آب وآجر.الهه بیات مختاری
تا حالا خودت و تو این قاب تصور کردی ؟....هولناکه مگه نه بگذار هرچه داری و بگذر که هیچ نیست این پنج
به گور من ننویسید زندگی از کی
فقط بر آن بنویسید مرگ جانانه
#الهه_بیات_مختاری
@aboajor
آب وآجر.الهه بیات مختاری
تا حالا خودت و تو این قاب تصور کردی ؟....هولناکه مگه نه بگذار هرچه داری و بگذر که هیچ نیست این پنج
چقدر منتظر زندگی شدم نرسید
بگو به وقت تو ای مرگ ساعت چندم ؟
#الهه_بیات_مختاری
@aboajor
آب وآجر.الهه بیات مختاری
تا حالا خودت و تو این قاب تصور کردی ؟....هولناکه مگه نه بگذار هرچه داری و بگذر که هیچ نیست این پنج
چون چشم اجل که تا ابد هیچ نخفت
یک عمر زدیم با یقین حرف از مفت
یک عمر به گور زندگی خندیدیم
با مرگ ولی چنین سخن نتوان گفت
#الهه_بیات_مختاری
@aboajor
آب وآجر.الهه بیات مختاری
تا حالا خودت و تو این قاب تصور کردی ؟....هولناکه مگه نه بگذار هرچه داری و بگذر که هیچ نیست این پنج
بگیر از تن من پوست را...برهنه ترم کن
به دار مرگ بیاویز ترس زنده شدن را
#الهه_بیات_مختاری
@aboajor
آب وآجر.الهه بیات مختاری
تا حالا خودت و تو این قاب تصور کردی ؟....هولناکه مگه نه بگذار هرچه داری و بگذر که هیچ نیست این پنج
تو دو دو تا چهارتای خودت
کم بیاری به مرگ دس بکشی
روی ماشه فشنگ بشماری
پات و از زندگی ت پس بکشی
#الهه_بیات_مختاری
@aboajor
آب وآجر.الهه بیات مختاری
تا حالا خودت و تو این قاب تصور کردی ؟....هولناکه مگه نه بگذار هرچه داری و بگذر که هیچ نیست این پنج
اون قدر میت روی هم خوابوند گورستون
تا مرده ها یک شب باهم زاد و ولد کردن
اونقدر گورستون و بوی زندگی ور داشت
تا حکم شون و قاضیا مرگ ابد کردن
تو استخونام سردی کافور پاشیدم
با اسم کوچیک ش یه شب مرگ و صدا کردم
اون شب به گور زندگی صدبار خندیدم
اون قدر مردم جای مرگ و جابجا کردم
#الهه_بیات_مختاری
@aboajor
با تو این گریه را عوض کردم
خون این جرعه را عوض کردم
مرگ سهم است من است میبینی
رگ به رگ خودکشی شدم در خود
نعش آدم کشی شدم در خود
زندگی مردن است می بینی
تو کجای شکستن ام هستی
تکیه گاه نشستن ام هستی
خسته ام استکان سم برسان
دور از پاره ی تنم شده ام
سخت درگیر مردنم شده ام
حال این خسته را به هم برسان
این جنون مدام ادواری
زندگی مردنی به دشواری
حال من را بفهم آسان نیست
کاش من را رها کنی بروم
رفتنم را دعا کنی بروم
ماندنم (ابتدای ویرانیست)
شب به شب دار میزنم خود را
با دهان تو میدرم خود را
ریخته خون من در آیینه
عکس من چرک دست های تو شد
صورتم زخم بوسه های توشد
لب پرخون من بر آیینه
بگذار این مرا ورق بزنم
مست باشم کمی عرق بزنم
در میخانه را نبند به روم
یا که دیوانه خانه ات بشوم
غم بین ترانه ات بشوم
با صدای تو بسته است گلوم
آه ای عشق بی سرانجامم
چقدر تلخ بود فرجامم
کاش من را پس آوری از خود
آی چاقوی دسته آهنی ام
گوشت تکه های ناتنی ام
تازه کن زخم دیگری از خود
من ویار غریب مادری ام
گریه ای توی لهجه ی دری ام
کاش من را به حرف کم بکشی
مرگ بالا گرفته در خونم
به تو ای سم ناب مدیونم
آخرین جرعه در برم بکشی
#الهه_بیات_مختاری
@aboajor