eitaa logo
کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
119 دنبال‌کننده
18هزار عکس
6.3هزار ویدیو
149 فایل
کپی فقط با صلوات برای سلامتی و ظهور امام زمان عج ارتباط با ادمین: @GAFKTH
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺🌸سلامی جانفزا چون وصل جانان سلامی خوش چو خوی مهربانان سلامی کز وجودش عشـق زاید ز سـر تا پای او، بوی دل آید... عبید_زاکانی سلام صبحتون بخیر وسلامتی 🌺🌸
💐🕊🌺🌷🌺🕊 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ صلی الله علیک یااباعبدالله الحسین(ع) ┄┅─✵💝✵─┅ 🕋🕋 تنفس با قرآن 🔵 سوره الحجر آیه ۸۳ فَأَخَذَتْهُمُ اَلصَّيْحَةُ مُصْبِحِينَ ﴿۸۳﴾ پس صبحدم، فریاد[مرگبار]، آنان را فرو گرفت. (۸۳) 🌻🍃 🔵🌻 🔵🌻 💗سلام صبح زیباتون بخیر 🌸 ┄┅─✵💝✵─┅┄ صبح سه شنبه همگی پر خیر و برکت...☕️ ‍ ‍ صبحتون به زیبایی گل🌸🍃 روزتون بی نظیر وسرشار از اميد 🌻🍃 🌻 🌻🍃 🌻 اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن 💐💐💐💐💐💐 حدیث روز : قال الصادق علیه السلام : اَلقُرآنُ عَهدُ اللهِ اِلی خَلقِهِ فَقَد یَنبَغی لِلمَرءِ المُسلِمِ اَن یَنظُرَ فی عَهدِه وَ اَن یَقرَأَ مِنهُ فی کُلِّ یَومٍ خَمسینَ آیَةً . قرآن پیمان خداوند است با بندگانش، شایسته آن است که انسان مسلمان در پیمان خود نظر کند و هر روز پنجاه آیه از آن را بخواند .                                  اصول کافی 2/609 💐💐💐💐💐💐 💠 ذکر روز سه شنبه : یا اَرحَمَ الرّاحِمین ( ای بخشنده تری بخشندگان ) 100 مرتبه 🌺🌼🌸🌻🌺🌼🌺 الـّلـهـم صـَل ِّ عـَلـَی مـُحـَمـَّدٍ وَآل ِ مـُحـَمـَّدٍ وَعـَجــِّل ْ فــَرَجـَهـُم، ✵─┅┄🌺🌼🌸🌻🌺🌼 اَمَّن یُّجیبُ المُضطَرَّ اِذا دَعاهُ وَ یَکشِفُ السُّوءَ 🌸🌻🌺🌼🌼🌺🌻🌸 ✨الـّلـهـم صـَل ِّ عـَلـَی مـُحـَمـَّدٍ وَآل ِمـُحـَمـَّدٍوَعـَجــِّل فــَرَجـَهـُم ✨ 🌹🌹🌹🌹🌹 ملتمس دعا یا علی مدد
📚 💌 📝 📅 قسمت : استعداد سیاه وکیل مقابل در حالی که از شدت خشم چشم هاش می لرزید و صورتش سرخ شده بود، دوباره فریاد زد ... من اعتراض دارم آقای قاضی ... این حرف ها و شعارها جاش توی دادگاه نیست ... قبل از اینکه قاضی واکنشی نشون بده ... منم صدام رو بلندتر کردم ... باشه من رو از دادگاه اخراج کنید ... اصلا بندازید زندان ... و صدای اعتراض یه مظلوم رو در برابر عدالت خفه کنید ... آیا غیر از اینه که شما، آقای وکیل ... هیچ مدرکی در دفاع از موکل تون ندارید؟ ... . مکث کردم ... دیگه نفسم در نمی اومد ... برگشتم سمت میز خودم ... . - متاسفم ... اما نه برای خودم ... متاسفم برای انسان هایی که علی رغم پیشرفت تکنولوژی ... هنوز توی تعصبات کور خودشون گیر کردن ... انسان امروز، در آسمان سفر می کنه... اما با مغز خشکی که هنوز توی تفکرات عصر رنسانس گیر کرده ... . بدون توجه به فریادهای وکیل مقابل به حرفم ادامه می دادم ... قاضی با عصبانیت، چکشش رو چند بار روی میز کوبید ... سکوت کنید ... هر دوتون ساکت باشید ... و الا هر دوتون رو از دادگاه اخراج می کنم ... . سکوت عمیقی فضای دادگاه رو پر کرد ... اصلا حالم خوب نبود ولی معلوم بود حال وکیل مقابل از مال من بدتره ... با چنان نفرتی بهم نگاه می کرد که اگر می تونست در جا من رو