#آیةالکرسی عظیم ترین آیه
در قرآن است
برای حفظ ایمان و مال و جان هرروز
آیة الکرسی بخوان
🌻اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْ
@achegan🌴
⭕️احتمال بازگشت بخشی از محدودیتهای کرونایی به تهران از شنبه
🔸معاون برنامهریزی و نظارت ستاد فرماندهی مقابله با کرونا در تهران:
🔺متاسفانه آمار ابتلا هم در تهران و هم در کشور در حال افزایش است، در این راستا پیشنهاداتی برای افزایش محدودیتها و کنترل بازگشاییها به مقامات بالاتر، ستاد ملی کرونا و وزارت کشور اعلام شده که در صورت موافقت بخشی از محدودیتها باز میگردد.
🔹در حال حاضر تقریبا یک چهارم تختهای دانشگاهی تهران توسط بیماران کرونایی اشغال شده که درصد بسیار بالایی است.
❌عدم رعایت پروتکلها مهمترین عامل در افزایش آمار و بروز این شرایط است. اگر پروتکلها از سوی افراد جامعه و صاحبان اصناف رعایت میشد، مطمئنا شاهد این وضعیت نبودیم.
🔹قاعدتا سایر دستگاهها به جز وزارت بهداشت هم باید احساس مسئولیت کرده و با افراد و اصنافی که پروتکلها را رعایت نمیکنند، به صورت جدی برخورد کنند.
🔸اگر داروی رمدسیویر در بازارهای آزاد و با این قیمتها به فروش میرسد باید به اصالت آن به شدت شک کرد و احتمال تقلبی بودن این دارو بسیار زیاد است، بنابراین توصیه ما این است که افراد از این داروها استفاده نکنند.
@achegan🌴
Aali-41.mp3
3.91M
🌹🌹توصیه امیرالمومنین به جوانان
#امیرالمؤمنین علیه السلام در نامه خود به امام حسن علیه السلام توصیه هایی را برای تمامی جوانان بیان می کنند که یکی از آن ها به گمان اشتباه برخی ربطی به دوران جوانی ندارد اما اینگونه نیست.
@achegan🌴
💚
همه گفتند محال است ولی
دلخوشم من به محالات رضا...
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
منظور از دعای ناد علی، شعر "ناد علیا مظهر العجائب* تجده عونا لک فی النّوائب * کلّ غمٍّ و هَمٍّ سَینجَلی *بِوَلایَتِکَ یا علیّ یا علی یا علی" است که در جلد 20 بحار الانوار ص 73 از قول میبدی، یکی از شارحان اهل سنت دیوان امیرالمؤمنین (ع) نقل شده است که متن روایت چنین است:
و گفته شده است که به پیامبر در روز ا حد ندا شد:
"ناد علیا مظهر العجائب * تجده عونا لک فی النّوائب
کلّ غمٍّ و هَمٍّ سَینجَلی* بِوَلایَتِکَ یا علیّ یا علی یا علی."
و به همین مقدار اکتفا شده و مطلبی که دلالت داشته باشد که می توان از این شعر به عنوان دعا استفاده کرد، نقل نشده است.
از طرفی، با آنکه باید هر دعا را بر همان اساسی خواند که در روایت مرتبط وارد شده، اما باید در نظر داشت که برخی دستوراتی که در ارتباط با کیفیت خواندن "ناد علیا" بیان می شود، منشأ روایی نداشته و در کتب معتبر حدیثی چنین دستوراتی مشاهده نمی شود.
به هر حال، خواندن آن به امید ثواب یا "قصد رجاء" اشکال ندارد .
مراجع معظم تقلید فرموده اند:
خواندن دعاهایی که اعتبار سندش معلوم نشده، به امید ثواب، نه به قصد ورود اشکال ندارد.[1] یعنی به امید ثواب خوانده شود، نه به این قصد که از معصوم(ع) وارد شده است.
