به نام خدا و برای خدا ✍حد آخر رفاقت را باید در مکتب این دو سرباز رشید و شهید🌹 آموخت... #ابومهدی گفت من #سرباز حاج قاسمم.... در حالی که #حاج_قاسم خود سرباز بود. 🔹رفیقی خوبه که اینگونه در آغوش هم به شهادت🌹 برسند و #روحشان تا عرش خدا با هم برود و یحتمل، قطعاتی از #جسمشان هم در کنار هم دفن شود. 🔸رفاقت را باید از حاج قاسم و ابومهدی یاد گرفت..... ❇️که این رفاقت آنقدر عاشقانه بود، که #رهبری_عزیز به ابومهدی گفت: «هر شب در #نماز_شب به اسم شما را دعا می‌کنم» ❇️و همچنین فرمود: «در دنیا با حاج قاسم خیلی رفیق بودیم ان‌شاءالله خدا کاری کند که در قیامت هم خیلی رفیق باشیم.» ❓چرا ما از اسرار اینگونه رفاقتها آگاه نیستیم؟ 🤲خدایا! می‌شه ما را مهمان سفره کرمت نمایی و یک قطره ناب از رفاقت اینان در کام تشنه ما بریزی تا رسم رفاقت را بیاموزیم؟ 🔹بدانیم که نتیجه تلمذ در #مکتب_حاج_قاسم قطعاً به فراض پایانی #دعای_ندبه می‌انجامد، که به حضرت بقیه الله العظم عرض می‌کنیم: وَاسْقِنا مِنْ حَوْضِ جَدِّهِ، صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، بِكَأْسِهِ وَ بِيَدِهِ رَيّاً رَوِيّاً، هَنيئاً سائِغاً، لا ظَمَاَ بَعْدَهُ ترجمه: و ما را از حوض کوثر که از جد امام زمان است سيراب کن، درود خدا براو و خانواده ي او که ما را آب دهد به کاسه و به دست خود، و چنان باشد که تمام سيراب شويم با گوارائي و خوشي که ديگر تشنگي بعداز آن نباشد. يا أَرْحَمَ الرّاحِمينَ. شایان @vaznesiyasi

📄❤️قسمتی از توبه نامه شهید ١٣ ساله ، «علیرضا محمودی‌پارسا» 🤲پناه می‌برم از این که... 🔸از این که #حسد کردم... 🔹از این که تظاهر به مطلبی کردم که اصلاً نمی‌دانستم. 🔸از این که زیبایی قلمم را به رخ کسی کشیدم. 🔹از این که در غذا خوردن به یاد فقیران نبودم. 🔸از این که #مرگ را فراموش کردم. 🔹از این که در راهت سستی و تنبلی کردم. 🔸از این که #عفت زبانم را به لغات بیهوده آلودم. 🔹از این که در سطح پایین ترین افراد جامعه زندگی نکردم. 🔸از این که منتظر بودم تا دیگران به من سلام کنند. 🔹از این که شب بهر #نماز_شب بیدار نشدم. 🔸از این که دیگران را به کسی خنداندم،غافل از این که خود خنده‌دارتر از همه هستم. 🔹از این که لحظه‌ای به ابدی بودن دنیا و تجملاتش فکر کردم. 🔸از این که در مقابل متکبرها، متکبرترین و در مقابل اشخاص #متواضع، متواضع‌تر نبودم. #اخلاص #بندگی