قبلا که تهران بودم هر هفته پنجشنبه میرفتم پیش محمد رضا خانواده محمد رضا معمولا پنجشنبه نزدیکای غروب که می‌شد میومدن امام زاده سر مزار . خیلی دوس داشتم یه بار با مادرشون صحبت کنم ولی هیچ وقت نتونستم یعنی روم نمیشد فقط یه بار با پدرشون صحبت کردم که هنوز بعد گذاشتن چند سال داغ فرزند تو صورت و لرزش صداشون مشخص بود مثل پدر شهید محمد حسین حدادیان که از خادم های امام زاده هستن. یادمه شب عاشورای سال قبل سر مزار پسرشون جوری گریه میکردن که تا حالا ندیده بودم یه مرد اینجوری گریه کنه اینا جوون از دست دادن جونایی که معمولی نبودن شاید من و شما نتونیم درک کنیم فقط اونایی که بچه دارن بتونن درک کنن که داغ فرزند یعنی چی اونم کسایی مثل محمد رضا و محمد حسین. یه جا خوندم که نوشته بود خدایا مارو با کسایی که دوسشون داریم امتحان نکن ولی خدا اینا رو با کسایی که دوسشون داشتن امتحان کردن یه امتحان سخت. اینا با خدا معامله کردن عزیز ترین کساشونو در راه خدا دادن و گله نکردن اولین بار که پدر محمد رضا رو دیدم یه گوشه نشسته بودن و از دور داشتن به مزار پسرشون نگاه میکردن رفتم پیششون سلام کردم خیلی با احترام و مهربون جواب دادن بهشون گفتم ممنونم حاج آقا که کسی مثل محمد رضا رو تربیت کردید که اینجوری الگوی یه نسل بشن پدرشون در جواب گفتن من محمد رضا رو تربیت نکردم محمد رضا مارو تربیت کرده نتونستم بیشتر باهاشون صحبت کنم بغضم گرفته بود ازشون خداحافظی کردم.... #ابوذر_نوشت

یه معذرت خواهی به همه اونایی که پیام میدن و نمیتونم جواب بدم بدهکارم امیدوارم از دستم ناراحت نشده باشید بنده تلگرام ۱۱ کانال دارم ایتا ۹ تا روبیکا و سروش هم هست حجم پیام های که میاد خیلی زیاده و نمیتونم پاسخگوی اعضای محترم باشم ولی تمام مطالب و پیام های شما عزیزان را می‌خوانم و استفاده میکنم. از انتقادات، پیشنهادات،درد دل، شعر و اخبار و... خدای نکرده نه کلاس میزارم نه خودمونو کسی میدوم. واقعا نمیرسم و نمیشه پاسخگوی همه سوالات باشم. خیلی خوشحالم از اینکه در خدمت شما هستم و ممنونم که مارو دنبال میکنید. #ابوذر_نوشت

✨﷽✨ متاسفانه به گفته حاج محمود کریمی امسال هیئت رایت العباس در حسینیه امام‌زاده علی‌اکبر چیذر برنامه ای نخواهد داشت. به جرئت میتونم بگم بهترین روزهای زندگیم تو امام زاده علی اکبر چیذر پای روضه حاج محمود بوده تهران با همه شلوغی، آلودگی و ترافیک همیشه یه جاهایی داره که آدم وقتی دلش میگیره بره اونجا حالش خوب شه. یه جایی مثل بهشت زهرا مثل امام زاده علی اکبر چیذر و... به نظرم اگه تهران با این همه گناه و فساد هنوز سر پا مونده به برکت همین روضه هاست که تو کوچه پس کوچه های شهر می پیچه. اون حس و حال امام زاده علی اکبر چیذر تو ایام محرم اصلا قابل وصف نیست اینکه از بعد از ظهر آماده شی واسه رفتن، اون شور و حال مسیر رسیدن به امام زاده اون زود رفتنا واسه گرفتن جا. حال خوبی که بعد از روضه حاج محمود بهم دست میده بهترین حال دنیاست یه جوری که اون حال خوب رو هیچ جایی دیگه تجربه نکردم. بعد مراسم آدم انقدر سبک میشه انگار داره رو هوا راه میره... اولین بار که امام زاده علی اکبر رفتم سال ۹۴ بود دانشجو بودم به درخواست یکی از دوستان در یه شرکت تو قیطریه مشغول شدم . یه بار از پنجره بیرونو که نگاه میکردم تابلو زده بود به طرف امام زاده علی اکبر چیذر یه روز بعد ساعت کاری پیاده رفتم نمیدونستم انقدر نزدیکه که یه دفعه وارد امام زاده شدم قبلا تو تلوزیون دیده بودم فهمیدم اینجا همونجاست که حاج محمود هر سال اینجا روضه میخونه تا اینکه یه مدت گذشت بعد یه روز که حاجی مراسم داشتن منم رفتم خیلی حس و حال خوبی داشت. از اون روز به خودم قول دادم تا اخر عمر هر سال محرم اینجا باشم و هر وقت مراسمی بود سعی کنم حضور داشته باشم الانم یکی از بزرگ ترین افتخارات زندگیم اینه که سینه زن هیئت رایت العباس هستم. تو همین امام زاده خیلی ها به خدا رسیدن مثل محمدرضا مثل شهید امیر سیاوشی و شهید محمدحسین حدادیان که از خدام امام زاده بودن. من که نتونستم خادم امام زاده باشم ولی افتخار میکنم که این چند سال سینه زن رایت العباس بودم .دوس دارم اگه یه روز مُردم البته خدا نکنه بمیرم ان شالله شهید شم روی سنگ قبرم مثل شهید امیر سیاوشی بنویسن این سینه زن رایت العباسه... ادمه‌اش بماند... #ابوذر_نوشت ۹۹/۵/۲۸ ˹ @abozar_zaman | ابوذر زمان

یادش بخیر. هر سال دهه اول محرم میرفتم امام زاده پیشِ حاج محمود. همیشه بعد مراسم یه عکس از حال و هوای امام زاده میگرفتم تو این کانال میزاشتم تا بمونه به یادگار. این عکس شب پنجم محرم ۹۸ هست انگار همین دیروز بود..... #ابوذر_نوشت

بعضی وقتا آدم تو زندگیش یه زخم‌های میخوره که با گذشت زمان خوب میشه ولی جاش تا ابد میمونه💔 #ابوذر_نوشت