هدایت شده از کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
4_5791935884542609352.mp3
21.06M
🌸 قرار روزانه
💬 قرائت دعای "عهــــد"
🌴کانال 👈 عاشقان اهل بیت ع
هدایت شده از کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
4_265388460171329759.mp3
1.95M
زیارت عاشورا
🌴کانال 👈 عاشقان اهل بیت ع
1- جزوه - اصلی-یونس.pdf
94.6K
👆👆👆
📚 موضوع: تأويلات سوره یونس
📖 تعداد صفحات :3⃣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو هیئت دعامون فقط کربلا
عاشقان اهل بیت علیه السلام
پیش پای من اگرچه راه غیر از چاه نیست
شکر،اما دستم از دامان تو کوتاه نیست
از زمانی که پیاده تا حریمت آمدم
تازه دیدم تا بهشت آنقدرها هم راه نیست
گاه و بیگاه آمدن یا گاه گاهی آمدن
هیچکس نشنیده از دربانِ اینجا "شاه نیست"
پنجرهفولادِ تو طوری گره وا میکند
که ضریحت نیز از غمهای ما آگاه نیست
در زیارتنامههایت مهربانی جاری است
هیچ یک اما به خوبیِ امینالله نیست
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا(ع)
31.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😔روضه مجسم در پیاده روی اربعین
🎙استاد علی خیرآبادی
کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ ⛔️ کیفیت همیشه قربان
اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
⛔️ کیفیت همیشه قربانی کمیت میشود - بخش ششم و آخر
❌ گاهی مردم بعضی گناهان را کوچک میبینند، میگویند اینکه چیزی نیست، یک شب که هزار شب نمیشود...
به خیال خود ترازویی دارند که گناهان را وزن میکند و کوچک و بزرگ میكنند، خداوند میفرماید وقتی گناه میکنید خوبیها را از شما میگیریم «فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذینَ هادُوا حَرَّمْنا عَلَیْهِمْ طَیِّباتٍ» (نساء/۱۶۰)
🔸 کاری خوب است که به موقع انجام گیرد، نوشدارو بعد از مرگ سهراب سودی ندارد، مرگ بر شاه گفتن زمان خودش ارزش داشت، الآن کسی بگوید مرگ بر شاه به او میخندند «الَّذینَ اتَّبَعُوهُ فی ساعَةِ الْعُسْرَةِ» (توبه/۱۱۷) کیفیت کار مهم است، هر کاری در زمان خودش ارزش دارد...
🔸 یک ضربه شمشیر حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام در جنگ خندق به اندازه كل عبادتها ارزش دارد، چون كیفیت داشت...
🔸 دو ركعت نماز عالم از هفتصد رکعت نماز جاهل برتر است، نشستن در كنار آدم دانشمند و دانا بر روی خاک بهتر از نشستن بر روی قالی ابریشمی كنار آدم جاهل و نادان است...
🔸 یک سالی در زمان حضرت امام جعفرصادق علیه السلام، جمعیت زیادی به حج آمده بودند، یکی از اصحاب امام گفت امسال چقدر حاجی زیاد است، امام فرمود: «مَا أَكْثَرَ الضَّجِیجَ وَ أَقَلَّ الْحَجِیجَ» یعنی ضجه و گریه و ناله کننده زیاد هستند، ولی حاجی واقعی كم است...
🔸 «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ هُمْ فی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ»(مومنون/ ۱و۲) مقدار نماز مهم نیست مهم این است كه در نماز خاشع باشی.
🔸 در اسلام کیفیت مهم است نه کمیت «وَ أَكْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُونَ» (مائده/۱۰۳) «بَلْ أَكْثَرُهُمْ لا یَعْلَمُونَ» (نمل/۶۱) قرآن از اكثریت انتقاد كرده است
🔸 حضرت پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله دعا میكند «وَ جَعَلَنی مُبارَكاً أَیْنَ ما كُنْتُ» (مریم/۳۱) مهم نیست چقدر عمر كنم، مهم این است که بركت داشته باشد.
🔸 «أَفَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآن» (نساء/۸۲) قرآن میفرماید با تدبر قرآن بخوان و نمیگوید چقدر بخوان، نمیگوید روزی یک جزء بخوان، میگوید هر چقدر میخوانی با تدبر بخوان...
وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى
#حبیب_الله_یوسفی
#کیفیت_یا_کمیت
170a9ea68c33478cd741825e9020b227c9c0d69d.mp3
5.29M
بیایید با شهدا رفیق بشیم. روایتگری تکان دهنده از شهدا...
