قطعهای از بهشت
#قسمت29✨🌹 ورود هادي به مسجد با مراسم يادوارهي شهدا بود. به قول زندهياد سيد علي مصطفوي، هادي را ش
#قسمت30🌹✨
#عاشقشھڊا
گفتم: چه كارے؟
گفت: بيشتر كوچهها به اسم شهيد است اما به خاطر #گذشت سه دهه از
شهادت آنها، هيچ كس اين شهدا را نميشناسد.
الاقل ما تصوير شهيد را در سر ڪوچھ چه نصب كنيم تا مردم با چهرهے #شهيد آشنا شوند.
يا اينكه زندگينامهاي از شهيد را به اطالعاهل آن كوچه ومحل برسانيم.
ڪاࢪ آغاز شد. از طريق #مساجد و بنياد شهيد و... تصاوير شهداي محل جمعآوري شد.
هادي در همان ايام ڪاࢪبا فتوشاپ و ديگر نرمافزارهاے كامپيوترے را ياد
گرفت.
#استعداد او براي فراگرفتن اين ڪارها زياد بود.
تصاوير #شهدا را اسڪݩ و سپس در يك اندازهي مشخص طراحي ڪردند. َبنر تهيه ميشد.
بعد هم
با يڪ نجار هم #صحبت شد كه اين تصاوير را به صورت قاب چوبي در آورد.
ڪاࢪ خيلي سريع به #نتيجه رسيد. هادےوانت پدرش را ميآورد و با يك دريل و... كار را به اتمام ميرساند.
ّن شد. يادم هست
بيشتر کوچههاے محل ما با تابلوهاے قرمزرنگ شهدا مزين
برخيها مخالف اين حركت بودند! حتي از بچههاي بسيج!
ميگفتند شما اين ڪار را ميكنيد، ولي يك سري از اراذل و اوباش اين
تصاوير را پاره ميكنند و به شهدا اهانت ميكنند.
اما حقيقت چيز ديگري بود. ارادت مردم به شهدا فراتر از تصورات دوستان ما بود.
الاݩ با گذشت شش سال از آن روزها هنوز يادگار هادي و دوستانش را روي ديوارهاےمحل ميبينيم.
#ادامھداࢪد 🌹
#تقدیمبہشهدایمدافعحرم ✨
#شهیدطلبھمدافعحرممحمدهادےذوالفقاࢪے 🌿