به یاد ابوکوثر
من بافتن موی سر را خیلی خوب بلدم!(:
یک بار هم من خودم [دخترم را برای زیارت امام]بردم
چهار پنج ساله بود
خانواده ما رفته بودند مشهد و او ماند پیش من، برای اینکه بیاید امام را روز عید ببیند
صبح پاشدیم و سرش را شانه کردیم و مرتبش کردیم و موهایش را به زحمت بافتیم
من بافتن موی سر را خیلی خوب بلدم
اما با یک دست نمی شود
دو دستی باید ببافند
چون باید موهارا سه قسمت کنند
رفقای پاسدار آمدند به کمک ما و ما موی سرش را بافتیم و چادر سرش کردیم و خدمت امام آوردیم...
حضرت آقا| ۱۳۸۶/۱۲/۲۶
🌱|@abokosar313
به یاد ابوکوثر
حقوقش کفاف زندگی مشترکی که
شروع کرده بود رو نمی داد
گاهی با موتور می رفت و مسافرکشی می کرد
اما پولی که از این راه به دست می آورد رو
خرج خورد و خوراک نمی کرد
به خانمش میگفت:
این پول رو جدا بذار
من گواهینامه موتور ندارم
ممکنه پولش شبهه ناک باشه
به حقوق سپاه اطمینان بیشتری دارم
با این پول، پول آب و برق و گاز
و شارژ ساختمون رو بدیم...
#شهیدروحاللهقربانی
🌱|@abokosar313
#story
نَهایَةَ الحُــ❤️ـبْ؛ تَضْحیَة...
عاقبت عــشـ❤️ــق؛
جانفدا شدن است...
@abokosar313
مردم زیادند و پرتوقع!
خدا یکی است و سریعالرضا..
پس تو او را راضی کن، دیگران چیزی نيستند!
#علیصفاییحائری🌱
@abokosar313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شما از مرز چه خبر دارید؟!
🌱|@abokosar313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رهبر انقلاب:
هم دشمن بداند، هم دوستان بدانند...
🌱|@abokosar313
توان راه رفتن نداشت
انگار فلج شده بود
وقتی از همه جا ناامید شد،
دلش رو دخیل پنجره فولاد امام رضا کرد
و عهد کرد که اگه شفاشو گرفت،
یک سر بره جبهه و برنگرده
مگر بعد شهادت...
شفاش رو که گرفت،سر قولش موند...
بعضی وقت ها که می دیدمش
میگفتم:
شما هم مثل بقیه برو مرخصی،
یه حال و هوایی تازه کن، روحیه ای بگیر و دوباره برگرد
میگفت:
نه من سلامتیم رو مدیون امام رضام
و باید پای عهدی که با آقا بستم بمونم...
پای قولشم موند تا شهید شد!(:
[شهیدسیدنوراللهیزدانی]
🌱|@abokosar313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم رب الرضا(ع)
.
آلـودهام قبول
ولی بیپناه نه...♥️
@abokosar313
به یاد ابوکوثر
هربار که می روم زیارت امام رضا (ع)
صدایش می پیچد توی گوشم که
«تا بهت اشک ندادن، نرو داخل»
میگفتم:
خب چیکار کنم؟
میگفت:
توی صحن قدم بزن...
خودش از صحن جامع رضوی شروع می کرد
و یک دور، دور حرم می چرخید
زمزمه می کرد و شعر میخواند و
استغفرالله میگفت تا واقعاً گریه اش میگرفت
بعد میگفت:
حالا بیا برویم داخل؛ پیش ضریح
آنجا هم سلام میداد و زیاد جلو نمی رفت...
#شهیدمحمدحسینمحمدخانی
📚قصه دلبری
🌱|@abokosar313
به یاد ابوکوثر
روز اول ۲۰۰ نفر
روز دوم ۴۰۰ نفر
و روز سوم ۸۱۷ نفر
آمار خانم هایی که در سه روز اول ملاقات
با امام[به خاطر ازدحام جمعیت و شلوغی]
غش کردند
از شهید مفتح خواستم به امام بگویند:
دیگر نگذارید خانم ها به دیدنتان بیایند
وقتی شهید مفتح این پیشنهاد را مطرح نمود،
امام گفت:
فکر می کنید
اعلامیه های من و سخنرانی های شما
شاه را بیرون کرد؟
همین بانوان محترمه بودند که شاه را بیرون کردند
بروید و وسایل رفاه و آسایش آنها را فراهم کنید...
📚حاشیه های مهم تر از متن
🌱|@abokosar313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حساب خودتان را از غربزده ها جدا کنید!
#امام_خمینی
🌱|@abokosar313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این انقلاب باید زنده بماند...
#رحلت_امام_خمینی
@abokosar313
ذوب شوید در خمینی،
همان گونه که او در اسلام ذوب شده است!
+آیتاللهسیدمحمدباقرصدر
🌱|@abokosar313
به یاد ابوکوثر
یک بار عکس هایی را که خودش آنجا از دیوار نوشته های تکفیری ها و رزمندگان ارتش سوریه گرفته بود نشانم داد
بین آنها عکس یکی از رزمنده های ایرانی بود که داشت شعاری به زبان عربی روی دیوار می نوشت
به این عکس که رسیدیم محمودرضا گفت:
این بعد از نوشتن شعار زیرش نوشت:
جیش الخمینی فی سوریا
این را که گفت زد زیر خنده
گفتم: به چی میخندی؟
گفت: تکفیری ها از ما و نام امام خمینی خیلی میترسند
بعد تعریف کرد که یک روز در یکی از محلاتی که اهالی اش آنجا را ترک کرده بودند
متوجه پیرمردی شدیم که سرگردان به این طرف و آن طرف میدوید
رفتیم جلو و پرسیدیم چه شده؟
گفت پسرش مجروح است و در خانه افتاده،
ولی کسی نیست که کمک کند
با تعدادی از بچه ها رفتیم داخل و دیدیم پسرش یکی از همین تکفیری هاست
هیکل درشت ریش بلند و لباس چریکی به تن داشت
يک گوشه افتاده بود و خون زیادی از پایش رفته بود
تا متوجه ما شد، شروع کرد به داد و فریاد کردن و هر چه از در دهانش درآمد نثار ما کرد! همین طور که داشت فریاد می زد و بد و بیراه میگفت، یکی از بچه ها رفت نزدیکش و توی گوشش گفت:
می دانی ما کی هستیم؟
ما ایرانی هستیم
این را که گفت، دیگر صدایی از طرف درنیامد...
#شهید_محمودرضا_بیضائی
راوی: برادر شهید
🌱|@abokosar313
دفترچه #گناهانِ یک شهید ۱۶ ساله
در تفحص شهدا، دفترچه یک شهید ۱۶ ساله
که گناهانِ هر روزش را مینوشت پیدا شد!
گناهان یک هفته او اینها بود
شنبه: بدون وضو خوابیدم
یکشنبه: خنده بلند در جمع
دو شنبه: وقتی در بازی گُل زدم، احساس
غرور کردم
سه شنبه: نماز_شب را سریع خواندم
چهارشنبه: فرمانده در سلام کردن از من پیشی گرفت
پنجشنبه: ذکر روز را فراموش کردم
جمعه: تکمیل نکردن ۱۰۰۰ صلوات و بسنده به ۷۰۰ صلوات
دارم فکر میکنم چقدر از یه پسرِ شانزده ساله کوچکترم
@abokosar313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما از این مصطفی های صدرزاده
در سراسر کشور، بسیار داریم...
#امام_خامنه_ای
🌱|@abokosar313