اجلاسیه مدیران حوزه های علمیه استان ها و معاونان و مدیران ستادی
@abdollahimahdi
«حوزه و روانشناسی» از نظر تا مدیریت و عمل!
(پاسخی به شبهات اخیر و توضیح ابهامات در رابطه با نقش حوزه در دانش و حرفه مشاوره و روانشناسی...)
مهدی عبداللهی
اسلامیسازی علوم و دانشها در مرحله تهذیب، تولید علم دینی در مرحله تأسیس و تهیه نقشه راه انتقال از وضع موجود به وضع مطلوب در مرحله مطالعات راهبردی با هدف انحلال موجود در مطلوب، از مهمترین رسالتهای حوزههای علمیه با هدف اقامه دین در جامعه است ...
...و اما در رابطه با دانش روانشناسی باید گفت یکی از عرصههای مهم دانشی که در رابطه با آحاد مردم مؤمن و انقلابی جامعه اسلامی نقش اثرگذار و مهمی دارد، عرصه سلامت روان است که جمهوری اسلامی و دستگاه حاکمیت و دولت اسلامی موظف به صیانت و حفاظت از آن در مقابل مبانی ذاتاً مسموم غربی و دانشهای غیر اسلامی و آثار مخرب و جبرانناپذیر آن است. اطمینان از صحت و سلامت دانش روانشناسی و آثار آن در جامعه اسلامی، اولاً منوط به تهذیب عالمانه و فقیهانه آن دانش مبتنی بر مبانی و معارف دینی و البته حفظ و بهرهبرداری از تجربیات و دستاوردهای بشری و کارآمدیهای مفید و بلکه ضروری آن است و ثانیاً تأسیس دانش روانشناسی با تولید تئوریها و نظریهها و ایدهپردازیها بر پایه مبانی انسانشناسی، جامعهشناسی، دینشناسی و دیگر مبانی مورد نیاز دین اسلام است و ثالثاً تعریف گامهای انحلال دانش موجود در دانش اسلامی روانشناسی از طریق اصلاح محتوا و متون آموزشی، تربیت اساتید، اصلاح متد و روشهای تحقیق و سایر اقدامات لازم است...
منبع خبر و متن کامل :
https://hawzahnews.com/xbR52
@abdollahimahdi
فلسفه تعلیم و تربیت- مهدی عبداللهی.pdf
754.8K
فهرست و چکیده ای در موضوع
«فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی»؛
ارائه شده در جمع دانشجویان دانشگاه رجایی
در اردوی تابستانی معارفی با عنوان:
«تعلیم و تربیت در مسیر اهداف انقلاب و تحقق تمدن اسلامی» .
از نقد و نظر خود بهره مند سازید تا إن شاءالله توفیق تفصیل و انتشار در قالب کتاب پیدا کند ...
@abdollahimahdi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ولی فقیه سکان دار کشتی انقلاب است که بی شک در جهت دهی آن و پیشبرد انقلاب به سوی اهداف مقدسش با وجود موانع و دشمنی های بسیار و بی نظیر تاریخی موفق بوده و پرچم انقلاب را نیز با سربلندی به دستان صاحب عصر و زمان خواهد داد و پرورش یافتگان این انقلاب را نیز تقدیم رکابش خواهد نمود و حیات طیبه محقق خواهد شد...
لکن همه تلاش و مقصود ما از بیان نقاط ضعف، شناخت صحیح نسبت به مبدا و منشأ مشکلات است که در یک کلام به نظر ما مدل حکمرانی است و شایسته است مورد بازبینی و اصلاح قرار گیرد...
شایسته این کشتی انقلاب این است که علاوه بر جهت گیری صحیح و حرکت پرشکوهش به سوی مقصد حق، روی عرشه را هم سامان دهد و اصلاح کند...
من قصد الحق یدرکه ولو کثیر البس
اما نسبت به اصلاح عیوب هم وظیفه جدی داریم...
@abdollahimahdi
32.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
میز هیأت تراز انقلاب اسلامی حوزه های علمیه
🔰مؤسسه فرهنگ و تمدن توحیدی برگزار می کند:
🔶نقش مردم در مدل حکمرانی «شبکه نظام ولایی»
🔷حجت الاسلام و المسلمین مهدی عبداللهی
📆پنج شنبه مورخ دهم شهریور ماه
🕙 ساعت 10 الی 13
📌مکان: بلوار جمهوری، میدان سپاه، بلوار شهید اخلاقی، پلاک 12، مؤسسه فرهنگ و تمدن توحیدی
#جمهوری_جنود_عقل
#جمهوری_اسلامی
#مردمسالاری_دینی
#مردمسالاری_ولایی
#حاکمیت_نوین
#حکمرانی_نوین
#مکتب_امام
—---—
🇮🇷 کلام انقلابی | مرکز مطالعات و گفتمان سازی مکتب امام ره
🔗http://eitaa.com/joinchat/1921384452C9bef678243
نشست نقش مردم در مدل حکمرانی (شبکه نظام ولایی). حجت الاسلام مهدی عبداللهی. 10 شهریور 1401.mp3
24.54M
🔰 نشست نقش مردم در مدل حکمرانی "شبکه نظام ولایی"
🎙حجت الاسلام مهدی عبداللهی
📆 10 شهریور 1401
🔸بخش اول
#نظام_حکمرانی
#حکمرانی
#ولایت
#مردم
#مردمی_سازی
#مردم_سالاری_دینی
#حکمرانی_نوین
#نظام_ولایی
#میدان_انقلاب
#مکتب_امام
#موسسه_فرهنگ_و_تمدن_توحیدی
—---—
🇮🇷 کلام انقلابی | مرکز مطالعات و گفتمان سازی مکتب امام ره
🔗http://eitaa.com/joinchat/1921384452C9bef678243
خلاصه نشست نقش مردم در مدل حکمرانی(شبکه نظام ولایی). حجت الاسلام مهدی عبداللهی. 10 شهریور 1401.pdf
274.9K
🔰 خلاصه محتوای نشست نقش مردم در مدل حکمرانی "شبکه نظام ولایی"
🔸حجت الاسلام مهدی عبداللهی
📆 10 شهریور 1401
#نظام_حکمرانی
#حکمرانی
#ولایت
#مردم
#مردمی_سازی
#مردم_سالاری_دینی
#حکمرانی_نوین
#نظام_ولایی
#میدان_انقلاب
#مکتب_امام
#موسسه_فرهنگ_و_تمدن_توحیدی
—---—
🇮🇷 کلام انقلابی | مرکز مطالعات و گفتمان سازی مکتب امام ره
🔗http://eitaa.com/joinchat/1921384452C9bef678243
🔸...یک جمعیّت عظیمی به تشییع جنازه میآیند بیرون! عکسالعمل مردم این است....
📩 رهبر معظم انقلاب در دیدار مردم اصفهان: ملت ایران تهدیدِ اغتشاشات را به فرصت تبدیل میکند / مراسم سیزده آبان و تشییعِ شهدای امنیت حقیقت و جهتگیریِ مردم را نشان داد.
