🌺 آیت الله حسن زاده حفظه الله:
با پریشان خاطری و #ڪثرت_تعلقات و هم گوناگون داشتن و #عدم_استقامت نمی توان به جایی رسید . 🔴
🕊🕊🕊
بسیار کسانیکه دعوی #بندگی کرده اند و دم از #ترک_دنیا زده اند تا دنیا بدیشان روی آورد!
جز وی، همه را پشت پا زده اند .
این بنده در معرض #امتحان نیامده شرمسار است 😔
به حق خودت ثَبِّت قَلبی عَلی دینِکَ 😔
📚 هزار و یک نکته _ الهی نامه
اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
⛔️ آیا ما منتظران ظهور هستیم؟
❌ کسی که انتظار دارد عدالت در دنیا حاکم شود، کسی که آرزوی یک حکومت عادل و فراگیر الهی در جهان را دارد، باید خودش هم یک انسان واجد روح جهانی باشد، باید صاحب یک روح بزرگ باشد...
❌ کسی که در خودش توقف کرده نمیتواند منتظر یک حکومت فراگیر باشد، کسی که با خودش هم قهر است، کسی که با یک حبه غوره سردیاش میشود و با یک دانه مویز گرمیاش میشود نمیتواند ادعای انتظار داشته باشد...
❌ میگوید چرا فلانی را دعوت کرد ولی مرا دعوت نکرد، چرا به او خودکار داد ولی به من مداد داد، چون مهریه دختر خالهام ۱۰۰ سکه است، پس مهریه من باید ۲۰۰ سکه باشد، برای مهریه چانه میزنند، برای تعداد مهمانان عروسی چانه میزنند، برای تعداد صندلیهای تالار چانه میزنند، برای چند سکه کمتر و بیشتر مانع ازدواج دو جوان میشوند...
🔸 شهری به روستایی به دیده تحقیر نگاه میکند، ایرانی به افغانی به دیده تحقیر نگاه میکند، سفید پوست، سیاه پوست را آدم حساب نمیکند، پولدار، فقیر را آدم حساب نمیکند، مدیر به کارمند اجحاف میکند، کارفرما به کارگر ظلم میکند، راننده تاکسی روزهای سرد و بارانی کرایهاش را دو برابر میکند، کاسب اجناس مورد نیاز مردم را احتکار میکند، بانکها نزول خور شدهاند... و قس علیهذا...
🔸ما با دست خودمان به پایمان زنجیر بستهایم، پای در زنجیر قادر به حرکت نیست، کسی که به پای خودش زنجیر است، نمیتواند زنجیر را از پای دیگران باز کند، این خودش با خودش درگیر است، چگونه میخواهد برای امامش یاور باشد...
🔸انتظار یک حرکت است از وضع موجود به سمت وضع مطلوب، به سمت تمدن واقعی...
❌ تمدن!؟ کدام تمدن؟! الآن بالاترین میزان توحش انسان را در دنیا شاهد هستیم، نفت را میفروشند، از آمریکا اسلحه میخرند، مسلمانهای یمن را میکشند، آمریکا و اروپا هم حمایت میکنند، سازمان ملل متحد هم خفه شده است، از این بدتر میشود؟ صد رحمت به گور پدر جاهلیت، زمان جاهلیت بمباران زن و کودک بیگناه نبود، زمان جاهلیت دختر را زنده در گور میکردند، الآن سقط جنین میکنند، دختر و پسر را با هم زنده بگور میکنند...
❌ تمدن؟! کدام تمدن؟! این تمدن نیست، توحش است...
انتظار یعنی ببینیم در چه شرایطی هستیم و باید چه باشیم و چه هستیم، تا زنجیر از پای خود باز نکردهایم نمیتوانیم ادعای منتظر بودن داشته باشیم...
وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى
✍️حبیب الله یوسفی
35.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ سه زبانه
🥀 سرمشق... 🥀
⏱مدت زمان: "6:40
🔺تقدیم به روح بلندِ سردار دلها "شهید حاج قاسم سلیمانی"🔺
⚜ اجرا و آهنگسازی: گروه نورالبیان شهرستان میبد
⚜ نویسنده، کارگردان و شاعر: سید جواد امامی
⚜ تنظیم: محمد مصباح
⚜ ضبط ، میکس و مستر: استودیو شهید دانش(ره)
⚜ تصویربرداری، تدوین و اصلاح رنگ : علیرضا کریمی
⚜ تصویربردار هوایی: محسن دهقانی
⚜ دستیار تصویر: علی اسلامی
#استودیو_شهید_دانش
#موسسه_حضرت_معصومه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
11.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💫 شاهراه نزدیک شدن به امام عصر ارواحنا فداه....!
