eitaa logo
کانال دوستداران شهید مدافع حرم برادرم عباس کردانی
1.1هزار دنبال‌کننده
29.1هزار عکس
20.4هزار ویدیو
123 فایل
کانال دوستداران شهید مدافع حرم شهید عباس کردانی لینک کانال @abbass_kardani 🌸🌸شهید مدافع حرم عباس کردانی 🌸🌸ولادت: 1358/12/20 🌸🌸شهادت: 1394/11/19 ارتباط با خادم کانال،، @mahdi_fatem313
مشاهده در ایتا
دانلود
👈داستان گاو بنى اسرائيل 🌴ماجراى گاو بنى اسرائيل، مختلف نقل شده، ما در اين جا نظر شما را به ذكر يكى از آن روايات، با توجه به روايات ديگر و آيات 67 تا 73 سوره بقره، جلب مى كنيم: 🌴مرد نيكوكارى به پدر و مادر خود بسيار احترام مى كرد. در يكى از روزها كه پدرش در خواب بود معامله پرسودى برايش پيش آمد ولى مغازه اش بسته بود و كليد مغازه نزد پدرش بود و پدرش نيز در آن وقت خوابيده بود. فروختن كالا، بستگى به بيدار كردن پدر داشت، تا كليدى را كه در نزد پدر بود بگيرد. مرد نيكوكار آن معامله پرسود را به خاطر بيدار نكردن پدر، انجام نداد (و به خاطر احترام به پدر،از سود كلانى گذشت) و مشترى رفت. وقتى پدر بيدار شد و از ماجرا اطلاع يافت، از پسر مهربانش تشكر كرد و گاوى را كه داشت به پسرش بخشيد و گفت: اميدوارم خير و بركت بسيار، از ناحيه اين گاو به تو برسد. 🌴اين از يك سو، و از سوى ديگر يكى از جوانان بنى اسرائيل از دخترى خواستگارى كرد، به او جواب مثبت دادند، پسر عموى او، كه جوان آلوده به گناه بود، از همان دختر خواستگارى كرد. خواستگارى او را رد كردند، او كينه پسرعمويش را به دل گرفت تا اين كه شبى او را غافلگير كرده و كشت و جنازه اش را در يكى از محله ها انداخت. فرداى آن روز كنار جنازه آمد و با گريه و داد و فرياد، تقاضاى خون بها كرد و گفت: هركس او را كشته، خون بهايش به من مى رسد، و اگر قاتل پيدا نشد، اهل آن محل بايد خون بها را بپرازند. 🌴موضوع پيچيده شد و اختلاف، شديد گرديد، چون تعيين قاتل از طريق عادى ممكن نبود و ادامه اين وضع ممكن بود، موجب فتنه و قتل عظيم شود، نزد موسى عليه السلام آمدند تا او از خدا بخواهد، قاتل را معرفى كند. 🌴موسى عليه السلام حل مشكل را از درگاه خدا خواست، خداوند دستورى به او داد، موسى عليه السلام آن دستور را به قوم خود چنين بيان كرد: 🌴خداوند به شما دستور مى دهد گاوى را ذبح كنيد و قطعه اى از بدن آن را به مقتول بزنيد، تا زنده شود و قاتل را معرفى كند و درگيرى پايان يابد. 🔹بنى اسرائيل: آيا ما را مسخره مى كنى؟ 🔸موسى: به خدا پناه مى برم از اين كه از جاهلان باشم. 🔹بنى اسرائيل: اگر كار را در همين جا ختم مى كردند، زود به نتيجه مى رسيدند، ولى بر اثر سؤالهاى مكرر، خودشان كار خود را دشوار نمودند، به موسى گفتند: از خدا بخواهد براى ما روشن كند كه اين ماده گاو، چگونه باشد؟ 🔸موسى: خدا ميفرمايد: ماده گاوى كه نه پير و از كار افتاده، و نه جوان باشد، بلكه ميان اين دو باشد، آن چه به شما دستور داده زود انجام دهيد. 🔹بنى اسرائيل: از خدا بخواه كه چه رنگى داشته باشد. 🔸موسى: خداوند مى فرمايد: گاوى زردرنگ كه رنگ آن بينندگان را شاد سازد. 🔹بنى اسرائيل: از خدا بخواه بيشتر توضيح دهد، زيرا چگونگى اين گاو براى ما مبهم است، اگر خدا بخواهد ما هدايت خواهيم شد. 🔸موسى: خداوند مى فرمايد: گاوى باشد كه براى شخم زدن رام نشده، و براى زراعت آبكشى ننموده است و هيچ عيب و رنگ ديگرى در او نيست. 🔹بنى اسرائيل: اكنون مطلب روشن شد حق مطلب را براى ما آوردى.