هدایت شده از . بۍنهایت ؛
من نمیگم دوست دارم اما وقتی میخوایم از خیابون رد شیم من اون طرفم که ماشینا میان ، نمیگم دوست دارم ولی درو نگه میدارم تو اول بری ، نمیگم دوست دارم ولی تو شلوغی دستتو محکم تر میگیرم ، نمیگم دوست دارم ولی تو وصل شو آهنگاتو بزار ، نمیگم دوست دارم ولی اگر سفارش منو بیشتر دوست داری تو اونو بخور ، نمیگم دوست دارم ولی واسه خبرای خوبت و موفقیتهات اشک شوق میریزم . آره فکر کنم اینطوری بهتره . « حرکات ، نه کلمات »
هدایت شده از سالهای دور از مریخ.
اینکه امروز و فردا تعطیله یعنی سلام به کتابها و فیلمها، سلام به زندگی
هدایت شده از فراریِمسلحبهقلم
سر تا سر این سفر رزق های یکهویی و نمیتونم بگم شانسمون خوب بوده که قسمتون شده. هیچ چیزی اینجا شانس نیست. انگار همه چیز از قبل برنامه ریزی شده، گریه ها، دلای شکسته، روضه ها، اتفاقات عجیب و غریب و معجزه های کوچیک....
هدایت شده از کنجخلوتاِلی.
بلاخره یهروز سوپرنچرالو استرنجرتینگز و هریپاتر رو میبینم، نه فوراً ولی حتماً.