#عاشقانه_عارفانه
چه حکمتیست در این مردن
در عاشقانهترین مردن
و مغز را به فضا بردن
و گریه را به خلاء بردن
چه حکمتیست که در آغاز
نگاه من به سرانجام است
بِبُر به نام خداوندت
که لطف خنجر ابراهیم
به تیز بودن احکام است
نبخش مرتکبانت را
تو حکم واجبالاجرایی
و عشق جوخهی اعدام است
به دست آه بسوزانم
که شعلهور شدنم دود است
کفن به سرفه بپوشانم
که سر به سر بدنم دود است
و نخ به نخ دهنم دود است
غمت غلیظترین کام است
نگاه من به سرانجام است
سرنگها همگان قرمز
و رنگها همگان قرمز
سماع مولویان قرمز
جهان کران به کران قرمز
که نقشی از رژ گلگونت
هنوز بر لب این جام است
بگو ستارهی دردانه
در انزوای رصدخانه
کدام کوزه شکست آن روز
که با گذشتن نهصد سال
هنوز حلقهی دستانش
به دور گردن خیام است
ببین چقدر اسیرم من
چنان بکُش که پس از مردن
هزار بار بمیرم من
دسیسههای تو میبینی؟
ورید پاک امیرم من
که در تدارک حمّام است
چه حکمتیست در این مردن
در عاشقانهترین مردن
و مغز را به فضا بردن
و گریه را به خلاء بردن
چه حکمتیست که در آغاز
نگاه من به سرانجام است
حسین صفا
@Eshgh_Erfan_Zendegi
#عاشقانه_عارفانه
زدهام سری به کویات به دیار مهربانی
چه شود در آن دمی هم صنما مرا نشانی
همه دلبران عالم به فدای چشم مستت
نظری به سوی ما کن گل نرگس ربانی
اگر از تمام عالم همه بلبلان بخوانند
نشود ناز صدایت ز بسا که خوشزبانی
به مثل یوسف کنعان شده ماه مصر اما
به جمیع کهکشانها تو سراج جاودانی
ره صد سده به یک شب رود آن سائل حکمت
چو بنوشد از یم علم تو حتی به چکانی
تو چه غایبی که حاضر شدهای به هر فؤادی
که شکسته و ندارد بجز از شما امانی
منم از سبوی تو مست ز جام لطف تو مست
به چه کارم رود اینپس می و جام و خمر فانی
نکند که تار مویی ز سرت شود کم از غم
که منم فدای مویات صنمای آسمانی
شاعر : مهدی سلیمانی اصل
@Eshgh_Erfan_Zendegi