عاشقان اهل بیت علیه السلام
🎆 🌼 امام زمان (عج ) (۲۰) :
🌼 مهدی (عج ) کلمه ی باقیه (۴):
واژۀ «باقیه» در آیۀ «وَ جَعَلَهَا كلمَةَ بَاقِيَةً فىِ عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ». (زخرف/28) همان «هدایت به سوی فطرت توحیدی» است و بوسیله ی پیامبرانی که بعد از ابراهیم (ع) آمدند انجام میشود.
از جمله خداوند اسحاق را به او عنایت کرد و سپس یعقوب فرزند اسحاق را و همچنین فرزندان دیگری از انبیاء را، و آنها را مبارک قرار داد.
از والاترین برکات داده شده به ابراهیم (ع) دو فرزند به نامهای اسحاق (ع) و اسماعیل (ع) بود که تمام انبياى بنى اسرائيل از دودمان اسحاق به وجود آمدند و پيامبر بزرگ اسلام از دودمان اسماعيل است.
خداوند میفرماید: "و زن او ايستاده بود که خنديد پس وى را به اسحاق و از پى اسحاق به يعقوب مژده داديم".
«وَ امْرَأَتُهُ قَائِمَةٌ فَضَحِکَتْ فَبَشَّرْنَاهَا بِإِسْحَاقَ وَ مِنْ وَرَاءِ إِسْحَاقَ يَعْقُوبَ». ﴿هود، 71﴾
اسحاق نام فرزندى است كه همسر ابراهيم از آن جناب آورد و يعقوب نام پسر اسحاق است،
بنابر اين منظور از بشارت ملائكه اين بوده كه به وى بفهمانند كه نسل او باقى مى ماند، خداى تعالى به او اسحاق را مى دهد و به اسحاق يعقوب را و گويا در اين تعبير كه فرمود «وَ مِنْ وَراءِ إِسْحاقَ يَعْقُوبَ» اشاره اى باشد به اينكه چرا يعقوب ناميده شد.
زيرا آن جناب در عَقَب و ما وراء اسحاق مى آيد و از آنجا که ارزش فرزند به صالح بودن اوست خداوند به ابراهیم(ع) این بشارت را میدهد و میفرماید:
"و ابراهیم را به اسحاق كه پيامبرى از شايستگان بود مژده داديم، و بر ابراهيم و اسحاق بركت و خير بسيار عطا كرديم و از نسل آن دو برخى نيكوكار و برخى آشكارا به خود ستمكار بودند".
«وَ بَشَّرْنَاهُ بِإِسْحَاقَ نَبِيًّا مِّنَ الصَّلِحِينَ، وَ بَارَکْنَا عَلَيْهِ وَ عَلَى إِسْحَاقَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِمَا مُحْسِنٌ وَ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ مُبِينٌ». ﴿الصافات، 113-112)
8561d82b9ef6756bb2f5930f77210a355d8054c9.mp3
6.79M
به یاد اون روزها. یادش به خیر...
عاشقان اهل بیت علیه السلام
24482533e6ae84bf7e1dafa4506c3460142433bb.mp3
4.29M
روایتگری بسیار تاثیر گذار حاج حسین یکتا در مورد شهید شدن
عاشقان اهل بیت علیه السلام
کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
📚 #داستان_دنباله_دار_واقعی 💌 #سرزمین_زیبای_من 📝 #به_قلم_شهید_مدافع_حرم_سید_طاها_ایمانی 📅 قسمت #دوازد
📚 #داستان_دنباله_دار_واقعی
💌 #سرزمین_زیبای_من
📝 #به_قلم_شهید_مدافع_حرم_سید_طاها_ایمانی
📅 قسمت #سیزدهم: آغاز یک تغییر
روح از چهره مادرم رفته بود .. بی حس، مثل مرده ها ... فقط نفس می کشید و کار می کرد ... نمی گذاشت هیچ کدوم بهش کمک کنیم ... من می ایستادم و نگاهش می کردم ... یه چیزی توی من فرق کرده بود ... برای اولین بار توی زندگیم یه هدف داشتم ... هدفی که باید براش می جنگیدم ...
با تموم شدن تعطیلات برای برگشت به مدرسه حاضر شدم... مادرم اصلا راضی نبود ... این بار، نه به خاطر اینکه فکر می کرد کار بیهوده ای می کنم ... می ترسید از اینکه یه بچه دیگه اش رو هم از دست بده ... می ترسید چون من داشتم پا به دنیای سفیدها می گذاشتم ... دنیایی که همه توش سفید بودن ... و همون سفیدها قوانین رو وضع می کردن ... دنیایی که کاملا توش تنها بودم ... اما من تصمیمم رو گرفته بودم ... تصمیمی که اون زمان به خاطر پدر و مادرم، جرات به زبان آوردنش رو نداشتم ... ولی جز مرگ، چیزی نمی تونست مانع من بشه ... .