(آيات 67 تا 71 سوره بقره) 🌴بنى اسرائيل به جستجو پرداختند تا گاوى را با همين اوصاف بيابند، سرانجام چنين گاوى را از خانه همان مرد نيكوكار كه به پدر و مادر احترام مى كرد، و پدرش گاوى به او بخشيده بود يافتند، آن گاو را پس از چانه زنى هاى مكرر به قيمت بسيار گران يعنى به پُر بودن پوست آن از طلا، خريدند و گاو را آوردند. به دستور موسى عليه السلام آن گاو را ذبح كرده، دم او را قطع كردند و به مقتول زدند، او به اذن خدا زنده شد و گفت: فلان پسرعمويم كه ادعاى خون بهاى مرا دارد، قاتل من است. 🌴معما حل شد و قاتل به مجازات رسيد و مقتول زنده شده با دختر عموى خود ازدواج كرد و آن مرد نيكوكار، كه به پدر و مادر نيكى مى كرد به سود كلانى رسيد و پاداش نيكوكاريش را گرفت، حضرت موسى عليه السلام فرمود: 🍃اُنظُرُوا اِلى البِرِّ ما بَلَغَ بِاَهلِهِ🍃 ✨به نيكى بنگريد كه چه پاداش سودمندى به صاحبش مى بخشد✨(اقتباس از بحار، ج 13،ص 259) ✍ادامه دارد.... 💠💠@abbass_kardani💠💠
‍ ‍ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌷🌷 💟هادي هر جا ميرفت براي هيئت امام حسين هزينه مي كرد. ✳ درباره ي هيئت رهروان شهدا كه نوجوانان مسجد بودند نيز هميشه جزءبانيان هزينه هاي هيئت بود. 🔶زماني که هادي ساکن نجف بود، هر شب جمعه به کربلا مي رفت. 🔲در مدت حضور در کربلا ازدوستانش جدا مي شد و خلوت عجيبي با مولای خود داشت. 🔗خوب به ياد دارم که هادي از ميان همه ي شهداي كربلا به يك شهيد علاقه ي ويژه داشت. 🔵بعضي وقتها خودش را مثل آن شهيد مي دانست و جمله ي آن شهيد را تكرار مي كرد. 🌀هادي می گفت: من عاشق و غلام آقا ابا عبدالله هستم. چون در روز عاشورا به آقا حرفهايي زد كه حرف دل من به مولا است. 🌐او از سياه بودن و بدبو بودن خودش حرف زد و اينكه لياقت نداردكه خونش در رديف خون پاكان قرار گيرد. 🍀من هم همين گونه ام. نه آدم درستي هستم. نه... ⭕در اين آخرين سفر هادي مطلبي را براي من گفت كه خيلي عجيب بود! 🔘هادي مي گفت: يك بار در نجف تصميم گرفتم كه سه روز آب و غذا كمتر بخورم يا اصلا نخورم تا ببينم مولای ما امام حسين در روز عاشورا چه حالي داشت. ✴اين كار را شروع كردم. روز سوم حال و روز من خيلي خراب شد. وقتي خواستم از خانه بيرون بيايم ديدم چشمانم سياهي مي رود. 🔷من همه جا را مثل دود مي ديدم. آنقدر حال من بد شد كه نمي توانستم روي پاي خودم بايستم. 🔲از آن روز بيشتر از قبل مفهوم كربلا و تشنگي و امام حسين را مي فهمم. 📚برگرفته از کتاب شهید هادی ذوالفقاری ✍ ادامه دارد...
‍ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ بسم رب الشھـدا دعوت شده بود نجف. شبی در حرم مطهر حضرت علی علیه السلام تلاوت داشت. عرب ها ولو عامی باشند تلاوت خوب را می شناسند. 😭 صدای محسن، جماعت داخل حرم را منقلب کرده بود. متولی حرم هم گوشه ای نشسته بود و مثل بقیه مردم اشک می ریخت. 🌺 تلاوت که تمام شد متولی همانجا دستور داد پرچم روی قبر حضرت را پایین بکشند. پرچم را تا زدند و روی طبق گذاشتند و تقدیم کردند به محسن. 🌹پرچم ده سال روی قبر آقا بود. متولی حرم یقین داشت اگر آقا در آن محفل حضور مادی داشت حتما صله خاصی به محسن می داد. 💝 محسن آن تلاوت را خیلی دوست داشت. می گفت بهترین تلاوت عمرش بوده. محسن که شهید شد، متولی حرم از نجف آمد مشهد. همراه خودش پرچم دیگری را آورده بود . پرچم جدید روی مزار مطهر حضرت علی علیه السلام. متولی، سر مزار محسن حاضر شد . پرچم را روی قبر پهن کرد. 💔😭 فاتحه اش را که خواند، پرچم را جمع کرد تا روی مزار حضرت در نجف بگذارد ...... ✍ ادامه دارد ...