🔻 حالا آنها این اغتشاشات را به اصطلاح یک تهدیدی دانستند علیه ملّت ایران. ملّت ایران از این اغتشاشات استفاده کرد و حقیقت خودش و جهتگیری خودش را نشان داد؛ کجا؟
🔹در سیزده آبان. امسال سیزده آبان با همهی سالهای قبل فرق داشت. ملّت عظیم ایران در سیزده آبان آمدند علیه آمریکا شعار دادند؛ یک نمونه سیزده آبان.
🔹 یک نمونه این تشییع این شهدا. یک شهید عزیز به شهادت میرسد این روزها، همین شهدای عزیزی که شهدای امنیّت، شهدای بسیجی، شهدای نیروی انتظامی، آحاد مردمی که شهید میشوند. یک جوانی، شهید روحاللّه عجمیان مثلاً فرض کنید، به شهادت میرسد، یک جوان ناشناختهای است، ولی در شهادت او یک جمعیّت عظیمی به تشییع جنازه میآیند بیرون! عکسالعمل مردم این است.
🔺 از آن تهدید فرصت درست میکنند، یعنی مردم خودشان را نشان میدهند، میگویند: ما اینیم. شما جوان ما را به شهادت میرسانید، ما همه پشت این جوانیم. درست نقطهی مقابل آن چیزی که دشمن میخواهد القاء کند. ۱۴۰۱/۸/۲۸
📱به #ندای_تهذیب بپیوندید:
@nedaye_tahzib
هدایت شده از ندای تهذیب
🔰🔰اجتماع زنان مؤمن میتواند گام بلند و موثری در بازگشت هویت اسلامی به زنان باشد...
🔷این اجتماع شما به نظر من بسیار حائز اهمیت است.
🔹اجتماع بانوان نخبه از شرق و غرب دنیای اسلام، اهمیتی دارد بیش از اهمیت یک اجلاس برای بیداری اسلامی.
🔹این اهمیت از این جهت است که فرصت شناسایی یکدیگر، پیدا کردن یکدیگر برای بانوان نخبهی دنیای اسلام، در این اجلاس فراهم شده است.
🔹و این بسیار مهم است.
🔶صد سال است که فرهنگ غربی به پشتوانهی پول و زور و سلاح و دیپلماسی، سعی میکند فرهنگ غربی را و اسلوب زندگی غربی را بر جوامع اسلامی در میان زنان تحمیل کند.
🔸صد سال تلاش شده است برای اینکه زن مسلمان را از هویت خود بیگانه کنند.
🔳تمام عوامل اثرگذاری و قدرت به کار رفته است:
▪️پول،
▪️تبلیغات،
▪️اسلحه،
▪️فریبندههای گوناگون مادی،
▪️استفادهی از غرائز طبیعی جنسی انسان؛
همهی اینها را استخدام کردهاند برای اینکه زن مسلمان را از هویت اسلامی خود دور کنند.
🟢امروز اگر شما بانوی نخبهی اسلامی تلاش کنید که این هویت را به زن مسلمان برگردانید، بزرگترین خدمت را به امت اسلامی و به بیداری اسلامی و به عزت و کرامت اسلامی کردید.
◽️این اجتماع میتواند گام بلند و مؤثری در این راه باشد.
◽️به نشستن دور یکدیگر و چند روز گفتگو کردن اکتفا نکنید و این دیدار را مقدمهی یک حرکت بزرگ و ماندگار قرار بدهید که بر دنیای اسلام اثر بگذارد و میتواند اثر بگذارد.
◽️بیداری زنان، احساس شخصیت و هویت در میان بانوان، آگاهی و بصیرت در میان جامعهی زن، تأثیرش بر روی بیداری اسلامی و عزت اسلامی یک تأثیر مضاعف است.
۱۳۹۱/۰۴/۲۱
🎙بیانات امام خامنهای در دیدار شرکتکنندگان در اجلاس جهانی «زنان و بیداری اسلامی»
#زن
#هویت_زن
#زن_مسلمان
📱به #ندای_تهذیب بپیوندید:
@nedaye_tahzib
هدایت شده از ندای تهذیب
🔆 در زمان پیروزی انقلاب اسلامی، کسی به خانمها نگفت که چادر بپوشند، اما خیلی از خانمهای بیحجاب چادری شدند.
🔆 هرگاه قدرت سیاسیِ شما و ولایتِ اجتماعی شما رو به رشد باشد، منطقِ کفر شکسته میشود و زمینهٔ پذیرشِ عمومیِ احکام اسلام، ازجمله #حجاب، بیشتر خواهد شد.
🎙سید منیرالدین حسینیِ هاشمی:
«در مورد اینکه شما اصولاً لباسها را چگونه باید متحول کنید، باید گفت: در زمان پیروزی انقلاب اسلامی، کسی به خانمها نگفت که چادر بپوشند، اما خیلی از خانمهای بیحجاب چادری شدند.
الآن کسی در فرانسه برای زنها محسّنات حجاب را تبلیغ نمیکند، بلکه حجاب لباس انقلاب شده است دربرابرِ استکبار و کفر.
در زمان جنگ هرگاه در حملهای بر عراق غالب میشدید، پافشاریِ متخصصانِ مخالف بر مطالعاتشان شکسته میشد و شما آنها را به فکر فرو میبردید.
هرگاه قدرت سیاسیِ شما رو به توسعه باشد و ولایت اجتماعی شما رو به رشد باشد، منطق کفر شکسته شده و بیرنگ میشود؛ سپس پذیرش عمومی از احکام اسلام، ازجمله حجاب، بیشتر خواهد شد.»
۱۳۶۹/۸/۲۲
📱به #ندای_تهذیب بپیوندید:
@nedaye_tahzib
🔸شخصی سئوالی پرسید که چکیده آن چنین است:
در بسیاری مسائل فکری و علمی بین مردم خصوصاً صاحب نظران و علما اختلاف نظر وجود دارد و هر چه تلاش کنیم افکار و اذهان حول یک تفکر همگرا شوند فایده ندارد ... چطور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، اسلام را به مردم معرفی می کنند که اکثر مردم منقاد و همراه می شوند؟
🔸در پاسخ نوشتم:
در روش هدایتی و تربیتی خدای متعال، صرفاً گفتگو و بیان و استدلال و برهان و شناخت و تفکر و پذیرش ذهنی یک ساحت از ساحات تربیت و هدایت است و قبل از آن بلکه مهم تر از آن ، اثرگذاری روحی و روانی است که عناصر و مقومات متعددی دارد و شاید مهم ترین آن قدرت نمایی و اقتدار جریان حق است، خود خدای متعال گاهی با حوادث و بلای طبیعی مانند سیل و زلزله و کسوف و ... بندگان خود را از لحاظ روحی و احساسی و عاطفی و قلبی در موقعیت خاصی قرار می دهد و خشوع و تضرع و تسلیم ایجاد می کند که مقدمه ای برای پذیرش حق است ... در آیات قرآن، گاهی وعده بهشت و نعمت می دهد و گاهی خوف عذاب و جهنم ایجاد می کند که تهییج عواطف است، و در میان آن استدلال می کند و توصیفی از حقایق ارائه می دهد ...