برگشتم مدرسه ... و زمان باقی مونده رو با جدیت تمام، درس خوندم ... اونقدر تلاش کردم که بهترین امتیاز و معدل دبیرستان رو کسب کردم ... علی رغم تمام دشمنی ها، معدلم به حدی عالی شده بود که اگر یه سفیدپوست بودم... به راحتی می تونستم برای بهترین دانشگاه ها و رشته ها درخواست بدم ... همین کار رو هم کردم ... و به دانشکده حقوق درخواست دادم ... اما هیچ پاسخی به من داده نشد... .
منم با سرسختی تمام ... خودم بلند شدم و رفتم سراغ شون ... من هیچ تصمیمی برای پذیرش شکست و عقب نشینی نداشتم ... کتک مفصلی هم از گارد دانشگاه خوردم ... حتی نتونستم پام رو داخل محیط دانشگاه بزارم ... چه برسه به ساختمان ها ...
این بار با یه نقشه دقیق تر عمل کردم ... بدون اینکه کسی بفهمه من یه بومی سیاهم ... با دانشگاه تماس گرفتم و از رئیس دانشکده حقوق وقت ملاقات گرفتم ... اون روز، یه لباس مرتب پوشیدم ... و راهی دانشگاه شدم ...
📚 #داستان_دنباله_دار_واقعی
💌 #سرزمین_زیبای_من
📝 #به_قلم_شهید_مدافع_حرم_سید_طاها_ایمانی
📅 قسمت #چهاردهم: ملاقات غیر ممکن
گارد جلوی ورودی تا چشمش به من افتاد با عصبانیت اومد سمتم ... تو چه موجود زبان نفهمی هستی ... چند بار باید بهت بگم؟ ... نمی فهمی بهت میگم تو حق ورود به اینجا رو نداری؟ ...
خیلی عادی و محکم توی چشم هاش نگاه کردم ... من از رئیس دانشکده حقوق وقت گرفتم ... می تونید تماس بگیرید و اسمم رو چک کنید ... اول باورش نشد ... اما من خیلی جدی بودم ... .
- اگر تماس بگیرم و چنین چیزی نباشه ... مطمئن باش به جرم ایجاد اختلال به پلیس زنگ میزنم ... و از اونجا به بعد باید برای خودت قبر بکنی ...
تماس گرفت ولی به حدی توی شوک و هیجان بود که اصلا حواسش نبود بگه من یه بومی سیاهم ... اونها تایید کردن و اون هم با تعجب تمام، فقط ورود من به دانشگاه رو نگاه می کرد ... حس آدمی رو داشتم که تونسته از بزرگ ترین دژ دشمن عبور کنه ... باورم نمی شد پام رو توی دانشگاه حقوق گذاشته بودم ... نه من باورم می شد، نه افرادی که از کنارشون رد می شدم و من رو توی اون فضا می دیدن ...
وارد دفتر ریاست شدم ... چشم منشی که بهم افتاد، برق از سرش پرید ... خودم رو که معرفی کردم باورش نمی شد ...
- کوین ویزل هستم ... قبلا از آقای رئیس وقت گرفته بودم ... .
چند لحظه طول کشید تا به خودش اومد ... چند لحظه صبر کنید آقای ویزل ... باید حضورتون رو به ایشون اطلاع بدم و اجازه ورود بگیرم ... بلند شد و سریع رفت توی اتاق رئیس ... به دقیقه نرسیده بود که اومد بیرون ... .
- متاسفم آقای ویزل ... ایشون شما رو نمی پذیرن ... .
مکث کوتاهی کردم ... اما من از ایشون وقت گرفته بودم ... و قطعا اگر زمان آزاد نداشتن توی این ساعت به من اجازه ملاقات داده نمی شد ... و قبل از اینکه بخواد به خودش بیاد و جوابم رو بده رفتم سمت اتاق رئیس ... یه ضربه به در زدم و وارد شدم ... .
با ورود من، سرش رو آورد بالا ... نگاهش خیلی سرد و جدی بود ... اما روحیه خودم رو حفظ کردم ...
- سلام جناب رئیس ... کوین ویزل هستم و قبلا برای ملاقات شما توی این ساعت وقت گرفته بودم ... و دستم رو برای دست دادن جلو بردم ...
بدون توجه به دست من، به منشی نگاه کرد ... از نگاهش آتش می بارید ... برید بیرون خانم و منتظر باشید صداتون کنم ... .
📚 #داستان_دنباله_دار_واقعی
💌 #سرزمین_زیبای_من
📝 #به_قلم_شهید_مدافع_حرم_سید_طاها_ایمانی
📅 قسمت #پانزدهم: جایی برای سگ ها
دستم رو جمع کردم و نشستم روی مبل ... اون هیچ توجهی بهم نداشت ... مهم نبود ... دیده نشدن، ساده ترین نوع تحقیری بود که تمام این سال ها تحمل کرده بودم ... .
