قطعهای از بهشت
#قسمت26✨🌹 #فداییࢪهبر🌿🌙 اوج جسارت به رهبر انقلاب در ايام فتنه، روز سيزده آبان رقم خورد. در اين
#قسمت27✨🌿
#فداییࢪهبر🌹
لباس پلنگي بسيار زيبا و نو پوشيده بود.
موتورش را تميز كرده بود. گفتم:
هادي جان كجا؟ ميخواي بري عمليات!؟
يكي ديگه از بچهها گفت: اين لباس كماندويي رو از كجا آوردي؟ نكنه خبرايي هست و ما نميدونيم!؟
خنديد و گفت: امروز ميخوان جلوي دانشگاه تجمع كنند. بچههاي بسيج
آمادهباش هستند. ما هم بايد از طريق بسيج كار كنيم. اين وظيفه است.🌙
گفتم: #مگه نميخواي بري سر كار. با اين كارهايي كه تو ميكني
صاحبكار حتماً اخراجت ميكنه.
لبخندي زد و گفت: كار رو براي وقتي ميخوايم كه تو كشور ما امنيت
باشه و كسي در مقابل نظام قرار نگيره. بعد به من گفت: برو سريع حاضر شو كه داره دير ميشه.
ّي بود كه نيروهاي بسيج در آن
رفتيم به سمت ميدان انقلاب. يك مقر
مستقر بودند.
#قرار بود به آنجا رفته و پس از گرفتن تجهيزات منتظر دستور باشيم.
در طي مسير يكباره به مقابل درب دانشگاه رسيديم.
درست در همان موقع جسارت اغتشاشگران به رهبر معظم انقلاب آغاز شد.
هادي وقتي اين صحنه را مشاهده كرد ديگر نتوانست تحمل كند!
به من
گفت: همينجا بمون... سريع پياده شد و دويد به سمت درب اصلي دانشگاه.
من همينطور داد ميزدم: هادي برگرد، تو تنهايي ميخواي چي كار
كني؟ هادي... هادي...
اما انگار حرفهاي من را نميشنيد. چشمانش را اشك گرفته بود.
به اعتقادات او جسارت ميشد و نميتوانست تحمل كند.
#ادامھداࢪد 🌹
#تقدیمبہشهدایمدافعحرم
#شهیدطلبھمدافعحرممحمدهادےذوالفقاࢪے
#مگه میشه اخه...
#عکس باز بشه ،حتمااااااااا😉😉😉
😍🤩😍🤩 https://eitaa.com/joinchat/1565261850C45396d7858