می کشت ... چشم هاش سرخ شده بود و داشت از حدقه بیرون می زد ... . - من بعد از بررسی مجدد شواهد و مدارک ... فردا صبح، ساعت 9 ، نتیجه نهایی رو اعلام می کنم ... وکیل هر دو طرف، فردا راس ساعت اعلام شده توی دفتر من باشن ... ختم دادرسی ... و سه بار چکشش رو روی میز کوبید ... . تا صبح خوابم نبرد ... چهره اونها ... چهره مایوس و ناامید موکل هام ... حرف ها و رفتارها... فشار و دردهای اون روز ... نابودن شدن تمام امیدها و آرزوهام ... تمام اون سالهای سخت ... همین طور که به پشت دراز کشیده بودم ... دانه های اشک، بی اختیار از چشمم پایین می اومد ... از خودم و سرنوشتم متنفر بودم ... چرا با اون همه استعداد باید سیاه متولد می شدم؟ ... چرا؟ ... چرا؟ ...
📚 💌 📝 📅 قسمت : پرونده جنجالی فردا صبح، کلی قبل از ساعت 9 توی دادگاه حاضر بودم ... مثل آدمی که با پای خودش اومده بود و جلوی جوخه اعدام ایستاده بود ... منتظر بودم، هر لحظه قاضی ماشه رو بکشه ... اما سرنوشت جور دیگه ای رقم خورد ... قاضی رای پرونده رو به نفع ما صادر کرد ... فریادهای وکیل خوانده بی اثر بود ... ما پرونده رو برده بودیم ... و حالا فقط قرار بود روی مبالغ جریمه و مجازات خوانده بحث کنیم ... جلسه تمام شد ... وکیل خوانده با عصبانیت تمام، اتاق رو ترک کرد ... از جا بلند شدم ... قاضی با نگاه تحسین آمیزی بهم لبخند زد ... برای اولین بار توی عمرم، طعم پیروزی رو با همه وجود، حس می کردم ... دستش رو سمت من دراز کرد ... آقای ویزل ... کارتون خوب بود ... باورم نمی شد ... تمام بدنم می لرزید ... از در که بیرون رفتم دستم رو گرفتم به دیوار ... نمی تونستم روی پاهام بایستم ... هنوز باورم نمی شد و توی شوک بودم ... موکل هابا حالت خاصی بهم نگاه می کردن ... . - شکست خوردیم؟ ... دیگه نتونستم جلوی اشک هام رو بگیرم ... نه، پیروز شدیم... ما بردیم ... برای اولین بار بود جلوی کسی گریه می کردم ... و این اولین بار، اشک شادی بود ... اصلا باورم نمی شد ... اگر خدایی وجود داشت ... این حتما یه معجزه بود ... خبر پیروزی پرونده من بین کارگرها پیچید ... مجبور بودم به کارم ادامه بدم ... همه با تعجب بهم نگاه می کردن ... یه وکیل سیاه، که زباله جمع می کرد ... کم کم توجهات بهم جلب شد ... از نگاه های عجیب و سراسر بهت اونها ... تا سوال های مختلف ... طبق قانون، برای پرسیدن سوال حقوقی باید بهم پول و حق مشاوره می دادن ... اما من پولی نمی گرفتم ... من برای پولدار شدن وکیل نشده بودم... . همین مساله و تسلطم روی قانون، به مرور باعث شهرت من شد ... تعداد پرونده هام زیاد شده بود ... هر چند، هیچ وقت، هیچ چیز برای من ساده نبود ... همیشه ضریب شکست من، چند برابر طرف مقابلم بود ... با هر پرونده فشار سختی روی من وارد می شد ... فشاری که بعدش حس می کردم یه سال از عمرم کم شد ... موکل ها هم اکثرا فقیر ... گاهی دستمزدم به اندازه خرید چند وعده غذا می شد ... اما من راضی بودم ... همه چیز روال عادی داشت ... تا اینکه ... اون پرونده جنجالی پیش اومد ... پلیس... یه نوجوان 17 ساله رو ... با شلیک 26 گلوله کشت... نام: محمد ... جرم: مشارکت در دزدی و حمل سلاح گرم ...
