eitaa logo
ابواب الرحمة « درهای رحمت الهی»
1.9هزار دنبال‌کننده
22.1هزار عکس
16.9هزار ویدیو
652 فایل
💠 محلی برای گفتگو درخصوص مهمترین اتفاق زندگی انسان می باشد ،اتفاقی که سرآغاز «سفری بی بازگشت» به جهان آخرت است. 💠 لطفا سوالات، پیشنهادات و دست نوشته های خود را به آیدی زیر ارسال نمایید. @ababorahmat @ntomid
مشاهده در ایتا
دانلود
❇️ مال یتیم‌.... ✴️ حضرت عیسی{علیه السلام} از گورستانی گذشت. گفت: «بارخدایا از کرمت و عنایتت یکی از این بندگان را !»  در حال، قسمتی از خاک شکافته شد، کسی بلند بالا از خاک برآمد و بایستاد. حضرت عیسی{علیه السلام پرسید: «تو کیستی؟» گفت: «فلان»، گفت: «کی مُردی؟»، گفت:« دو هزار و هفتصد سال پیش»، پرسید:« را چگونه یافتی؟»، گفت: «از هنگام مردن تا کنون هنوز تلخی مرگ با من است»، پرسید:« خدا با تو چه کرد که چنین تلخ مرگی؟»، گفت: «از آن تاریخ تا کنون مطالبه حساب که در گردن است بوده ام و هنوز از حساب آسوده و فارغ نگشته ام»، این را بگفت و در خاک فرو شد. 📚 کشف الاسرار ، ج۱ ‎‌‌‌‎‌ 🌹🍃‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌻🍃🌸🍃🌻🍃🌹 أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ ڪـانال ذڪـر روزانہ 💠https://eitaa.com/zekrroozane ╰┅┅┅❀🍃🌼🍃❀┅┅┅╯
🔴عاقبت پیرمرد مومن در عالم برزخ بخاطر یک آبروریزی کوچک! جوانی از اهالی که در اثر یک سانحه رانندگی از دنیا رفته بود در تجربه‌ای زیبا و مثال زدنی وارد برزخ میشود. او پس از عبور از دالان نور به جایی میرود که مانند باغها و قصرهای بوده و بیشتر بستگان مؤمن خودش را میبیند که در کنار چشمه سار زیبایی دور هم جمع شده‌اند و از نعمتهای بهشتی لذت میبرند. کمی که با آنها صحبت میکند متوجه میشود کمی دورتر میله هایی شبیه زندان قرار دارد! ⭕️او یکی از بستگان خوب و مؤمن خودش را میبیند که مانند ها پشت این میله ها قرار دارد به سراغش می‌رود و با تعجب می‌پرسد ما بسیاری از مسائل دینی را از تو آموختیم چرا شما اینجا قرار دارید؟! او هم می‌گوید من حق الناس هستم. البته پولی به کسی بدهکار نیستم من خیلی در مسائل مالی دقت می‌کردم اما یکبار در جمع دوستان که نشسته بودیم انسان محترمی را بردم و شخصیت او را در جمع ضایع کردم.😭😔 بعد به این جوان می‌گوید شما از این سفر بر می‌گردی، خواهش میکنم برو و از فلانی برای من بطلب تا من نیز آزاد شوم. این جوان پس از چندین روز بیهوشی به دنیا بر میگردد به سراغ همان شخص می‌رود ابتدا ماجرا را سؤال می‌کند وقتی مطمئن میشود که صحیح بوده خبر آن شخص را میدهد و حلالیت می گیرد. 📕 کتاب بازگشت ┈┈••••✾•🌿🌼🌿•✾•••┈┈