eitaa logo
کانال دوستداران شهید مدافع حرم برادرم عباس کردانی
1هزار دنبال‌کننده
30.7هزار عکس
22.4هزار ویدیو
123 فایل
کانال دوستداران شهید مدافع حرم شهید عباس کردانی لینک کانال @abbass_kardani 🌸🌸شهید مدافع حرم عباس کردانی 🌸🌸ولادت: 1358/12/20 🌸🌸شهادت: 1394/11/19 ارتباط با خادم کانال،، @mahdi_fatem313
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️ (ص) در روایتی در بیان حال همه مردم و نه فقط می‌فرمایند، زمانی بر مردم خواهد آمد که: 1️⃣چهره شان چهره انسانی و قلوبشان قلوب شیطانی است. 2️⃣مانند های بیابانی خون می‌ریزند 3️⃣از کارهای بد یکدیگر را نهی نمی‌کنند 4️⃣اگر آنها را تبعیت کنی، تو را به تردید می‌اندازند 5️⃣اگر برایشان حرف بزنی، تو را تکذیب می‌کنند 6️⃣اگر از نزد آنها بروی، بد تو را می‌گویند 7️⃣سنت الهی نزد آنان بدعت و بدعت نزد آنان سنّت است 8️⃣انسان حلیم در چنین جامعه‌ای فریب‌خورده دانسته می‌شود و فریب‌دهندگان، انسانهای حلیم معرفی می‌شوند 9️⃣مؤمن بین آنها مستضعف است، و فاسق و گنهکار، محترم 1️⃣0️⃣پناه بردن به آنها عین پشیمانی 1️⃣1️⃣عزتمندی با آنها عین ذلّت 1️⃣2️⃣... و خواستن از آنها عین است. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📚منبع: مجلسی، محمدباقر، ، ج22، ص453 ‌‌‌‌‌‌‌‌
🔴 در خدمت مادر ✍️در زمان های قدیم، مردمی بادیه نشین زندگی می کردند که در بین آنها مردی بود که مادرش دچار و نسیان بود و می خواست در طول روز، پسرش کنارش باشد. این امر، مرد را آزار می داد و فکر می کرد در چشم مردم کوچک شده است. هنگامی که موعد رسید، مرد به همسرش گفت مادرم را نیاور، بگذار اینجا بماند. مقداری غذا هم برایش بگذار تا اینجا بماند و از شرش راحت شوم تا او را بخورد یا بمیرد. همسرش گفت باشد، آنچه می گویی انجام می دهم. همه آماده کوچ شدند. زن هم مادرِ شوهرش را گذاشت و مقداری آب و غذا در کنارش قرار داد و کودک یک ساله خود را هم پیش زن گذاشت و رفتند. آنها فقط همین یک کودک را داشتند که پسر بود و مرد به پسرش علاقه فراوانی داشت و اوقات فراغت با او بازی می کرد و از دیدنش شاد می شد. وقتی مسافتی را رفتند، هنگام ظهر برای استراحت ایستادند و مردم همه مشغول استراحت و غذا خوردن شدند. مرد به زنش گفت پسرم را بیاور تا با او بازی کنم. زن به شوهرش گفت او را پیش مادرت گذاشتم. مرد به شدت عصبانی شد و داد زد که چرا این کار را کردی؟ همسرش پاسخ داد ما او را نمی خواهیم، زیرا بعد ها او تو را همان طور که مادرت را گذاشتی و رفتی، خواهد گذاشت تا بمیری. حرف زن مانند صاعقه به قلب مرد خورد و سریع اسب خود را سوار شد و به سمت مادرش و فرزندش رفت، زیرا پس از کوچ همیشه گرگان به سمت آنجا می آمدند تا از باقی مانده وسایل، شاید چیزی برای خوردن پیدا کنند. مرد وقتی رسید، دید مادرش فرزند را بلند کرده و گرگان دور آنها هستند. پیرزن به سمتشان سنگ پرتاب می کند و تلاش می کند که کودک را از گرگ ها حفظ کند. مرد گرگ ها را دور کرده و و فرزندش را باز می گرداند و از آن به بعد موقع کوچ، اول مادرش را سوار بر می کرد و خود با اسب دنبالش روان می شد و از مادرش مانند چشمش مواظبت می کرد و زنش در نزدش، مقامش بالا رفت. 🕊🕊@abbass_kardani🕊🕊 کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆 ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
