eitaa logo
کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
112 دنبال‌کننده
19.6هزار عکس
6.7هزار ویدیو
150 فایل
کپی فقط با صلوات برای سلامتی و ظهور امام زمان عج ارتباط با ادمین: @GAFKTH
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
طبق غروب پنجشنبه ها معرفی شهید داریم با ما همراه باشید
نام :ابراهیم نام خانوادگی : خلیلی نام پدر : عباس تاریخ تولد : ١٣۵٨/١۰/٨ محل تولد : تهران سن : ٣٨ سال مذهب : اسلام شیعه تاریخ شهادت : ١٣٩۶/۶/۴ محل شهادت : شرق حلب مسئولیت : مسئول تخریب لشکر حضرت زینب (س)
🕊بسم رب الشهدا و الصدیقین🍃🌷 سلام و عرض ادب خدمت امام زمان (عج) سلام خدمت شهدای حاضر و ناظر؛ و شهدای این روز 💐 سلام و عرض ادب خدمت مهمانان عزیز شهدا و خانواده ی معزز شهدا که در گروه حاضر هستند امشب در خدمت جانباز بسیجی هستیم... برداشت مطالب از وب های مشرق، خبرگزاری دفاع مقدس در بین معرفی مطلب ارسال نکنید☺️🌹🍃
ابراهیم خلیلی بسیجی لشکر 27 محمد رسول الله تهران بزرگ و فرمانده پایگاه مسجد شهید سبحانی بود. وی همچنین فرزند شهید داوود خلیلی از شهدای دوران دفاع مقدس بود که در دشت عباس به شهادت رسید همچنین عموی شهید نیز در دوران دفاع مقدس به شهادت رسیده است. در نشریه شلمچه و فیلم اخراجی‌های یک حضور داشت و در سکانس به میدان مین رفتن مجید سوزوکی و خلق سکانس‌های جنگی بازی کرد. او در جریان عملیات تفحص در غرب از ناحیه پا مجروح شده بود.
مادرش می گوید : ابراهیم عاشق تفحص بود و مدام به مناطق جنگی می‌رفت. یکبار متوجه شدم مدت‌هاست بدون اینکه به کسی بگوید در یک اتاق کوچک و بدون کولر در حالی که چند آجر زیر سرش می گذارد و چند پتوی ضخیم به رویش می‌کشد می‌خوابد. وقتی فهمیدم خیلی تعجب کردم گفتم: ابراهیم چرا این کار را می‌کنی؟ مریض می شوی مادر! گفت: می‌خواهم بدنم به شرایط سخت و آب و هوای گرم جنوب عادت کند. شهید ابراهیم خلیلی خیلی آدم خدایی بود و نزدیکترین کلمه به شخصیت ایشان شخصیت خدایی اوست. همیشه در سکوت بود. اهل ذکر بود. در آموزش وقتی وقت نماز می‌شد، فارغ از تمرین می‌شدیم و یا حتی گاهی اوقات حین تمرین ایشان در حال ذکر گفتن بود.
ابراهیم هم فرزند شهید است و هم برادرزاده شهید است. در دوران آموزشی برای کسانی که به سوریه می‌روند، قوانین سخت گیرانه‌ای وجود دارد و طبق همین قوانین فرزند شهید اجازه ندارد به منطقه برود. با این وجود ابراهیم علاوه بر اینکه فرزند شهید و برادرزاده شهید بود، جانباز تفحص هم بود. من یکی از دوستانی بودم که همیشه مصر به نرفتن ابراهیم بودم و می‌گفتم او در عملیات تفحص شهدا جانباز شده است. یک بار یادم هست در همان دوران آموزشی، سلاحش را به من سپرده بود و دست من بود. بعد از مدتی دنبال ایشان می‌گشتم تا سلاحش را به او برگردانم. بچه‌ها گفتند حاج ابراهیم سمت دفتر فرماندهی است. در بین راه از بعضی بچه‌ها سراغ او را می‌گرفتم و می‌گفتم: «حاج ابراهیم را ندیدی؟» بعضی او را نمی‌شناختند. برای اینکه نشانی از او داده باشم، می‌گفتم: «همان حاج ابراهیم جانباز یک پا قطع...!» دیدم حاج ابراهیم کمی دورتر ایستاده و درحالی که به من نگاه می‌کند، رنگش پریده است. چرا که اگر فرماندهی متوجه می‌شدند که او جانباز است، بحث اعزامش کلا به مشکل برمی‌خورد. وقتی آمد تا سلاحش را تحویل بگیرد به خاطر اینکه او را اینگونه خطاب قرار داده بودم از دست من خیلی شاکی شد.
