هدایت شده از 🌷 شهید علیرضا جیلان
ایام فاطمیه (سلاماللهعلیها) است
ی خاطره بگم از شهید بهرام مسئول حفاظت لشکر زینبیون .
در عملیات سین ما به نزدیکی مرز اردن رسیدیم مسیر هوایی حدود ده کیلومتر میشد .
زمین هیچ عارضه ایی نداشت .
واحد مهندسی شب به محل استقرار ما رسید و سریع شروع کرد به ایجاد یک خاکریز حلالی .
خاکریز تا ساعت 11شب نیمه کار موند و تمام نشد .
ما در پشت این حلالی ماشین ها رو به فاصله گذاشتیم و قرار شد به نوبت نگهبانی بدیم تا خدای نکرده پاتک نخوریم .
ی تیم از بچه های زینبیون رو هم صد متر جلوتر کمین گذاشتیم .
نگهبانی شب اتفاقی خنده دار افتاد که فعلا وقت گفتن ندارم .
نماز صبح رو پشت تویوتا ها خوندیم .
علیرضا به شهید بهرام گفت حاجی ی ذکر مصیبت برامون بخون .
روحش شاد بهرام ی روضه هفت هشت دقیقه ایی خوند .
چه خواندنی .
اشک همه درآمد .
من نمیدونستم شهید بهرام مداح هم هست .
ای کاش این صحنه رو ضبط میکردم .
شهید بهرام مهرداد در همین عملیات ماشینش کرنت میخوره و شهید میشه .
ماشینش کاملا سوخت .
دو روز بود بچه ها میخواستن برن پیکرش رو بیارن نمیشد .
مسلحین تا میدیدن نیرو داره میره سمت ماشین با ضد هوایی کالیبر 23 بچه ها رو میبست به آتیش .
شب دوم بچه ها به یاد خود شهید متوسل شدن به خانم حضرت زهرا سلام الله علیها تا بلکه راهی پیدا بشه برن پیکر سوخته شهید رو بیارن .
نمیدونم چقدر طول کشید طوفانی شد که چشم چشم رو نمیدید .
از نیروهای ایرانی علی کربلا و دو تا از بچه های زینبیون رفتن پیکر رو بیارن .
علیرضا بهم بی سیم زد .
حاجی زود بیا داریم میریم پیکر بهرام حافظ (شهید بهرام ) رو بیارم خودت رو سریع برسون .
من در همون مکان نقطه رهایی بودم.
سریع رفتم سمت تل سریاتل که بتونم فیلمی از اون صحنه بگیرم .
به ایستگاه آخر که بهداری بود رسیدم
علیرضا بی سیم زد حاجی کجایی ؟
گفتم بهداری .
گفت همون جا باش داریم میایم .!!!
گفتم چی شد ؟
علیرضا گفت پیکر رو آوردیم .
فیلمی که میبینید اولین فیلم از لحظه دیدار من با پیکر سوخته شهید مهرداد است که به پیکر سوخته او بوسه زدم .
#پخش_برای_اولین_بار .
روحش شاد .
........
📻 توضیح داستان فیلم بالا توسط حاج #یاسر
🥀🥀🥀
@ALIREZA_JILAN