داستان مرد ناامید از رحمت خدا
شنیدید در زمان هارون الرشید دیدند شخصی روز ماه رمضان سفره انداخته است و دارد غذا میخورد. یک کسی به او گفت: «چرا این کار را میکنی؟ مگر روزه نیستی؟» گفت: «من یک گناهی مرتکب شدم که خدا من را به هیچ وجه نمیبخشد. گناهی انجام دادم که دیگر این روزهخوردن و اینها در برابرش چیزی نیست. آن گناهی که انجام دادم، خیلی بزرگ است.» گفت: «مگر چه کردی؟ چه گناهی انجام دادی؟!» گفت: «راستش هارون الرشید نصف شبی من را صدا زد و از من پرسید تو چه قدر حاضری در راه ما فداکاری بکنی؟ من هم بدنم میلرزید، نصف شب از هارون میترسیدم. یک فکری کردم، گفتم حاضرم تمام اموالم را در راه شما فدا بکنم. مثل اینکه نپسندید، مرا ردم کرد. دوباره من را احضار کرد و همان سؤالش را تکرار کرد، مثل اینکه دنبال یک چیز دیگر میگشت. گفت: تا چه حد حاضری در راه ما فداکاری کنی؟ یک فکری کردم و گفتم چه چیزی از جان من میخواهد؟! گفتم: حاضرم جانم را فدا کنم. باز نپسندید، ردم کرد. بار سوم من را حاضر کرد. خدایا چه چیزی از ما میخواهد؟! باز سؤالش را تکرار کرد. چه قدر حاضری در راه ما فداکاری بکنی؟ به خودم نگاه کردم ببینم چه چیز دیگری دارم. دیگر مالم را که گفتم، جانم را که گفتم، احساس کردم یک چیز دیگر، یک گوهر در وجودم هست و آن ایمان است. گفتم: ایمانم را هم حاضرم. تا این را گفتم، معطل همین بود. این را که گفتم، رضایت پیدا کرد. غلامش را صدا زد، گفت: همراه این غلام برو، هرچه این غلام دستور داد، انجام بده. غلام همان نصف شب دست من را گرفت، به یک زندان بُرد. بیست تا سید آنجا بودند. درب را باز کرد و گفت: گردن این بیست نفر را بزن. گفته بودم ایمانم را حاضرم بدهم، لذا گردن زدم. فکر کردم تمام است، گفت: بیا برویم. درب یک زندان دیگر را باز کرد، بیست تا سید دیگر آنجا بودند، گفت: گردن اینها را هم بزن. خب تعهد داده بودم، زدم. فکر کردم تمام است، دیدم نه دوباره من را به یک زندان دیگر بُرد. درب را باز کرد، بیست تا سید دیگر آنجا بودند. گفت: گردن اینها را هم بزن. شروع کردم گردن آنها را زدم. آخرین آنها یک پیرمرد سید خیلی نورانی بود. به چهرۀ من یک نگاه کرد، گفت: چه میکنی؟ روز قیامت جدّ من پیغمبر اکرم(صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم) را ببینی، برای این کارهایت چه دلیلی داری؟ تا این را گفت، آمد بدنم بلرزد، متأثر بشوم، فوری غلام گفت: بزن. تو گفتی حاضرم ایمانم را فدا بکنم. آن شب شصت سید را گردن زدم، از آن موقع به بعد دیگر گفتم من آدمی نیستم که بخشیده بشوم، دیگر کارم تمام شد. دیگر توبهام پذیرفته نیست. این است که میبینی روز ماه رمضان نشستهام روزه میخورم.»
(عیون أخبار الرضا علیهالسلام، ج۱، ص۱۰۹)
گناه ناامیدی از رحمت خدا
بزرگان دین میگویند که گناه این یأسش از رحمت خدا بیشتر از گناه آن شصت تا قتلی است که انجام داده است. شصتتا قتل انجام داده است، خیلی هم بزرگ است. این نشان میدهد در هیچ حالتی انسان نباید ناامید بشود. هیچ حالت. این هیچ حالت که میگویم، خدای نکرده ممکن است برای یک نفر اتفاق بیفتد که گناهان خیلی زیادی را مرتکب میشود، مثل همین که حالا شصت نفر را گردن زد، حالا یک کسی بالاتر از این گناه، بدتر از این انجام داده است، تعداد زیادتری را، آخرش چیست؟ گناه خیلی بزرگ است. حدیث میگوید: گناه خیلی بزرگ است، قتل مؤمن خیلی مهم است. آیۀ قرآن میفرماید: «وَمَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُتَعَمِّدًا فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِیهَا»(نساء، ۹۳)
کسی که یک مؤمن را عمداً بکشد، عذاب او جهنّم است، آن هم خلود در آتش. یک سال، صد سال، یک میلیون سال و اینها نیست، دیگر تمام است. این آیه میگوید خلود در آتش دارد. گناه خیلی بزرگ است؛ امّا بحث ما هم فوق این است، یک چیزی بالاتر از این. میگوییم گناه خیلی بزرگ است؛ امّا چرا حالا مأیوس هستی؟ فعلاً به رحمت خدا امیدوار باش. چرا ناامید هستی؟ رحمت خدا خیلی بالاتر از این است. حالا شما بخواهی امیدوار نباشی، دیگر راه دیگر نداری. راه سومش چیست؟ من به خودم که نگاه میکنم، میبینم راه خیلی بزرگ است، دیگر هیچ روزنهای نیست، جز یک روزنه، آن هم عفو خدا، رحمت او، آن میشود راه دوّم. راه سوم چیست؟ هیچ چیز دیگری نیست. دستور این است هیچ وقت انسان در هیچ حالی ناامید نباشد، هرچند خیلی گناه بزرگ انجام داده است.
جلسه دوم خوف و رجا
آیت الله سید ابوالحسن مهدوی
@abolhasanmahdavi110
توهین به اهل بیت.mp3
1.93M
آیت الله سید ابوالحسن مهدوی
@abolhasanmahdavi110
روایت می گوید مقدمات ظهور را ایرانی ها فراهم می کنند با انقلابی که ایجاد می شود که حدود بیست روایت در این مورد است و ما امیدواریم همین انقلاب باشد و یک انقلاب دیگه مثلا ده هزار سال دیگر نباشد و باید خودمان را آماده کنیم .
آیت الله مهدوی
@abolhasanmahdavi110
دو تفاوت بزرگ حق و باطل
حق همیشه یکی است و همراه با دلیل است و باطل هم متعدد است و هم دلیل ندارد.
@abolhasanmahdavi110
✅ بالاترین تشرف خدمت امام زمان عجل الله را در بین هزاران تشرف کدام می دانید؟
🔸 ما نظیر نداریم در دوران غیبت کبری که یک مرجع تقلید با جرات بگوید من امام را نشان تان می دهم.
🔸 تشرف آیت الله سیدابوالحسن مدیسه ای
🔹 داستان تشرف در جلسه سوم حق و حقیقت مورخ ۲۸ دی ماه از دقیقه ۳۷ به بعد.
@abolhasanmahdavi110
حق و حقیقت؛ جلسه3.mp3
13.78M
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
#فاطمیه۱۴۴۲
🔻حق و حقیقت؛ جلسه۳
باطل متعدد است و واقعیت ندارد
📆 ۲۸دی۱۳۹۹
⏰مدت زمان: ۵۶دقیقه
🔹مسجد امام جعفرصادق علیهالسلام