در یک کلام شرط پذیرش ذهنی و فکری حق، تسلیم و خشوع قلبی است و این مسئله از نگاه معرفت شناسی اسلامی هم قابل اثبات است...
به عبارت دیگر اول باید در مخاطب همدلی ایجاد کرد و سپس همفکری و همکاری اتفاق می افتد ... (قلبی لکم سلم، رأیی لکم تبع، نصرتی لکم مؤده)
این همدلی گاهی با محبت و رأفت است و گاهی به عنصر قدرت و غلبه فضای عمومی نیاز دارد ... «حکومت» مهمترین عنصر خدای متعال و اولیای الهی و حاکمان اسلامی در ایجاد فضای عمومی است که اولاً به آحاد جامعه «هویت» می دهد و ثانیاً «جهت دهنده» به عواطف و احساسات و تمایلات اجتماعی، افکار و عقلانیت اجتماعی، رفتار و عملکرد اجتماعی است.
اگر جو عمومی و فضای غالب در یک حکومت بواسطه نفوذ تفکر و تدبیر دشمنان تضعیف شود هم قلوب را از دست می دهیم، هم افکار و هم در صحنه عینی و عملی، همراهی مردم را از دست می دهیم...
به برکت دولت های غرب زده همواره گرفتار این نفوذ فرهنگی، علمی و تمدنی بوده ایم و به همین نسبت فضای عمومی را باخته ایم و بجای اینکه فضا یا فرهنگ عمومی، یک فضا و فرهنگ ایمانی باشد، یک فضا و فرهنگ غربی بوده و غلبه پیدا کرده ... در این فضا و فرهنگ غربی، هم قلوب گرفتار حب دنیا و لذت ها و شهوات دنیایی شده اند و هم افکار ، پذیرش حق ندارند و هم در رفتار ، آداب و سبک زندگی اسلامی رنگ می بازد...
در اغتشاشات اخیر نیز به شدت تضعیف این جو عمومی و فضای ایمانی جامعه را مشاهده می کنیم و بر اثر آن جهت گیری ها متفاوت می شود ... تفکر باطل قدرت جولان پیدا می کند، ارزشها و مقدسات، هتک می شوند، به حوزه و روحانیت و مقامات کشور جسارت می شود، تروریست فرصت و جرأت تخریب و ترور پیدا می کند و ...
مهم ترین گام اصلاحی، بدست گرفتن فضای عمومی جامعه با نشان دادن قدرت و اقتدار ملی و مذهبی است... حوادثی مانند شهادت سردار سلیمانی، شهید حججی، پرتاب موشک، راهپیمایی ها و تشییع جنازه شهدا و ... در ترمیم فضای ایمانی کشور مؤثر بوده اند و در این فضای مثبت، حجاب و عفاف و ارزشها تقویت شده اند و مناسبات باطل تضعیف شده است ...اکنون اگر با احداث حوادثی بتوانیم فضای عمومی را ترمیم و فرهنگ ایمانی را غلبه دهیم و هویت ایرانی مذهبی را در مردم تقویت کنیم، عامل مهمی در همدلی، همفکری و همراهی مردم خواهد بود ...
مردم جامعه اغلب قشر خاکستری هستند که پیرو فضای عمومی متأثر از اقلیت غالب خواهند بود ... اگر فضای ایمانی حاکم شود مانند دوران انقلاب ایران، نهضت امام خمینی با مشارکت 2 میلیون از 40 میلیون ایرانی پیروز می شود و اگر فضای باطل غلبه پیدا کند یک جمعیت چند هزار نفری در کشور 80 میلیونی، جمهوری اسلامی را به چالش می کشاند ...
خلاصه اینکه مقدمه مفاهمه و اقناع فکری، همدلی و همجهتی احساسات و تمایلات و انگیزه هاست ... و برخی اوقات این همدلی بواسطه شرایط و حوادث اجتماعی بوجود می آید و حکومت موظف است در مقیاس اجتماعی، چنین فضای ایمانی را خصوصا با استفاده از فضای هنر و رسانه غلبه دهد و در پرتو آن انسجام اجتماعی را پدید آورد...
«حکومت جهانی» امام زمان قبل از هر چیز ، قدرت و اقتداری خواهد بود که دلها را همراه می سازد و بواسطه تألیف قلوب، عقول هم تکمیل و مفاهمه حداکثری واقع می شود ...
@abdollahimahdi
🔸گوساله سامری را باید سوزاند و خاکسترش را به دریا ریخت!
با فیلترینگ درست نمی شود!
🔹فتنه ای بر قوم موسی وارد شد؛
عامل فتنه از بزرگان بنی اسرائیل باقی مانده در کنار موسی بود،
ابزار فتنه گوساله ای جذاب، ساخته شده از زینت ها و زیورآلات باقی مانده از دولت قبلی (فرعونیان) بود (حملنا اوزاراً من زینه القوم...) که دیده های مردم را مسحور و قلوب آنها را جذب و افکار آنها را منحرف کرد...
در غفلت موسی از قومش و فرصت یافتن عناصر فاسد، گوساله سامری توانست با جذابیت های خودش اسباب انحراف افکار عمومی و شرک و کفر و فساد را فراهم سازد...،
چاره کار چه بود؟!
اکنون موسی چطور می توانست فضای عمومی را اصلاح کند؟
نیاز به «اقتدار» بود!
- «تنبیه» و مجازات عوامل فتنه!
- «تحقیر» فرهنگ فاسد و نابودی ابزار فتنه!
- «تعظیم» شعائر!
- اولاً سامری را به عنوان عامل اصلی فتنه از موقعیت خود عزل و از میان مردم اخراج و او را حصر نمود و وعده مجازات داد (قَالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَكَ فِي الْحَيَاةِ أَنْ تَقُولَ لَا مِسَاسَ وَإِنَّ لَكَ مَوْعِدًا لَنْ تُخْلَفَهُ)،
- ثانیاً ابزار فتنه را که خدای برخی مردم منحرف بود آتش زد و خاکسترش را به دریا ریخت! (وَانْظُرْ إِلَى إِلَهِكَ الَّذِي ظَلْتَ عَلَيْهِ عَاكِفًا لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ فِي الْيَمِّ نَسْفًا)،
- ثالثاً به معرفی خدای حقیقی پرداخت، (إِنَّمَا إِلَهُكُمُ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَسِعَ كُلَّ شَيْءٍ عِلْمًا)،
پیامبر اکرم ص فرمود: «انّ مثلَ اُمّتي مثلُ بني اسرائيل طابقَ النعلِ بانعلِ؛ همانا مشابهت امت من، مشابهت با امت بني اسرائيل است به طوري كه قدم جاي قدم آنان مي گذارند...»
اکنون چاره کار چیست؟!
اقتدار و کنترل فضای عمومی! بواسطه :
- مجازات عوامل اغتشاش خصوصاً متولیان فضای مجازی!
- تحقیر پرشور میدانی و هنری و رسانه ای ساختار، محصولات و مناسبات تمدن غرب و از جمله بی ناموسیها، وحشیگریها، بی عفتی ها، بی حجابی های اخیر و ... و نابودی ابزار فتنه،
- تعظیم پرشور میدانی و هنری و رسانه ای مقدسات، ولایت، قرآن، هیئت و مسجد، حوزه و روحانیت، تجمعات مذهبی و ...
