🔹نزدیک "عملیات خیبر" بود. #زمستان بود و ما در اسلام آباد غرب بودیم. از تهران آمد خانه. چشم های سرخ و خسته اش داد می زد چند شب است #نخوابیده.
🔸تا آمدم بلند شوم، نگذاشت. #دستم را گرفت و نشاندم. گفت: "امشب نوبت من است که از #خجالت تو بیرون بیایم". گفتم: " ولی تو، بعد از این همه وقت ، خسته و کوفته آمدی و ..." نگذاشت حرفم تمام شود.
🔹رفت خودش #سفره را انداخت. غذا را کشید و آورد. بعدی هم غذای #مهدی را با حوصله داد و سفره را جمع کرد. چای ریخت و آورد دستم و گفت : "بفرما بخور. "
✍ به روایت همسر
شهید حاج محمد ابراهیم همت🌷
🌹🍃🌹🍃 @abbass_kardani✅
#تلنـگـــــــــــر 🔔🔔
👈گفتم ...
♦️اگر در #کربلا بودم ،تا پای جان برای حسین ( ع ) تلاش میکردم 😢
👈گفت ...
♦️یک حسین ( ع ) #زنده داریم
نامش #مهدی (عج ) است 😭
♦️تاحالا برایش چه کرده ای⁉️
♨️مدتی است یادمان رفته😔
پسری مانده از تبار #علی
اوکه برای سپاه بی سردار خود
#سالهاست به دنبال ۳۱۳ نفر میگردد😔😔
🌹🍃🌹🍃 @abbass_kardani✅
مرا که تبعید کردند تفرش، بار خانواده افتاد گردن #مهدی. تازه دیپلمش را گرفته بود و منتظر نتیجه ی کنکور بود. گفت:«بابا، من هر جور شده کتاب فروشی📚 رو باز نگه می دارم. این جا #سنگره. نباید بسته بشه.» جواب کنکور آمد. دانشگاه #شیراز قبول شده بود. پیغام دادم «نگران مغازه نباش. به دانشگاهت برس.» نرفت. ماند مغازه را بگرداند.
#شهید_مهدی_زین_الدین
🌹🍃🌹🍃