نکته دیگر آن است که در عبادات، آنچه در مرحله اول اهمیت دارد، استناد آن به یکی از منابع معتبر است، اما در خصوص ادعیه، بر اساس روایات وارده از معصومان، ایرادی ندارد که هر فردی با انشاء خود و به شرط عدم تعارض با آموزه های اسلامی، به مناجات با پروردگار بپردازد[2]، اما نمی توان اصلی کلی را مورد پذیرش قرار داد که اگر شخصی با خواندن دعا و یا پرداخت نذری به حاجت خویش رسید، دیگران نیز آن دعا را مانند دعایی مأثور و منقول از امامان (ع) دانسته و آن را به مجموعه دعاها و اعمال موجود اضافه کنند.
[1]. آیت الله صافی گلپایگانی، معارف دین، ص 260؛ آیت الله فاضل لنکرانی، استفتائات، ج 2، ص 537،
[2] حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعة، ج 7، ص 139، ح 8944، مؤسسة آل البیت، قم، 1409 هـ ق. " ِ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع عَلِّمْنِی دُعَاءً فَقَالَ إِنَّ أَفْضَلَ الدُّعَاءِ مَا جَرَى عَلَى لِسَانِک".
کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
📚 #داستان_دنباله_دار 💌 #بدون_تو_هرگز 📝 #به_قلم_شهید_مدافع_حرم_سید_طاها_ایمانی 📅 قسمت #پنجم: می خواهم
📚 #داستان_دنباله_دار
💌 #بدون_تو_هرگز
📝 #به_قلم_شهید_مدافع_حرم_سید_طاها_ایمانی
📅 قسمت #ششم: داماد طلبه
با شنیدن این جمله چشماش پرید ... می دونستم چه بلایی سرم میاد اما این آخرین شانس من بود ...اون شب وقتی به حال اومدم ... تمام شب خوابم نبرد ... هم درد، هم فکرهای مختلف ... روی همه چیز فکر کردم ... یاس و خلا بزرگی رو درونم حس می کردم ... برای اولین بار کم آورده بودم ... اشک، قطره قطره از چشم هام می اومد و کنترلی برای نگهداشتن شون نداشتم ...بالاخره خوابم برد اما قبلش یه تصمیم مهم گرفته بودم ... به چهره نجیب علی نمی خورد اهل زدن باشه ... از طرفی این جمله اش درست بود ... من هیچ وقت بدون فکری و تصمیم های احساسی نمی گرفتم ... حداقل تنها کسی بود که یه جمله درست در مورد من گفته بود ... و توی این مدت کوتاه، بیشتر از بقیه، من رو شناخته بود ... با خودم گفتم، زندگی با یه طلبه هر چقدر هم سخت و وحشتناک باشه از این زندگی بهتره ...اما چطور می تونستم پدرم رو راضی کنم ؟ ... چند روز تمام روش فکر کردم تا تنها راهکار رو پیدا کردم ...یه روز که مادرم خونه نبود به هوای احوال پرسی به همه دوست ها، همسایه ها و اقوام زنگ زدم ... و غیر مستقیم حرف رو کشیدم سمتی که می خواستم و در نهایت ...
- وای یعنی شما جدی خبر نداشتید؟ ... ما اون شب شیرینی خوردیم ... بله، داماد طلبه است ... خیلی پسر خوبیه ...کمتر از دو ساعت بعد، سر و کله پدرم پیدا شد ... وقتی مادرم برگشت، من بی هوش روی زمین افتاده بودم ... اما خیلی زود خطبه عقد من و علی خونده شد ...البته در اولین زمانی که کبودی های صورت و بدنم خوب شد... فکر کنم نزدیک دو ماه بعد ...
کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
📚 #داستان_دنباله_دار 💌 #بدون_تو_هرگز 📝 #به_قلم_شهید_مدافع_حرم_سید_طاها_ایمانی 📅 قسمت #ششم: داماد طلب
📚 #داستان_دنباله_دار
💌 #بدون_تو_هرگز
📝 #به_قلم_شهید_مدافع_حرم_سید_طاها_ایمانی
📅 قسمت #هفتم: احمقی به نام هانیه
پدرم که از داماد طلبه اش متنفر بود ... بر خلاف داماد قبلی، یه مراسم عقدکنان فوق ساده برگزار کرد ... با 10 نفر از بزرگ های فامیل دو طرف، رفتیم محضر ... بعد هم که یه عصرانه مختصر ... منحصر به چای و شیرینی ... هر چند مورد استقبال علی قرار گرفت ... اما آرزوی هر دختری یه جشن آبرومند بود و من بدجور دلخور ... هم هرگز به ازدواج فکر نمی کردم، هم چنین مراسمی ...هر کسی خبر ازدواج ما رو می شنید شوکه می شد ... همه بهم می گفتن ... هانیه تو یه احمقی ... خواهرت که زن یه افسر متجدد شاهنشاهی شد به این روز افتاد ... تو که زن یه طلبه بی پول شدی دیگه می خوای چه کار کنی؟... هم بدبخت میشی هم بی پول ... به روزگار بدتری از خواهرت مبتلا میشی ... دیگه رنگ نور خورشید رو هم نمی بینی ...گاهی اوقات که به حرف هاشون فکر می کردم ته دلم می لرزید ... گاهی هم پشیمون می شدم ... اما بعدش به خودم می گفتم دیگه دیر شده ... من جایی برای برگشت نداشتم... از طرفی هم اون روزها طلاق به شدت کم بود ... رسم بود با لباس سفید می رفتی و با کفن برمی گشتی ... حنی اگر در فلاکت مطلق زندگی می کردی ... باید همون جا می مردی ... واقعا همین طور بود ...اون روز می خواستیم برای خرید عروسی و جهیزیه بریم بیرون ... مادرم با ترس و لرز زنگ زد به پدرم تا برای بیرون رفتن اجازه بگیره ... اونم با عصبانیت داد زده بود ... از شوهرش بپرس ... و قطع کرده بود ...به هزار سعی و مکافات و نصف روز تلاش ... بالاخره تونست علی رو پیدا کنه ... صداش بدجور می لرزید ... با نگرانی تمام گفت: سلام علی آقا ... می خواستیم برای خرید جهیزیه بریم بیرون ...
@achegan🌴
#معرفی_کتاب
✅ آخرین نماز در حلب
خاطرات شهید مدافع حرم عباس دانشگر به روایت پدر
ناشر : شهید کاظمی
نویسنده : مومن دانشگر
سال نشر : 1399
تعداد صفحات : 176
عباس متولد اردیبهشت ماه سال 1372 از شهرستان سمنان است. حضور او در پایگاه و بسیج باعث شد که رفتار و گفتارش با اخلاق اسلامی آراسته شود. رابطه ای صمیمی و عاطفی با دوستانش پیدا می کرد. در سال 1390 کنکور سراسری شرکت کرد و با رتبه ی عالی در دانشگاه سمنان و در رشته مهندسی کامپیوتر (نرم افزار) قبول شد؛ اما به خاطر دور اندیشی و البته علاقه ای که به سپاه پاسداران داشت، در آزمون دانشگاه امام حسین علیه السلام هم شرکت کرد و قبول شد. دوم اردیبهشت سال 1395 به جبهه مقاومت در سوریه پیوست و سرانجام در بیستم خرداد در روستای هویز حومه جنوبی شهر حلب سوریه با موشک تاو آمریکایی به شهادت رسید.
رفیق!
حتے اگر احساس بےنیازے
داشتے، دستت رابه سوی اهلبیت بگیر...
اگر مشکل نداشتے همیشه وصل باش...
مخصوصا به مادرت زهرا{س}
فرزند نباید بےخیال مادر باشد...
هادی 🍃
ابراهیم
🌹شهید