پایگاهاطلاعرسانیابریشم
من و احمد کاظمی ( قسمت ۵) خاطرات #سردار سیف الله رهنما حسن آبادی 🔹والفجر۲ 🔺تیرماه سال ۱۳۶۲ پدرم د
من و احمد کاظمی (قسمت۶)
خاطرات #سردار سیف الله رهنما حسن آبادی
🔹بعد از عمل برای ادامه درمان به بیمارستانی در مشهد اعزام شدم. در آنجا دکتر بخیه ها را کشید و صد جلسه فیزیوتراپی برایم نوشت. یک ماه در مشهد ماندم؛ اما کلافه شدم به دکتر گفتم مرا برای فیزیوتراپی بستری کرده اید که چه؟ مرخصم کنید بروم اصفهان آن جا فیزیوتراپی را ادامه می دهم او با درخواستم موافقت کرد. روزی که داشتم مرخص میشدم دکتر فیزیوتراپ گفت: «از من به شما نصیحت اگر میخواهی زودتر خوب بشوی به جای فیزیوتراپی برو کوه نوردی؛ فقط حواست باشد مسیر طولانی نرو!
نصیحت او را نصب العین قرار دادم اصفهان ارتفاعاتی دارد به نام #شاهکوه که مکان مناسبی برای کوه نوردی است در اولین جمعه به آنجا رفتم و پای در مسیر .گذاشتم در بین راه به یک آشنا برخوردم که شکارچی بود قبل ترها او خیلی پاپیچ من می شد که همراهش به کوه نوردی بروم آن روز همراه او شدم. با وجود این که دکتر سپرده بود مسیر طولانی نروم اما این دوست خوب مرا تا قله با خودش کشاند و برد.
تا ۱۰ مهر در اصفهان ماندم و دوره درمان را گذراندم...
#شهرابریشم
#تاریخ_یزدآباد
🇮🇷پایگاهاطلاعرسانیابریشم
✅ما را در اینستاگرام دنبال کنید↙️
https://instagram.com/Abrishamnews