@abdollahimahdi
1- چرا فوتبال زیبا نیست؟!
چون از مناسبات تمدن شیطانی است و فرهنگ خودش را ترویج می دهد...
ولو تا می توانیم برایش زیبایی ظاهری بتراشیم!...
2- چرا فوتبال از مناسبات تمدن باطل است؟
ما در عالم دو جریان و دو حرکت بیشتر نداریم، حرکت از ظلمات بسوی نور و جهت مخالف آن، حرکت خنثی هم نداریم! ادعای بی طرفی خودش باطل است!
هر کدام از این جریان ها، مختصات جهت حرکت خود را در اجزای خود جاری می کنند، درنتیجه نمی توان پذیرفت که حرکتی بسوی پرستش دنیا و حب دنیا و التذاذ و مطامع دنیوی باشد اما محصولی از آن مختصات پرستش و عبودیت خدای متعال پیدا کند، هر چند التقاطی و آمیخته به مناسبات حق باشد ...
از تمدن مدرن که خاستگاه، مبنا، روش، مقصد و حرکتش باطل و در جهت پرستش دنیا و هوای نفس است، نمی توان انتظار داشت که محصولاتش مختصات حرکت از ظلمات به سوی نور داشته باشد!
یکی از محصولات تمدن مدرن، فوتبال است که مناسباتش قطعاً مناسبات پرستش دنیا و توسعه التذاذ مادی است، ... مختصاتش هم از جمله اقتصادش، سیاستش و خصوصاً فرهنگش ، در جهت نیل به ظلمات و باطل است ولو برای من و شما محسوس نباشد! ولو ظواهر یا قطعات زیبا و موجهی هم داشته باشد، از این فرهنگ، قرب به خدای متعال و عبودیت حاصل نمی شود!
3- آیا فوتبال و بسیاری از مظاهر تمدنی را کاملاً کنار بگذاریم؟
اولاً بدانیم وضعیت موجود، ظلمات مدرنیته ای است که گرفتارش آمده ایم! اگر چنین اعتقادی داشته باشیم، حکم اضطرار و اکل میته پیدا می کند ...
خیلی از طلاب و علما، هنوز چنین فهمی ندارند و مظاهر تمدنی غرب را خنثی می پندارند! و با تمام قوا در آغوش می گیرند ...
ثانیاً وضعیت مطلوب را بشناسیم، هنوز تصوری از مختصات «حیات طیبه» نداریم و ذهن خیلی ها به سمت ژاپن اسلامی می رود!
ثالثاً برای رسیدن از موجود به مطلوب بایستی با رویکرد «انحلالی» سیر انتقالی تعریف نمود ....
@abdollahimahdi
4- زیبا بودن فوتبال را به چه معنا نفی می کنید؟ آیا انبوه هواداران و علاقه مندان به فوتبال و صنایع پشتیبان و اقتصاد پرسود آن دلیل بر زیبایی فوتبال نزد مردم نیست؟
حس زیباشناختی متأثر از عوامل گوناگون از جمله گرایش ها و بینش های انسانی است، طبعاً انسان مؤمن، متأثر از گرایش های ایمانی و بینش های دینی، همانطور که احساسات، تمایلات، تعلقات و علاقه مندیهای خود را کنترل می کند و تغییر و جهت می دهد (محب لما احببتم و مبغض لما ابغضتم...، یفرحون بفرحنا و یحزنون بحزننا و ...)، حس زیباشناختی او هم قابل تغییر و کنترل و جهت دهی است، بنابراین وقتی از زیبایی یک پدیده سخن می گوییم، می بایست از نگاه مؤمنانه و مبتنی بر ارزشهای دینی و معارف وحیانی باشد. در اینصورت حقیقت یک پدیده مورد توجه قرار می گیرد و نه صرفاً ظاهر زیبا! چه اینکه یکی از حیله های شیطانی «تزیین» است که ظاهری زیبا برای زشتیها و منکرات ایجاد کند و در قرآن بارها به این مهم تذکر داده شده است. بنابراین اینکه مردم جهان به چیزی گرایش و علاقه نشان می دهند دلیل خوبی برای زیبا بودن آن چیز نیست! اساساً ذائقه عمومی مردم که در عصر حاضر گرایش به مادیات و لذات دنیوی دارد حجت نیست و ملاک زیبایی یا زشتی چیزی قرار نمی گیرد. فوتبال نیز که خاستگاه تمدنی دارد و مناسبات خاصی برای آن ایجاد شده و آثار و تبعات خاصی دارد به دلایل مختلفی نمی تواند یک پدیده زیبا تلقی شود.
5- زهد به معنای ترک لذت نیست و هر چه لذت داشته باشد باطل نیست مگر اینکه حرام باشد و در دستگاه شیطان قرار گیرد... چرا فوتبال بخاطر التذاذ حلال از دنیا مذموم تلقی می شود؟
معارف دینی ما به این حد از تعریف زهد و حلال شمردن لذت مشروع خلاصه نمی شود! معارف فراوان دیگری در حدود و ثغور لذت جویی و روش های آن و نیز تعریف لهو و لعب و بسیاری از آموزه های دیگر را نیز باید در نظر گرفت! دین اسلام برای رفع نیازهای انسان از جمله تفریح، تحرّک، ورزش، نشاط و سلامتی دستورات و قواعد فراوانی دارد که با لحاظ آنها نوبت به فوتبال نمی رسد. خصوصاً فوتبال صرفاً یک ورزش نیست بلکه تبدیل به یک صنعت شده و ابعاد فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و آثار و تبعات مختلفی در جامعه یافته است و قضاوت در مورد آن با استناد به تعریف زهد ! کافی نیست بلکه نیازمند «فقه حکومتی» است که بتواند همه جوانب آنرا بررسی نماید. با بررسی دقیق پدیده فوتبال و آثار و تبعات آن، خاستگاه و قرارگاه و بهره برداری تمدنی آن غیر قابل انکار است و با توجه به شیطانی بودن تمدن غرب، می توان گفت فوتبال نیز از مناسبات دستگاه شیطان است که بخوبی از آن در جامعه امروز ما نیز بهره می گیرد. در فقه فردی سنتی که منحصر به احکام خمسه و تاحدی حکم وضعی است، ممکن است اگر چیزی مخالفت قطعیه با اسلام نداشته باشد، حکم مباح پیدا کند اما در نگاه دقیق تر هیچ فعل مباحی نیست مگر اینکه به توسعه مناسبات ایمان و کفر یا عدل و ظلم کمک می کند و حد وسط ندارد، حتی خوردن و خوابیدن انسان اگر مؤمن باشد عبادت است و موجب پیشرفت جبهه حق می شود و اگر کافر است عصیان و موجب پیشرفت جبهه باطل است... بنابراین نگاه به فوتبال در حد یک تفریح مباح، ساده انگاری مسئله و صورت مسئله است!