- آقای رئیس ... من برای ثبت نام و شرکت در دانشگاه حقوق درخواست دادم ... اما علی رغم رتبه و معدل بالا، هیچ پاسخی به من داده نشد ... برای همین حضوری اومدم ...
- بهتره برای شرکت توی یه رشته و دانشگاه دیگه درخواست بدی ... سرش رو آورد بالا ... هر چند بعید می دونم برای پذیرش شما جایی وجود داشته باشه ... .
- اما فکر نمی کنم قانونی وجود داشته باشه که بگه .... یه بومی حق نداره وارد دانشگاه حقوق بشه ... .
خیلی جدی توی چشم هام نگاه کرد ... اینجا جایی برای تو نیست ... اینجا جائیه که حقوق دانها، قاضی ها و سیاستمدارهای آینده این کشور رو آموزش میده ... بهتره حد و مرز خودت رو بشناسی و هر چه زودتر از اینجا خارج بشی...
- طبق قانونی که تربیت شده های همین دانشگاه ها تصویبش کردن ... قانون بومی ها رو به عنوان یه انسان پذیرفته ... جالبه ... برای سگ یه سفیدپوست اینجا جا هست و می تونه همراه با صاحبش وارد بشه ... اما برای یه انسان جا نیست ... این حق منه که مثل بقیه اینجا درس بخونم ... چند لحظه مکث کردم ... نگران نباشید ... من قصد ندارم قاضی یا سیاستمدار بشم ... می خوام وکیل بشم و از انسان هایی دفاع کنم که کسی صداشون رو نمی شنوه ... .
بدون اینکه حتی پلک بزنه، چند لحظه توی چشم هام زل زد ... از این فرصت پیش اومده جای دیگه ای استفاده کن ... توی سیستم استرالیا جایی برای تو نیست ... این آخرین شانسیه که بهت میدم ... قبل از اینکه به پلیس زنگ بزنم و تبدیل به آدمی بشی که کسی صداش رو نمی شنوه ... از اینجا برو بیرون ... .
بلند شدم و رفتم سمت در ... مطمئن باشید آقای رئیس ... من کاری می کنم که صدای من شنیده بشه ... حتی اگر امروز، خودم نتونم وارد اینجا بشم ... به هر قیمتی شده راهی برای دیگران باز می کنم ... .
این رو گفتم و از در خارج شدم ... این تصمیم من بود ... تصمیمی که حتی به قیمت جانم، باید عملی می شد ... .
با ما همراه باشید
مهارتهای کلامی_27.mp3
12.57M
#مهارتهای_کلامی ۲۷
#حرف_آخر
#سرزنش چه حق باشد، چه ناحق؛
عمل کثیفیست که ؛
۱ـ شعلهی کینه را در دل دیگران روشن میکند!
۲ـ آنان را از شما وحشتزده و متنفر میکند!
محال است، اهل سرزنش باشید؛
اما خودتان به آن درد، که دیگران را سرزنش کردهاید، مبتلا نشوید! ..
#استاد_شجاعی 🎤
عاشقان اهل بیت علیه السلام
entezar_2.mp3
2.63M
🕌 اذان نماز
🎙با صدای روح الله کاظم زاده (انتظار)
@achegan🌴
15.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
من ایرانم و تو عراقی، چه فراقی چه فراقی
عاشقان اهل بیت علیه السلام
.
📚 معرفی کتاب:
[راهکارهای تربیت نوجوان تراز انقلاب اسلامی بر اساس هندسه فکری امام خامنه ای "حفظه الله"]
این کتاب دربردارنده روایاتی است از حضور قاسم های خمینی کبیر، بزرگ مردانی که به جایی رسیدند که رهبرشان آنان را رهبر نامید. حکایتی است از نبرد و حماسه آفرینی نوجوانانی که هنوز طعم تکلیف را نچشیده بودند، ولی به بهترین نحو تکلیف خود را ادا کردند و تکلیف و بلوغشان در عرصه و مکتب ادای تکلیف جهادی با خون امضا شد.
این کتاب، جهت کمک به تربیت نوجوان تراز انقلاب اسلامی بر اساس هندسه فکری امام خامنه ای و ذکر مصادیقی از زندگی شهدای گلگون کفن، به توضیح برخی از روش های کاربردی و معرفی راهکارهای مواجهه مربیان و مبلغان با مخاطبین نوجوان و جوان پرداخته است.
.
🔹️نام کتاب: #بچه_های_آسمان
🔹️به کوشش: #مرتضی_شاهسون
🔹️ناشر: #انتشارات_شهید_کاظمی
🔹️تعداد صفحات: ۱۶۸ صفحه
🔹قیمت: ۲۰،۰۰۰ تومان