تخصص حاج ابراهیم خلیلی تخریب بود که این اواخر در لشکر 27 محمد رسول الله (ص) هم مسئول تخریب لشکر بود. خیلی اصرار داشت که بسیجی راهی سوریه شود و با تخصصش به او نگاه نشود. می‌خواست او را بسیجی ببینیم. ولی ما می‌دانستیم که تخصص داشت. با اینکه جانباز بود ولی از ما در تمرین‌ها و صعود به تپه‌ها بهتر و تندتر بود. از خیلی جوان‌ترهای خودش بهتر بود.
این خنــــده ها از شوقِ وصـال یار است ... و چه سبڪبـــــــــال رسیدنــد بہ معشـــوق .. 🌹شهید احمد گودرزی و شهید ابراهیم خلیلی
پسرم 17 سال پیش روی مین رفت و از ناحیه پا جانباز شد. به من گفت مادر، تو اجازه ندادی بروم. گفتم تو جوانی هنوز 21 سال بیشتر نداری ولی گفت من دوره‌های تخصصی دیده‌ام که مین خنثی کنم. ایشان رفت و یک ماهی در منطقه گیلان‌غرب بود اما وقتی برگشت با جانبازی برگشت. وقتی از او پرسیدم زمانی که پاهایت به روی مین رفت چه حسی داشتی به من گفت انگار در آسمان پرواز می‌کردم و اینطور نبود که دردی را حس کنم.
او در دستنوشته‌ای که پیش از شهادت نوشته بود به توفیق حضور در جنگ سوریه اشاره کرده و گفته بود: هرچه فکر کردم چه بنویسم چیزی به ذهنم نرسید جز اینکه همه‌ی آمد و رفت ما به اجازه و با نظر خاص حضرت زینب سلام‌الله است. در ایامی که به شدت مریض شده بودم بعد از مرخصی از بیمارستان، فکرم خیلی مشغول مردم و گرفتاریشان بود خصوصا وقتی می‌شنیدم اتفاق و حوادثی بر اثر انفجارات مواد ناریه برای آن‌ها پیش می‌آید قلبم درد می‌گرفت. آمدم جلوی مطالب نوشته شده روی دیوار، یک مطلب از شهید بزرگوار برونسی نوشته بود که موقع حمل و جابجایی مهمات حضرت زینب (س) را زیارت کرد و خانم به ایشان گفته بود شما که اینجا برای من آمده‌اید من باید به شما کمک کنم، ناخواسته به گریه افتادم و چه گریه‌ای، به هق هق! گفتم خانم نظری کن این مردم چشم امیدشان به من حقیر است، کمکم کن زود خوب شوم و دوباره توفیق خدمت به این مردم مظلوم را پیدا کنم، خدا شاهد است از همان شب حالم رو به بهبودی و عافیت شد و توان رفته برگشت و این یقیناً از عنایت بی‌بی حضرت زینب سلام‌الله بود.
شهید ابراهیم خلیلی بر اثر تله انفجاری آسمانی شد و به یاران شهیدش پیوست. از این شهید والامقام یک فرزند دختر و یک فرزند پسر به یادگار مانده است.