@abdollahimahdi
6- اگر فوتبال را یک ابزار بدانیم که مانند بسیاری از ابزارهای دیگر خنثی است و نوع استفاده و بهره گیری از آن و فرهنگ حاکم بر آن مهم است، آیا می توان آنرا تکفیر نمود؟
اولاً هیچ ابزاری وجود ندارد مگر آنکه سطحی از فرهنگ خود را در ذات خود داراست، خود ابزارها از آسمان نیامده بلکه در یک فرایند دانشی ساخته شده که حتماً هدف، منبع، مبانی، روش، مقصد و جهت گیری داشته است، پس چطور می توان بدون ملاحظه این عناصر که دین نیز در مورد همه آنها موضع گیری دارد، حکم به خنثی بودن ابزار دهیم؟! اساساً ادعای خنثی بودن ابزار، ادعای بی اساسی است که در جای خود باید مورد مباحثه و مداقه قرار گیرد...
ثانیاً هر چند فرهنگ و آثار و تبعات فوتبال تا حدی قابل کنترل و جهت دهی است و می بایست به عنوان یک موضوع مستحدثه تمدنی که مبتلا به آن شده ایم و امکان حذف یکباره آن از جامعه وجود ندارد، مورد استحاله فرهنگی قرار گیرد، کما اینکه مقام معظم رهبری نیز فرموده اند :
«وظیفهی ما این است که آن ورزش ابتکاریای را که آن طرف به وجود آورده ــ مثل فوتبال، والیبال و بقیّهی ورزشهایی که هست؛ ورزشهای جمعی ــ یاد بگیریم، در اینها پیش برویم، حرفهای بشویم امّا فرهنگ او را نپذیریم، نگذاریم این پُلی بشود برای فرهنگ غربی؛ فرهنگ خودمان را بر آن حاکم کنیم. این ، آن جملهی اساسی است که ما در باب ورزش بایستی مورد توجّه قرار بدهیم.» ۱۴۰۱/۶/۲۰
اما قطعاً در یک سطحی نمی توان فرهنگ ذاتی فوتبال که قابل جدایی از فوتبال نیست را نفی نمود یا تغییر داد مگر آنکه در این ورزش تصرفات حداکثری و تحول ایجاد نمود ... مانند فرهنگ ذاتی تلویزیون که قطعاً نمی توان او را به عنوان یک عضو خانواده که نیازمند نگاه و توجه و صرف زمان و اثرپذیری و ... است را از تلویزیون نفی نمود!
7- در این زمان که فوتبال ترویج پیدا نموده و مورد استقبال همگانی قرار گرفته است و حتی در مناسبات بین المللی، عاملی برای پیروزی و سربلندی ملت ایران محسوب می شود، باید فوتبال را نفی و محدود نمود؟
در زمان حاضر ، ما گرفتار این پدیده در جامعه هستیم و بسیاری از مناسبات اجتماعی ما با آن گره خورده است و مشاغل زیادی پدید آمده و بودجه فراوانی برای آن اختصاص داده شده و آموزشگاهها و ورزشگاههای بسیاری در ترویج فوتبال و تربیت فوتبالیست تلاش می کنند و ... قطعاً برخورد ما باید هوشمندانه باشد ...
همانطور که عرض شد طبق روایات یک پدیده باطل تا آمیخته به مناسبات حق نشود فرصت ماندگاری و پذیرش پیدا نمی کند ، بنابراین در یک پدیده باطل ممکن است بصورت موردی نکات زیبا و درستی هم یافت شود، در فوتبال هم جنبه های تحرک، نشاط، سلامتی جسمانی، زیبایی هایی در هماهنگی و همکاری و ... وجود دارد که پذیرش آنرا تا حدی موجه می سازد اما نباید این نکات زیبا و درست، ما را از ماهیت اصلی و نقش کلانش در مناسبات اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و فرهنگی، غافل سازد. بنابراین می بایست طی یک فرایند طولانی مدت و تعریف دوران گذار، با فرهنگ سازی درست در جامعه بتوانیم آنرا استحاله در وضعیت مطلوب نماییم... در این دوران گذار با پذیرش موقت قواعد حاکم بر آن ممکن است لازم باشد برای رسیدن به قله های تعریف شده در مناسبات جهانی هم تلاش کنیم اما نباید فراموش کنیم مطلوب اسلامی ما این فوتبال با این مناسبات در جهان نیست! و بایستی از این مرحله عبور کنیم و وضعیت موجود را ارتقا دهیم ...
مقام معظم رهبری ناظر به این دوران گذار چنین فرموده اند:
«ما باید از برخی ورزشهای دسته جمعی مانند فوتبال، والیبال و بسکتبال که در دنیا به صورت ورزش مفید پذیرفته شدهاند استفاده کنیم و نیز ورزشهایی را که در آن قدرت جسمانی مطرح است مورد توجه قرار دهیم. فوتبال ورزش خوبی است که در آن هنرمندی، چابکی، حرکت هماهنگ دسته جمعی و همکاری ملاک عمل است. مسؤولان ورزش کشور باید چند رشته ورزشی را مشخص کنند و با متمرکز کردن نیروهای خود در این رشتهها، سطح آنها را تا ردههای اول تا سوم جهان ارتقا دهند». ۷۵/۱۰/۸
@abdollahimahdi
#مملکت_بی_صاحب
یکی از مشکلات مدل حکمرانی ما این است که غیر از رهبری که متولی سیاست های کلان و جهت گیری کلی نظام است و در این مسئله انحرافی نداشته ایم ، بقیه امور در مملکت ما بی صاحب است ، نه مدیران مقطعی خود را مسئول و پاسخگوی مسائل بلند مدت سیاسی اقتصادی فرهنگی اجتماعی میدانند و نه سیستم و ساختاری برای ایجاد تعهد و پاسخگو کردن مسئولین وجود دارد... تصمیمات و اقدامات مقطعی نیز به هیچوجه نیازهای بلندمدت کشور را حل نمیکند... بنابراین هیچ حرکت بلند مدت پیشرونده ای را از ساختارهای دولتی و حکومتی نمیتوان انتظار داشت و از هیچ شخص مشخصی نمی توان مطالبه نمود ...
یکی از آن مسائل بی صاحب، مسئله فضای مجازی است! و البته در این مورد خیانت مدیران فعلی و گذشته محرز است...
@abdollahimahdi
بسم الله الرحمن الرحیم
🔸مدیریت و مسئولیت پذیری در نظام ولایی/ شبکه متمرکز اراده های متعهد
🔹1. در نظام اداری موجود، «پستهای حقوقی» با وظایف مشخص اصالت دارند و برای آنها دنبال نیرو می گردند و اکثراً هم نیروی متناسب یافت و نصب نمی شود! در «نظام ولایی» اراده ها حاکمند، اشخاص و توانمندی آنها موضوعیت دارد، ساختار و سازمان و شرح وظایف به تبع اشخاص تعریف می شود ...