@achegan
📩شناسنامه زیارت آل یس
🔰زیارت آل یاسین، یکی از زیارتهای مشهور حضرت صاحب الامر، علیه السلام، است. راوی و ناقل این زیارت جناب ابو جعفر محمد بن عبدالله است. که همه علمای رجال و بزرگان راوی شناس از او به بزرگی و قداست یاد کرده اند.
💌 او چون در اواخر دوران غیبت صغری می زیسته مکاتبات بسیاری با ناحیه مقدسه حضرت صاحب الامر، علیه السلام، داشته و به افتخار جواب نائل آمده است.
📜 توقیعات متعددی به وسیله او نقل شده است که از جمله آنها توقیعی است که متضمن زیارت شریف آل یاسین است.
در بخشی از این توقبع آمده:
✍...سلام بر ما و بندگان شایسته خدا.
هر گاه خواستید به وسیله ما به پروردگار توجه پیدا کنید و به ما متوجه شوید، پس آن گونه که خدای تعالی فرموده ست بگویید: سلام علی آل یس...
🔰این زيارت مجموعه اي تركيب يافته از دعا و زيارت مي باشد. بخش زيارت آن مجموعه ای از سلام ها است كه با جمله «سلام علي آل ياسين» شروع مي شود و با كلمه آمين خاتمه مي يابد.و قسمت دعا با جمله «اللهم اني اسألك» شروع و با عبارت «يا ارحم الراحمين» پايان مي پذيرد.
🔀اين دو قسمت در عين جدايي مرتبط به همديگر است به بيان ديگر همان طوري كه ميان خدا و معصومين جدايي نمي باشد میان توسل و توجه به خدا هم ارتباط ناگسستني وجود دارد.
@achegan
📌 #نکات_زیارت_آل_یس 1
✨سَلامٌ عَلَى آلِ يس...سلام و درود بر خاندان یاسین
📜 زيارت نامه ها معمولاً با سلام آغاز مي شود. سلام به امامي كه زنده و شنونده ی سخن زائر است. اما ادب اقتضا می کند که اول به همه خاندان و اجداد طاهرین حضرت سلام و درود بفرستیم بعد به خود حضرت!
🌷 سلام دعاي سلامتي است و زائر با سلام دادن مي خواهد بگويد من هم خودم را از آفت گناهان حفظ و سالم نگه مي دارم و هم شما و امام زمان را با تمرد و عصيان خويش آزار نمي دهم.
👈 سلام بر «آل یس» از نخستین آیه سوره مبارکه یس استفاده شده است.
📚احادیث بسیاری در تایید این که مراد در این آیه سلام بر اهل بیت پیامبر خاتم، صلی الله علیه وآله ، رسیده است؛
🔹 از جمله در روایتی،امام صادق(ع)، از جد بزرگوارش امیرالمؤمنین(ع)، نقل فرموده است که درباره آیه شریفه «سلام علی آل یس »، فرمود:
✨یس محمد"ص" و نحن آل یس✨
@achegan
📌 #نکات_زیارت_آل_یس 2
🌸 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا دَاعِيَ اللَّهِ وَ رَبَّانِيَّ آيَاتِهِ... سلام بر تو ای خواننده خلق به سوی حق و ای پرورش گر آیات خداوند
🍃 نخستین سلام خاص بر آن وجود مقدس ، بیانگر دو صفت از اوصاف کمال حضرتش می باشد:
۱)← داعی الله، یعنی ای کسی که بندگان خدا را به سوی خدا می خوانی و دعوت می کنی( هم در هر عصر غیبت و هم در عصر ظهور)!
🌀 از این که اولین سلام به آن وجود مقدس به عنوان داعی الله ذکر شده معلوم می شود که مقام "داعویت" برترین مقامی است که حضرت به ان نائل گشته است.
💯 زیرا این مقام در بردارنده مقامات و کمالات بسیاری است که در سایه آن مقامات و کمالات، خداوند -عزوجل- این مقام را عنایت می فرماید.
♨️ داعی الله کسی است که از جهل و خطا و لغزش و نادانی محفوظ و مصون است و الا "داعی الله" حقیقی نیست. همچنین داعی الله باید عالم بالله باشد و الا نمی تواند داعی و خواننده و رساننده خلق به خالق باشد.
