عاقبت تون بخیر🌷✋🌷
💠💠@abbass_kardani💠💠