🔹2. در نظام اداری موجود پستهای حقوقی ماندگار هستند و شخصیت های حقیقی، مقطعی و زودگذر و ناپایدارند! شخصیت های حقوقی، شخصیت های عاریه ای هستند که حقیقت و اصالت ندارند و نمی توانند پاسخگوی مسئولیت خود باشند، شخصیت های حقیقی هم در یک سازمان موضوعیت ندارند و پس از انفکاک از مسئولیت حقوقی، مسئولیتی ندارند و پاسخگوی تعهدات خود نخواهند بود! در نظام ولایی، بهترین شخصیت ها در سطوح مختلف ولایت امور را بر عهده دارند و تا زائل نشدن صلاحیت و یافت نشدن اصلح، مسئولیت و تعهد دارند و پاسخگوی اعمال و عملکرد خود خواهند بود.
🔹3. در نظام اداری موجود، مدیر موقت در یک پست اداری، امور جاری را مدیریت می کند و نگاه و اقدام و اهتمام بلند مدت ندارد و نمی تواند داشته باشد اما در نظام ولایی، یک ولی امر، سرپرستی امری را بدون تعیین وقت بر عهده می گیرد و برای افق های دوردست می اندیشد و امور جاری را در مسیر مقاصد عالی قرار می دهد و برای همه آینده برنامه دارد مگر آنکه مسئولیت از دوش او برداشته شود.
🔹4. در نظام اداری موجود نه پست های سازمانی و مسئولیت های تعریف شده قدرت جذب و استخدام نیروی متناسب و واجد شرایط را به طور کامل دارند و طبعاً نمی توانند از عهده مسئولیت تعریف شده برآیند و نه با مسئولیت نیروی ضعیف، فرصتی برای نقش آفرینی دیگران خصوصاً مردم فراهم می شود چون همه وظایف برای آن پست سازمانی تعریف شده و چیزی باقی نمانده است! اما در نظام ولایی، مسئولیت نیروهای انسانی و حدود و ثغور اختیارات و شرح وظایف او متناسب با تعهد، تفکر و توان و تلاش او تعیین می شود و هر شخص واجد الصلاحیت دیگری می تواند در شبکه سرپرستی امور متناسب با شرایط خود مسئولیت بپذیرد و در حیطه مشخصی، وظایف و عملکرد و اثرگذاری مشخصی تعریف نماید و در یک شبکه هماهنگ، نظامی از اراده ها در پیشبرد اهداف نظام، بسیج شده و به حرکت در آید ...
🔹5. در نظام اداری موجود، سازمان و ساختار و وظایف و عملکردها فرضی (پیش فرضهای غیر حقیقی) و غیرواقعی و خشک و ثابت و غیر منعطف و غیر متناسب با واقعیت های نیروی انسانی و در نتیجه ناکارآمد است! در نظام ولایی بار بر دوش اشخاص حقیقی و اراده های متعهد است که سازمان و ساختار و وظایف و عملکردها را متناسب با ظرفیت موجود خود بصورت منعطف و متغیر متناسب با وضعیت و توان نیرو، تنظیم و مهندسی می کنند...
🔹6. در نظام اداری موجود هر نیرو می بایست در حیطه شرح وظایف از پیش تعیین شده خود بیاندیشد و عمل نماید و حق تجاوز از محدوده اختیارات خود ندارد اما در نظام ولایی این فرصت داده می شود که هر مدیری متناسب با توان و ظرفیت خود، اختیارات خود را توسعه داده و پیش روی و پیشرفت داشته باشد (قطعاً تنظیم شبکه اختیارات برای جلوگیری از تداخل، بر عهده مدیر بالاتر است.)
🔹7.در نظام اداری موجود، سازمان و پست های سازمانی اصالت دارند و نیروی انسانی به استخدام سازمان در می آید و اراده او منحل در اراده سازمان می شود اما در نظام ولایی، مجموعه اراده ها اصالت دارند و حدود و ثغور و کم و کیف سازمان برآیند مجموع اراده هاست، در نتیجه اراده ها فرصت جولان و نوآوری و پیشرفت و پیشبرد امور را به نحو احسن خواهند داشت ...
🔹8. در نظام اداری موجود، توان، نیرو و بودجه عظیمی از سازمان صرف نظارت و ارزیابی بر عملکرد نیروها می شود که تخلف از مقررات سازمانی نداشته باشند! اما در نظام ولایی کار به دست بهترین ها و برترین اراده ها سپرده شده است و بر پایه اعتماد و اطمینان، امور واگذار می شوند و اراده ایشان، اصل و مبنای سازمان قرار می گیرد و پیش فرضهای سازمانی وجود ندارد که ارزیابی و تطبیق آنها خود مسئله و زحمت مضاعفی برای سازمان ایجاد کند! (نظارت و ارزیابی در نظام ولایی مختصات جدیدی پیدا می کند که در جای خود قابل بحث و ارائه است...)
إن شاءالله ادامه دارد ...
@abdollahimahdi
🔸سیر تمدن غرب سیری است :
▫️از نور به سوی ظلمات،
▫️از حقیقت به سوی مجاز،
▫️از وحدت به سوی کثرت،
▫️از بندگی به سوی رهایی،
▫️از آزادی به سوی بندگی دنیا،
▫️از معروف به سوی منکر،
▫️از واقعی به سوی مصنوعی،
▫️از باطنی به سوی ظاهری،
▫️از روحانی به سوی مادی،
▫️از بساطت به سوی پیچیدگی،
▫️از خفا و حجاب به سوی تبرّج،
▫️از جمع به سوی تفرقه و تشتت،
▫️از جماعت به سوی تفرد،
▫️ از خیرات به سوی شرورات،
▫️از کیفیات به سوی کمیات و محاسبات و ریاضیات،
▫️و ...
▪️در سیر تاریخی و گذر زمان تمدن غرب، این مختصات را در مناسبات، محصولات و نوآوری ها و دستاوردهای تمدنی مشاهده می نماییم ...
▪️مسیر تمدن اسلامی، مسیر انحلال تمدن غرب و محصولات آن در «حیات طیبه» است و این سیر، سیری است از ظلمات به سوی نور ...
▪️اگر این تفکر حاکم بر تفقه شود، «موضوع شناسی» و تفقه ما مختصات جدیدی میابد ...
@abdollahimahdi
بسم الله الرحمن الرحیم
🔸جایگزینی «سیستم» و روابط ریاضی و مادی بجای «روابط حقیقی انسانی»!
1 از 2
🔹جریان باطل (که اولیائهم الطاغوت یخرجونهم من نور الی الظلمات) در سیر تاریخی خود در بطلان و ظلمت خودش اشتداد پیدا می کند و طبعاْ نمی توان انتظار داشت دستاوردهای تمدنی چنین جریانی، صلاح و سداد و خیر و برکات داشته باشند بلکه با گذشت زمان مختصات آن با ظلمات و شرور تناسب بیشتری یافته و از نور و خیر خالی می شود.
سادگی است اگر به دستاوردهای بشری در چنین تمدنی نگاه خوش بینانه داشته باشیم و آن را در مسیر سعادت بشر ارزیابی کنیم بلکه ظهر الفساد فی البر و البحر بماکسبت ایدی الناس! و از آن جمله است روش ها و ابزار سیستمی برای تحقق مقاصد استکباری و استبدادی!
