eitaa logo
ابواب الرحمة « درهای رحمت الهی»
1.8هزار دنبال‌کننده
17.5هزار عکس
11.7هزار ویدیو
539 فایل
💠 محلی برای گفتگو درخصوص مهمترین اتفاق زندگی انسان می باشد ،اتفاقی که سرآغاز «سفری بی بازگشت» به جهان آخرت است. 💠 لطفا سوالات، پیشنهادات و دست نوشته های خود را به آیدی زیر ارسال نمایید. @ababorahmat @ntomid
مشاهده در ایتا
دانلود
امام حسین علیه السلام در روز دهم محرم، چندین بار به ارشاد سپاه اموی برخاست تا این جمعیت سرگردان و گمراه را به سوی حق و هدایت رهنمون سازد. خطبه در صبح عاشورا ایراد گردید در حالیکه امام سوار بر اسب خود و با صدایی رسا و بلند ، مطالبی را بیان نمودند که بلیغ‌تر از آن را هیچ کس نشنیده است، سپس فرمودند: 💠 ....ای مردم، نسب مرا ببینید و به خود بازگردید و خود را سرزنش کنید و ببینید که آیا قتل و ریختن خون من برای شما رواست؟آیا من پسر دختر پیامبرتان نیستم؟....آیا گفتهء رسولخدا را در مورد من و برادرم نشنیده‌اید که فرمود: این دو آقای اهل بهشت‌اند؟....اگر سخنم را نمی‌پذیرید ، در میان شما افرادی هستند که می‌توانید از آنها بپرسید. از جابربن عبدالله‌انصاری و اباسعیدخدری و سهل بن سعدساعدی و زیدبن‌ارقم و انس‌بن‌مالک بپرسید تا به شما خبر دهند که این گفته را از رسول خدا در مورد من و برادرم شنیده‌اند. آیا این گفته‌ها کافی نیست تا از ریختن خون من خودداری کنید؟......به خدا سوگند در مشرق و مغرب زمین هیچ پیامبری را پسر دختری جز من نیست؛ نه در میان شما و نه دیگران! وای بر شما! آیا کسی را کشته‌ام یا مالی را گرفته‌ام و یا زخمی بر شما وارد ساخته‌ام که خون مرا می‌خواهید؟.....ای شبث بن رِبعی و ای حجار بن ابجر و ای قیس بن اشعث و ای زید بن حارث، آیا برای من ننوشتید: بیا که میوه‌ها رسیده و باغها سبز شده و لشکری مجهز در انتظار توست؟ ....مردم! اگر از من روی گردانده‌اید ، بگذارید از شما منصرف شوم و به سرزمین امنی بروم...... (مقتل الحسین/مقرم۲۷۹) 👈👈 هنگامی که جناب زهیر مشاهده کرد که قوم ، خطبهء امام را اجابت نکردند ،در حالی‌که سلاح جنگی را برداشته بود، سوار بر اسب، به سوی آنان رفت تا آنان را نصیحت کند و آنان را برحذر داشت از آنچه می‌خواهند مرتکب شوند و نسبت به عاقبت پیروی از و عبیدالله هشدار داد... (تاریخ طبری ۳۳۱/۴- کامل ابن اثیر۲۸۸/۳) اما لشکر اموی اینچنین به زهیر پاسخ می‌دهد: ❌ ما نمی‌رویم مگر اینکه آقای تو و هر که را با اوست بکشیم؛ یا اینکه او و یارانش را به سوی عبیدالله به عنوان اسیر ببریم. زهیر جواب داد: بندگان خدا! پسر فاطمه سزاوارتر است به دوستی و یاری تا زادهء سمیه؛ اگر او را یاری نمی‌کنید ، پس پناه بر خدا که اگر او را بکشید .او را با یزید واگذارید، سوگند به خدا که یزید بی قتل حسین، پیروی شما را می‌پذیرد. (تاریخ طبری ۳۳۲/۴- کامل ابن‌اثیر ۲۸۸/۳) شمر لعین به سوی زهیر تیر می‌اندازد....زهیر گفت: بندگان خدا این سبکسران ستمکار شما را در دینتان فریب ندهند....و.... امام به زهیر می‌فرمایند که بازگردد ؛ و آنگاه فرمودند: 💠 به جان خود سوگند، اگر مومن آل فرعون قومش را نصیحت کرد...من هم نصیحت نموده و ابلاغ کردم؛ اگر نصیحت و رساندن سودمند باشد. (همان) 👈👈 آنگاه بریر که از تابعین و قاریان بزرگ قرآن و مردی عابد و پارسا بود، ایستاد و با قوم باطل صحبت نمود:: .....ای قوم! نوادهء پیامبر در میان شماست و اینها ذریهء او، عترت و دختران و خانواده‌اش هستند؛...بگویید با آنها چه می‌خواهید بکنید؟ پاسخ دادند: ❌ می‌خواهیم آنها را فرمانبردار عبیدالله بن زیاد کنیم و امر او را بر آنها حاکم کنیم‌. بریر گفت: آیا قبول نمی‌کنید به همان جایی بروند که آمده بودند؟ وای بر شما ای اهل کوفه، آیا نامه‌ها ..را به فراموشی سپرده‌اید؟ وای بر شما اهل بیت پیامبرتان را دعوت کردید ولی همین که به سوی شما آمدند، آنها را به ابن زیاد تسلیم کردید و آب را از آنها مانع شدید...چه بد قومی هستید!..... در این هنگام ، جمعیت با تیر به سوی او حمله بردند و او را عقب زدند. (مقتل الحسین/مقرم۲۸۶) امام علیه‌السلام بار دیگر ، در حالی که در دست مبارک خود قرآنی داشتند، در مقابل این جماعت گمراه ایستادند و آنان را در ضمن خطبه‌ای بسیار شیوا و غرا و با فرازهایی بسیار عمیق، پند دادند. و ضمن اشاره به وقایع آینده، سپاه اموی را اینچنین بیم دادند و فرمودند: 💠 ....خدایا قطرات آسمان را از آنان فرو بند، و بر آنها سالیانی بگذران همچون سالهای قحطیِ یوسف، و بر ایشان جوانی ثقفی ( حجاج بن یوسف ) را چیره ساز که جام تلخ مرگ را بدانان بنوشاند؛ آنها به ما دروغ گفتند و ما را خوار کردند و تویی خدای ما و بازگشت ما به سوی توست... (اللهوف۴۱- مقتل الحسین/مقرم۲۸۹) در پی این خطابه، نور هدایت بر دل جناب حر تابید و به اسبش نهیبی زد و به سپاه امام پیوست‌..... جناب حر ، پس از پیوستن به سپاه امام، خطاب به سپاه اموی فریاد برآورد: .....ای اهل کوفه، مادرانتان به عزایتان بنشینند! او را خواندید و چون آمد تسلیم‌اش کردید....و او را از توجه به سرزمین‌های امن و ایمنی اهل بیت‌اش مانع شدید....چه بد با بازماندگان حضرت محمد عمل کردید!..... (تاریخ طبری ۳۳۴/۴) 《1》
هر انسان حامل یک . انسان را به انسان معرفی کرد. آن چه در اشقیای کربلا بود، در همه موجود است. آن چه در شهدای کربلا بود نیز در همه موجود است. هر انسان حال ؛ هر وقت حق می‌گوید و برای حق کار می‌کند، وجودش را بر کُرسی خلافت پذیرفته است و هر وقت غَضَب و شهوت و آز را ترجیح می‌دهد، وجود خود را بر کُرسی نشانده است. •