🔆خانه مؤمنين در بهشت
هشام بن حكم نقل ميكند كه مردى از كوهستان خدمت حضرت صادق عليه السلام آمده و ده هزار درهم بايشان داد و گفت تقاضاى من اينست كه خانه اى خريدارى فرمائيد تا از حج كه برگشتم با عيال و اطفال خود در آنجا مسكن كنم و بعزم مكه معظمه خارج شد. چون مراجعت نمود حضرت او را در منزل خود جاى داد و طومارى باو لطف كرد.
فرمود خانه اى برايت در بهشت خريدم كه حد اول آن متصل است بخانه محمد مصطفى صلى الله عليه و آله و حد دوم بمنزل على مرتضى عليه السلام و حد سوم بخانه حسن مجتبى و حد چهارم بخانه حسين بن على عليه السلام .
مرد كوهستانى كه اين سخن را شنيد گفت قبول كردم و راضى شدم حضرت مبلغ را ميان تنگدستان از فرزندان امام حسن و امام حسين عليهماالسلام تقسيم كردند و كوهستانى بمحل خود بازگشت .
چون مدتى گذشت آن مرد مريض شد و بستگان خود را احضار نموده گفت من ميدانم آنچه حضرت صادق عليه السلام فرموده راست است و حقيقت دارد خواهش ميكنم اين طومار را با من دفن كنيد. پس از زمان كوتاهى از دنيا رفت ، بنا بوصيتش طومار را با او دفن كردند، روز ديگر كه آمدند ديدند همان طومار بر روى قبر اوست و به خط سبز روى آن نوشته شده خداوند بآنچه ولى او حضرت صادق عليه السلام وعده داده بود وفا كرد.
📚بحار الانوار ج 11، احوال حضرت صادق (علیه السلام)
🕊@abbass_kardani🕊
کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
بهشت در خانهی فامیل.mp3
5.78M
#استاد_شجاعی | #استاد_رفیعی
اگر عامل قطع رابطه در یک رابطه فامیلی هستیم، ریشههای جهنم بزرگی را درون خود داریم و نمیدانیم!
🕊@abbass_kardani🕊
کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
مریض و مسافر.mp3
1.01M
مریضومسافر
💕🌺 مسئله شرعی🌺💕
#احڪام
🕊@abbass_kardani🕊
کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
🔴 ماجرای «بشیر» و «نذیر» دو برادر صورت برگشته...
ايمان بياوريد، پيش از آنكه صورت [انسانى] گروهى را محو كنيم، سپس به پشت سر بازگردانيم. (نسا/۴۷)
🌕 مفضل بن عمر از امام صادق عليه السّلام در ضمن حديث طويلی چنين نقل میکند:
آنگاه در اين موقع (جریان خسف در بیداء) که حضرت قائم ارواحنا له الفداء در مسجدالحرام و در کنار کعبه تشريف فرما هستند، مردی که صورتش به عقب برگشته است وارد میشود و در حضور حضرتش میايستد و عرض میکند: من بشير هستم و يکی از ملائکه به من امر فرموده است که خدمت شما شرفياب شوم و به هلاکت لشکريان سفيانی شما را بشارت بدهم.
آری! همه آنها در سرزمين بيداء در زمين فرو رفتند. حضرت فرمودند: جريان خودت و برادرت را بيان کن. عرض کرد: من و برادرم در لشکر سفيانی بوديم که شهرها را از دمشق تا زوراء (بغداد) ويران کرديم و نيز شهر کوفه را.
آنگاه به مدينه آمديم و اين شهر را نيز در هم کوبيديم و منبر مسجد نبوی را خرد کرديم و مرکبهای سواری خود را در روضه نبوی بستيم و مرکبهای سواری ما آنجا را آلوده کردند. سپس از مدينه با سپاهی مجهز که بيش از سيصد هزار نفر جمعيت بود به قصد خراب کردن خانه خدا يعنی کعبه حرکت کرديم و نيز کشتار مردم مکه در برنامه کار ما بود.
چون به سرزمين بيداء رسيديم لختی در آنجا توقف کرديم. ناگاه صدايی بلند شد که گفت: «ای سرزمين بيداء! ستمگران را در کام خويش فرو بر و آنها را هلاک کن». در اين حال، زمين شکافته شد و تمام جمعيت را در کام خويش فرو برد.