🔹جریان باطل برای تحقق سلطه خود بر عالم در صدد ایجاد یک سیستم متمرکز برای کنترل اشیاء و پدیده هاست! سیستمی که همه اشخاص و اشیاء جزئی از آن باشند اما مهندسی شبکه و طراحی نوع ارتباطات و تعیین تناسبات به دست خودش باشد... در واقع در پی آن است که ابزاری را حاکم بر اراده انسان نماید.
🔹جریان باطل در تغییر پایدار روابط انسانی توفیقی ندارد چون اساساً فطرت و ساخت حقیقی انسان ها با هدف خلقت سازگاری دارد و نه با اهداف باطل! از اینرو باید روابط مجازی و هوش مصنوعی و ریاضی سازی پدیده ها و ... را جایگزین روابط حقیقی و مناسبات انسانی نماید و در آن فضا حکومت و سلطه و منافع خود را بسط دهد و در آنجا موفق تر است گرچه اساساً دنیا با جولان باطل سازگاری ندارد و نهایتاً محکوم به شکست است اما در سیر ظلمانی خود می بایست مختصات متناسب تری با ظلمات خود فراهم آورد ...
🔹«سیستم» و کلاً محصولات تمدنی، ابزاری در دست طاغوت است که گرچه در بسیاری موارد به ظاهر «سهولت» و «سرعت» و «زینت» به امور می دهند لکن به همان میزان از صحت، دقت، سلامت، عافیت، طهارت، وحدت و سایر مناسبات جریان حق می کاهد و زمینه توسعه قدرت و کسب ثروت و حاکمیت طاغوت و استکبار را فراهم می سازد...
🔹«سیستم» و روابط سیستمی فاقد جریان اراده مومنانه است...
توضیح مختصر اینکه ولایت یک جریان زنده است که از ولایت الهیه شروع و تا سطوح پایین تر جریان می یابد و بلاتشبیه مانند جریان الکتریسیته که در شبکه سیم کشی تا وقتی جریان دارد چراغ ها نورانی است، تا زمانی که جریان ولایت در عالم از طریق اراده های مؤمنانه جریان داشته باشد، عالم و آدم حیات نورانی دارد و الا محکوم به ممات است و در این شبکه اگر شخصی ولی خود را نشناسد و اتصال برقرار نکند و تولی نیابد نور و حیات نخواهد داشت (و من لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیه)
🔹با توسعه ابزار تمدنی از جمله روابط سیستمی، آنچه محدودیت یافته است روابط انسانی و اراده مؤمنانه و قدرت فهم و تشخیص و قضاوت و ارزیابی و تصمیم گیری عاقلانه و عالمانه به نور ایمان حاصل از تقواست که شرح آن مجال بسیط تری می طلبد... با فراگیری سیستم ها، اختیار و اراده انسان ها رو به نابودی رفته و در خدمت و تصرف ساختارها و سیستم ها و بندگی مهندسان آن گرفتار می آیند.
🔹«حکومت» بستر جریان «ولایت» است و هرگونه اعمال حاکمیت و مدیریت در جامعه اسلامی و نهادها و مراکز و سازمان های اجتماعی اگر سیستمی شود در واقع ابزاری مهندسی شده جایگزین روابط طبیعی و تأثیر و تأثرات انسانی و کیفیات من غیر لایحتسب و بسیاری مختصات اسلامی می شود که قطعاْ تناسبی با راهبری و مدیریت اسلامی و الگوی اسلامی اداره جامعه نخواهد داشت... نمونه محسوس آن در روابط بین اعضای خانواده است که اگر روزی سیستم ها نقش حداکثری بیابند و ابزاری حاکم بر مناسبات شوند، آنچه نابود می شود بنیان خانواده با مختصات طبیعی و اسلامی است و تحقق گام های شیطانی در اضمحلال خانواده ...
🔹و اما در شرایط امروز که مبتلا به انواع سیستم ها شده ایم چه می توان کرد؟
همانطور که بارها گفته شده است، امکان ترک و نفی مطلق مناسبات و ابزار تمدنی ممکن است وجود نداشته باشد اما لااقل «هوشمندانه» در حد «اضطرار» و اکل میته بهره برداری نموده و در جهت «انحلال» موجود در مطلوب تلاش نماییم! اما شرط مهم آن «شناخت مختصات وضعیت مطلوب» است!
🔹تقویت مناسبات انسانی و جریان اراده های مؤمنانه و غلبه بر روابط خشک سیستمی و محاسبات ریاضی و مادی را چطور می توان رقم زد و حاکم بر سیستم ها نمود ؟
🔹 ادامه 👇
@abdollahimahdi
2 از 2
🔹«سیستم» ابزار کنترل اراده ها و بندگی انسانها در ساختار محدود شبکه و ذیل مهندسی شبکه برای تحقق اهداف مادی و ظلمانی و فانی مهندسان شبکه است، اما هدف اسلام از طریق ولایت، اعتلای اراده ها و جهت دهی و به حرکت در آوردن آنها در مسیر بی نهایت قرب الهی و تکامل ابدی و صراط مستقیم هدایت و سعادت است...
🔹این سیستم مادی نمی تواند حامل فرهنگ دینی باشد که ماهیت آن روحی و معنوی و اتصال به ماوراء است! فرهنگ مادی که ماهیت آن التذاذ و تبعیت شهوات و پرستش اهواء و بندگی دنیا و ثقالت ارض است با آن سازگاری دارد... تعبد و تعهد، ایمان، زهد و تقوی، محبت و اخوت و ایثار و اخلاص و بسیاری دیگر از ارزشها در روابط سیستمی معنا ندارند و آنچه این روابط سیستمی را شکل می دهد کمیات و محاسبات ریاضی است! مسیر فرهنگ اسلامی عینیت و مشافهت و مشاهده و مذاکره و جماعت و زیارت است و نه فضای بی روح سیستمی! این سیستم قابلیت حاکمیت و جریان نظام ارزشی اسلام را ندارد چه اینکه اساساً این نظام ارزشی از ولایت شروع شده و در روابط انسانی و حقیقی محمل و مجرا پیدا می کند.
🔹این سیستم نمی تواند محمل علم الهی و اسلامی قرار گیرد چه اینکه علم در مختصات دینی، نوری است که از مسیر عبادت و طهارت قلب و روابط حقیقی بین خدا و انسانها منتقل می شود و ابزار مادی نمی تواند غیر از اطلاعات و دانش های مادی را منتقل نماید.
🔹این سیستم مادی حتی با اقتصاد اسلامی هم میانه خوبی ندارد! اقتصاد مادی که بر مبنای محاسبه سود و توسعه منافع مادی قدرتمندان است بر این سیستم حاکم است چه اینکه این سیستم نهایتاً در جهت سلطه مادی و اقتصادی طاغوت نقش ایفا می کند و اقتصاد اسلامی بر مبنای انفاق و توزیع عادلانه قدرت و ثروت نمی تواند در این سیستم جریان یابد. این سیستم نمی تواند تناسبات را محاسبه نکند اما ملاحظه نماید! در صورتیکه بخش اعظمی از مناسبات اقتصادی جامعه ایمانی «من غیر لایحتسب» است که به حساب عقول و سیستم ها نمی آید! (توضیحه فی محله إن شاءالله)
🔹همچنین مناسبات سیاسی اسلام قابل تحقق در این سیستم نخواهد بود چرا که مسیر آن تقویت صاحبان قدرت و ثروت و تضعیف مستضعفان است و نمی تواند بستری برای «عدالت بر محور ولایت» قرار گیرد.
