#یک_خاطره
"افطار بانوی گیلانی با گلوله ی منافقین"
شهیده «انیس نوری» در سال ۱۳۳۶ در رودسر به دنیا آمد
پس از ازدواج به تهران رفت و آنجا جلسات قرآن را بر پا کرد
با شروع جنگ در ستاد پشتیبانی جبهه با جمع آوری کمک های مردمی نقشی موثر داشت
در ماه رمضان بر سر سفره افطار نشسته بود که زنگ خانه به صدا در آمد از پشت دَر صدایی نا آشنا گفت: « آش نذری آورده ام»
با باز شدن دَر توسط انيس ، مردی به طرف او تيراندازی كرد و او را به شهادت رساند
تاریخ شهادت : ۱۳۶۱/۴/۱۶ تهران
#یک_خاطره
🔸 چرا به شهید سامانلو فاتحِ نُبل و الزهرا میگویند؟!
#متنخاطره| بعد از شهادت پسرم؛ وقتی از طرفِ سپاه به دیدن ما اومدند، عکسی رو از سعید کنار عکس شهید جهان آرا چاپ کرده، و پسرم رو فاتحِ نبل و الزهرا نامیده بودند. من ناراحت شدم و پرسیدم: مگه فقط پسر من بوده؟ گفتند: ما با اعتقاد اینکار رو کردیم؛ شهید جهانآرا هم تنها نبود، اما ایمان عجیبی داشت که فاتح شد. بعد تعریف کردند و گفتند:
"شهر نبل و الزهرا(س) توی محاصره بود. اما نیرو برای عملیات کم داشتیم. از طرفی این شهر شیعهنشین چهار سال تحت بدترین محاصره، ۵۰۰۰ شهید داده بودند، و نمیشد بیش از این عملیات رو به تاخیر انداخت. همون موقع سعید اجازه خواست نظرش رو بده. همانطور که سرش رو انداخته بود پایین، گفت: من ۱۴۰ تا نیرو نمیخوام، اگه بشه ۱۰ تا نیرو هم بهم برسونید میرم واسه عملیات... گفتیم: سعید! اینها مثلِ مور و ملخ میریزند؛ بررسی کردی؟! برنامه ی اطلاعاتی رو مرور کردی؟! سعید جواب داد: بله! همه رو بررسی و مطالعه کردم... بحث شروع شد و گفتند این کار عاقلانه و شدنی نیست. سعید گفت: شهر به نام خانم فاطمه زهرا (س) است، رمز عملیات به نام خانم فاطمه زهرا (س) است، (و اشاره می کند به اتیکت روی سینهاش) این اتیکت روی سینه هم به نام خانم فاطمه زهرا (س) است. شهر رو خانم آزاد میکنه...
همینطور هم شد و سعید با کمترین نیرو فاتح نبل و الزهرا شد."
📚 منبع: کتاب " فقط بخاطر خدا" صفحه ۱۶