به خدا سوگند جز من و برادرم کس ديگری نماند. نه تنها همه افراد بشر نابود شدند بلکه افسار مرکبی هم نماند. در اين موقع فرشتهای نمايان شد و به صورت من و برادرم آنچنان کوبيد که صورت ما اين گونه که ملاحظه میفرماييد به عقب برگشت و به برادرم دستور داد و فرمود: ای نذير! برو و خبر هلاکت و نيز ظهور مهدی آل محمد صلوات الله عليهم را به سفيانی که در دمشق است، برسان و به او بگو خداوند در سرزمين بيداء تمام سپاهيانت را نابود کرد و آنان در دل زمين فرو رفتند.
و نيز به من فرمود: ای بشير! برو به مکه معظمه و خودت را به حضور مهدی ارواحنا له الفداء برسان و عرض کن بشارت باد شما را که خداوند لشکر سفياني را از بين برد (در سرزمين بيداء به زمين فرو رفتند) و در خدمت آن حضرت توبه کن که او توبهات را میپذيرد.
آنگاه حضرت قائم ارواحنا له الفداء دست مبارکش را به صورت او میکشد و به حالت اول برمیگردد. وی با آن حضرت بيعت میکند و همراه ايشان خواهد بود.
📗بحار الأنوار، ج ۵۳، ص ۱
📗الهداية الکبرى ج ۱، ص ۳۹۲
✍🏻نکته: این حدیث به وضوح بیان میکند که راهِ توبه در زمان ظهور حضرت مهدی علیهالسلام همچنان باز میباشد. و کسی چون سربازی در سپاه سفیانی لعنتالله در پیشگاه حضرت توبه میکند و...
🕊@abbass_kardani🕊
کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
🔴 داستان آموزنده
روزی حضرت ابراهيم علیهااسلام در نزديكي بيت المقدس پيرمردی را ديد.حضرت با پیرمرد مشغول صحبت شدند و پرسیدند منزلت كجاست؟
پاسخ داد كه منزلم پای آن كوه است؛حضرت ابراهيم فرمودند مهمان هم ميپذيری؟
پيرمرد تاملی كرد و گفت عيبی ندارد ولی مانعی در مسير هست كه آبی است كه عبور از آن مشكل است و قایق هم نداریم!
حضرت پرسيدند خودت چطور عبور ميكنی؟
پيرمرد که حضرت ابراهيم را نميشناخت ، جواب داد از روی آب رد ميشوم!
حضرت فرمودند شايد ما هم رد شديم!
به همراه هم به سمت آنجا رفتند تا به آب رسیدند.
پيرمرد عابد از روی آب رد شد ، ناگهان ديد كه آن مهمان هم از روی آب عبور كرد!
پیرمرد تعجب کرد ومهمان را احترام کرد و به منزلش برد.
صبح روزبعد حضرت به عابد فرمودند دعايی كن كه من آمين بگويم.
پيرمرد درد دلش باز شد و خطاب به حضرت گفت:چه دعايی بكنم!؟ دعای من مستجاب نميشود! سیوپنج سال است حاجتی دارم اما مستجاب نمیشود!
حضرت پرسیدند حاجتت چیست؟
عابد پاسخ داد سی وپنج سال است از خدا ديدار ابراهيم خليل را ميخواهم اما مستجاب نميشود!
حضرت فرمودند ابراهيم خليل من هستم!
گاهی در مستجاب نشدن حاجات اسراری است…
۳۵ سال آه ونالههای عابد باعث شده بود
چنان مقامی پیدا کند که از روی آب رد شود!
تا میتوانیم به درگاه خدا دعا کنیم و نتیجه
را به او واگذاریم…
🕊@abbass_kardani🕊
کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆
🌷 #هر_روز_با_شهدا🌷
#مرا_رو_به_قبله_خاک_کنید....
🌷در لحظات اولیه مرحله سوم عملیات بیت المقدس یکی از بچههای گردان مجروح شد. در تاریکی شب فریاد زد: «شما را به خدا مرا رو به قبله خاک کنید تا دم آخر سلامی و نمازی داشته باشم.» اما در میان آن آتش هیچکس نمیایستاد. نیروها باید از معبر مین میگذشتند، نمیدانم چه شد که بیاختیار ایستادم. بدن بسیجی مجروح را به سمت قبله بازگرداندم.
🌷تمام توانش را جمع کرد و به صورت مقطع و بریده بریده شروع به صحبت نمود: «السلام...علیک...یا...ابا.....عبدالله....السلام....علی....ک...یابن...ر...سو...ل....» کلمه آخر را نتوانست ادا کند. آرام و ساکت رو به قبله خوابید، چشمانش را برای همیشه بست. بغضی تلخ در جانم نشست. جوان به خیل عاشقان اباعبدالله پیوست.
📚 کتاب "روایت حماسه"
🕊@abbass_kardani🕊
کانال شهید عباس کردانی 👆👆👆