⚜داستان و ریشه ضرب المثل عاقبت گرگ زاده گرگ شود⚜ ✍🏻در زمان قدیم گروهی دزد در کمین گاهی به سر می بردند و سراه غافله ها را گرفته و اموال را غارت میکردند فرماندهان اندیشمند کشور برای مشورت به گرد هم نشستند. سرانجام چنین تصمیم گرفتند که یک نفر از نگهبانان با جاسوسی به جستجوی دزدان بپردازد و اخبار آن‌ها را گزارش کند و هرگاه آنان از کمینگاه خود بیرون آمدند، گروهی از جنگاوران دلاور را به سراغ آنها بفرستند. این طرح اجرا شد و هنگامی که گروه دزدان شبانه از کمینگاه خود خارج شدند.جاسوس بیرون رفتن آن‌ها را گزارش داد و دردان امدند همین که مقداری از شب گذشت و هوا تاریک شد، دلاورمردان از کمینگاه بیرون آمدند و خود را به دزدان رساندند. دست یکایک را بر شانه هایشان بستند و صبح همه را به نزد شاه بردند. شاه دستور اعدام همه دزدان را صادر کرد. در بین دزدان جوانی وجود داشت. یکی از وزیران به وساطت جوان پرداخت اما شاه سخن وزیر را نپذیرفت و گفت : بهتر این است که نسل این دزدان ریشه کن شود. اما وزیر باز اصرار کرد و خواست پادشاه به این جوان فرصتی بدهد و پادشاه هم پذیرفت. این جوان را در ناز و و نعمت پرورداند و استادان بزرگی به او درس زندگی آموختند و مورد پسند دیگران قرار گرفت و وزیر هر روز از جوان و خصوصیاتش برای پادشاه می گفت و پادشاه در پاسخ می گفت‌: |•عاقبت گرگ زاده گرگ شود گرچه با آدمی بزرگ شود•| دو سال از این ماجرا گذشت و عده ای از اوباش تصمیم گرفتند وزیر را بکشند. پسر جوان که دلش می خواست خودش به جای وزیر بنشیند، او را کشت خدایا عاقبت ما و نسل مارا هدایت و ختم بخیر و شهادت بفرما 🤲
معنی ضرب المثل هوا گرگ و میش است🕊🤍 ۱- به هوایی که نه کاملا تاریک است و نه کاملا روشن، به طوری که تشخیص اجسام در این نوع هوا سخت باشد، اصطلاحا هوای گرگ و میش می گویند؛ گویی تشخیص گرگ از میش هم در این هوا سخت است! مانند دقایقی قبل از طلوع آفتاب. ۲- معمولا وقتی بخواهند کار مهمی را انجام دهند که نیازمند دقت باشد، (مانند رانندگی در جاده های خطرناک و …) سعی می کنند در این ساعات انجام ندهند و می گویند هوا گرگ و میش است؛ احتیاط باید نمود… ۳- گاهی این ضرب المثل را زمانی به کار می برند که در تشخیص حق و باطل به مشکل برخورده باشند یا در دوراهی گیر کرده باشند که چه کاری بهتر است انجام دهند، می گویند: وضعیت گرگ و میش است. باید کمی صبر کرد تا اوضاع آرام شود و بتوان تصمیم درست گرفت. میتوان گفت چنین لحظه ای لحظه گرگ و میش است. یعنی لحظه ای است که تصمیم گیری در آن دشوار شده است.