🔹یک سیستم، نظم مادی و زمانبندی و مراحل و مراتب و ارزیابی محصول مادی را محقق می سازد در حالیکه در نظام خلقت و دستگاه هدایت و اسباب تربیت و ربوبیت خدای متعال، این نظم و ارزیابی در قالب روابط حقیقی «ولایت و تولی» و مناسبات «اخوت» بین انسان ها، مختصات دیگری می یابد که لحاظ همه قواعد و سنت های الهی حاکم بر آن قابل احصاء با محاسبات ریاضی و نظم زمانی و مکانی تعریف شده سیستمی نیست!
🔹آیا می توان سیستم اسلامی داشت؟
@abdollahimahdi
مطلب فوق توسط شخصی مورد نقد قرار گرفت که فرمایشات ایشان و پاسخ بنده به شرح زیر است :
1-«ذهن های کارکرد گرا چنان سخن می گویند که گویی طرحی برای اداره جامعه آرمانی و مدینه فاضله خود دارند و کثرت مسائل و ابتلائات جامعه را راحت می توانند با کلمات مقدس حل نمایند.»
بله حتماً برای جامعه آرمانی و مدینه فاضله مورد نظر اسلام، طرح و نقشه وجود دارد و کثرت مسائل و ابتلائات جامعه در سایه آموزه ها و معارف دینی قابل حل است و کلمات مقدس و معارف وحیانی مسیر و مقصد سعادت بشر را مشخص نموده و به میزان جهد در بهره مندی از این دریای بیکران می توان جامعه را به وضعیت آرمانی خود نزدیک تر نمود ...
2- «روابط انسانی امری بسیط نیست و کل علوم انسانی در مدیریت، برنامه ریزی و سیاستگذاری آن عاجز مانده است.»
کسی نگفت روابط انسانی امری بسیط است و شکی نیست که علوم انسانی موجود نیز بخاطر خاستگاه و مبنا و منبع و روش و مقصد و کارآمدی غیر از آنچه مورد نظر دین اسلام است، حتماً عاجز از مدیریت و برنامه ریزی روابط انسانی است.
3-«اراده افراد ارتباطی به وجود یا عدم سیستم ندارد والا سیستم در قالب های متنوع می تواند بروز و ظهور نماید.»
آنچه در عرایض بنده روشن بود اینکه منظور از سیستم، مطلق سیستم به معنای یک مجموعه منسجم و مترتب و دارای هدف نیست بلکه منظور سیستم مادی نرم افزاری بر اساس محاسبات ریاضی است که فضای مجازی و حقیقی انسان ها را کنترل و مدیریت می کند... این سیستم ها فارغ از کارآمدی و سلطه گری در جهت اهداف باطل مدیران و مهندسانش، اساساً به عنوان یک ابزار خنثی نیستند بلکه بخاطر ابتنا به دانش غربی، قطعاً ابزاری برای تحقق صلاح و سعادت بشر نخواهند بود ... (جهت داری علوم در جای خود قابل اثبات است...)
وقتی چنین سیستمی بر همه مناسبات و روابط انسانها سایه می اندازد و زندگی و روابط او را کنترل و مدیریت می کند و انسانها ملزم به رعایت قواعد سیستم ها هستند و اراده آنها منحل در اراده مهندسان سیستم می شود، نمی توان ادعا نمود که اراده افراد ربطی به سیستم ها ندارد!
4- « آنچه در دلها واهمه و ترس ایجاد می کند طی مسیری است که تاکنون برای انسان مسلمان ناشناخته همراه با ابهام و سئوالات فراوان است»
مسیر انسان مؤمن با تمسک به ریسمان قرآن و عترت روشن است و صراط مستقیم را می شناسد و مختصات خروج از ظلمات به سوی نور را می یابد. خداوند انسان مؤمن را در زندگی و مناسبات اجتماعی رها نکرده است و هرآنچه تا قیامت نیاز دارد بیان نموده است... ابهام و واهمه و ترس متعلق به انسان حیران در ظلمات است! سئوالی نیست که با استنطاق از منابع وحیانی پرسش نیابد و البته نیاز به ارتقای روش فقاهت در ابعاد اجتماعی و حکومتی دارد ...
5-« سیستم ها محصول دانش بشری هستند و اختصاص به طاغوت ندارند. »
اینکه دانش بشری را مطلقاً حجت و موجه می دانید عجیب است! دانشی که در دل جریان کفر و طاغوت توسط کفار و ملحدین ایجاد شده است بر مبنای دنیا پرستی است یا عبودیت خدای متعال؟ از منابع اسلامی است یا غیر آن؟ با روش اسلامی است یا غیر آن؟ کارآمدی در جهت اعتلای جریان حق برای آن تعریف شده یا غیر آن؟ و... اگر مختصات علم اسلامی نداشته باشد، اختصاص به طاغوت پیدا نمی کند؟!
6- « عصر کنونی مواجهه سیستم ها هست یعنی در برابر مثلا سیستم تربیتی شما نمی توانید با تک گزاره ها یا احکام پراکنده از ساحت دین دفاع نمایید.»
ما منکر وجود و ضرورت سیستم به معنای یک مجموعه منظم و منسجم و کارآمد با هدف مشخص نیستیم و البته شرط پذیرش آن، حجیت آن سیستم است... دین و احکام و معارف و آموزه های آن «نظام مند» است و از جمله نظام تربیتی اسلام است که می تواند در هر زمان یک سیستم تربیتی متناسب با اقتضائات زمان و مکان ارائه دهد ...
7-«این پیش فرض که ما حق هستیم و طرف مقابل، جریان باطل و طاغوت امری نسبی است و نمی تواند به عنوان گزاره کلی استنتاج شود. حق بودن ما باید خود را در قالب شاخص ها و معیارهایی نشان دهد»
نسبیت در جهت معنا ندارد! دو جهت حق و باطل داریم که نه جهت سومی وجود دارد و نه حرکتی محکوم به توقف یا تذبذب بین دو جهت می شود!
اگر منظور شما این است که جریان حق خالی از التقاط و آلودگی به مناسبات جریان باطل نیست و جریان باطل نیز بهره ای از حقایق دارد، صحیح است اما معنای آن نسبیت نیست! حتماً شاخص ها و معیارهایی برای حق یا بطل بودن جریانی وجود دارد و اگر منکر حقانیت مطلق خود هستید شاید شاخص ها و معیارها را در مورد خود محقق نمی دانید اما دین اسلام مهم ترین شاخص را برای دینداری و حقانیت، محبت و ولایت اهل بیت علیهم السلام معرفی کرده است که با این ملاک و معیار جریان حق معنا و مصداق می یابد و انسان های مؤمن در حقانیت خود شک و تردیدی نخواهند داشت...
ادامه 👇
@abdollahimahdi