🔆 از این فراز می توان به مقام عصمت و قداست و علم و آگاهی مطلق آن حجت مطلقه حق و داعی الله مطلق پی برد.
۲)← «ربانی آیاته» یعنی؛ کسی که تمسکش به دین و اطاعت خدای متعال محکم و شدید باشد، کسی که خداپرست خداشناس باشد.کسی که امر مردم را اصلاح و تدبیر نماید.
✅ بنابراین وجود مقدس امام نسبت به همه آیات خلقت "مقام ربانی" دارد. یعنی؛ خداوند سبحان تربیت و پرورش جمیع مخلوقاتش را بطور کامل به خاندان رسالت، علیهم السلام عنایت فرموده است.
@achegan
کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
ابوحلما💔 قسمت سی و پنجم: مدارک حسین مدتی به فکر فرورفت و بعد از لحظاتی سرش را بالاآورد و چشم در چشم
ابوحلما💔
قسمت سی و ششم: قرار
بعد از شام محمد و مادرش مشغول شستن ظرفها بودند که حاج حسین آمد کنار عروسش به پشتی تکیه داد و گفت:
-وقتی بی هوش بودم...باباتو دیدم
+بابا مرتضام! چه طوری بود؟
-جوون،خوشتیپ، سرحال، عین اون موقع که تو جبهه باهم میرفتیم شناسایی
+چ..چیزیم گفت؟
-خیلی باهم حرف زدیم
+چی میگفت؟ چه حرفایی؟
-سید هم حرف همه شهدا رو زد؛ گفت تحت هیچ شرایطی رهبرو تنها نذارین. گفت باید با حفاظت از نظام اسلامی برای ظهور امام زمان(عج)زمینه سازی کنیم.
حلما آهی کشید و خیره گلهای قالی شد. حاج حسین دست عروسش را گرفت و با مهربانی گفت:
-دخترم! میخوام چیز مهمی بهت بگم
+بفرمایید باباجون
-میدونم محمد مخالفت میکنه منم نمیخوام بهت فشار بیاد هیچ اجباریم نیست ولی ضرورت هست.
+من متوجه نمیشم اصلا
-اگه شرایطی پیش بیاد که بتونی از دین و کشورت مقابل دشمنا دفاع کنی...
+من؟ اخه چه شرایطی؟
-موقعیتی که بتونی با حفظ حریم و ارزشات، راه پدرتو برای دفاع از این آب و خاک ادامه بدی...
ناگاه محمد به تقاطع نگاه های همسر و پدرش رسید. مکثی کرد و گفت: ولی بابا...
حلما و حاج حسین به طرف محمد برگشتند. محمد با اعتراض ادامه داد: حلما به اندازه کافی تو این مدت استرس داشته، مثلا از دانشگاه مرخصی گرفت که...
حسین لبخندی زد و گفت: منم اصراری ندارم بابا فقط...
حلما کلام هر دو را به دایره سکوت کشید: باشه
حسین یاعلی(ع) گفت و درحالی که بلند می شد رو به محمد گفت: پس چند روزی اینجا بمونید با خودم حلما رو ببرم سر پرونده...
بعد چند قدم جلوتر دستی بر شانه محمد زد و گفت: مراقبش هستم بابا نگران نباش.
این را گفت و رفت طرف اتاق مطالعه اش. محمد روبروی حلما نشست. خودش را در مردمک سیاه چشمان همسرش، تماشا کرد. فقط زیرلب نجوا کرد:حلما!
حلما چشم هایش را آرام برهم زد و گفت: آسمان بارِ امانت نتوانست کشید، قرعه کار به نامِ منِ دیوانه زدند!
محمد شانه سر حلما را برداشت، آرام دسته موهای جلوی پیشانی همسرش را شانه زد و گفت:
-ولی باید یه قراری بذاریم
+چی؟
-هر وقت مهم نیست کجای کار باشه هرلحظه احساس خطر یا سختی کردی...
+میام بیرون
-قول؟
+قول
-جونِ محمد؟
+قسم نده دیگه
-بگو جونِ محمد
+جون...محمد
فردای آن روز بعد از اینکه محمد دیرتر از همیشه سرکار رفت. حلما و حاج حسین صبحانه خوردند و راه افتادند. مدتی بعد حاج حسین جلوی یک ساختمان دو طبقه نگهداشت. ماشین را پارک کرد و گفت: پیاده شو باباجان.
❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀❤️🥀
به قلم؛ سین.کاف.غفاری