📚 💌 📝 📅 قسمت : گلوله های یک تراژدی اون روز توی دفتر مشغول کار بودم که پدر و مادرش وارد شدن... خبر کشته شدن پسرشون رو توی اخبار دیده بودم ... . پسرشون به خاطر یه برنامه، تا نزدیک غروب توی مدرسه مونده بود ... داشته برمی گشته که پلیس به خاطر رنگ گندمی پوستش ... و کوله بزرگ دوشش ... و نزدیک بودن به محل جرم ، بهش شک می کنه ... اونها بلافاصله با ماشین جلوی اون می پیچن ... محمد به شدت وحشت زده میشه ... که ماشین دوم هم از پشت سر، راهش رو می بنده ... پلیس ها فریاد زنان از ماشین بیرون میان ... و در حالی که فریاد می زدن دست هات رو ببر بالا ... به سمت اون شلیک می کنن ... 26 گلوله ... بدون لحظه ای مکث و تردید ... بدن محمد رو سوراخ سوراخ کرده بودن ... بچه وحشت زده ای که هرگز نفهمید چرا اون رو به گلوله بستن؟ ... . سلاح گرم یا هیچ کدوم از اشیای مسروقه توی وسایل محمد پیدا نشده بود ... طبق تصاویر پزشکی قانونی از جسد ... چند گلوله به زیر کتف و بغلش اصابت کرده بود ... این فقط در شرایطی می تونست اتفاق افتاده باشه که اون بچه ... به نشانه تسلیم دست هاش رو بالا برده باشه ... یعنی اونها، به کسی شلیک کرده بودن که تسلیم شده ... این چیزی بود که تمام شاهدهای صحنه به زبان آورده بودن ... . - اون بچه با وحشت و در حالی که می لرزید ... کوله اش رو انداخت و دستش رو بالا برد ... . هیچ کسی از اون پلیس ها سوالی نکرد ... هیچ کدوم توبیخ نشدن ... رئیس پلیس بدون ساده ترین کلمات عذرخواهی اعلام کرد ... هر روز انسان های زیادی در دنیا جان شون رو از دست میدن ... و کشته شدن محمد هم مثل اونها، فقط یه تراژدیه ... اما پلیس ها به اینکه ... اون بچه مسلح هست یا نه ... شک کردن ... و این عمل پلیس، صرفا دفاع از خود محسوب می شده ... و اونها هیچ اشتباهی مرتکب نشدن... . 26 گلوله برای دفاع از خود ... حتی دیدن چهره پدر و مادرش هم تمام وجودم رو آتش می زد ... هیچ کسی بهتر از من، حس اونها رو درک نمی کرد ... . اونها حرف می زدن ... من حرف های اونها رو می نوشتم ... و زیرچشمی به دست علیل و دردناکم نگاه می کردم ... هر چند اونها هم سفیدپوست بودن ... اما قسم خوردم هر کاری از دستم برمیاد براشون انجام بدم ... . چند روزی می شد که مردم با شنیدن این خبر به خیابون اومده بودن ... از تحصن جلوی اداره پلیس گرفته تا تظاهرات خیابانی ... تظاهراتی که عموما باخشونت پلیس تمام می شد ... . با ما همراه باشید
بشارتهای اربعین_4.mp3
14.89M
۴ 🔳 فرهنگ‌ها، دولتها، جوامع، اخلاق‌ها به دو دسته تقسیم می‌شوند؛ ۱ـ با رفع موانع ظهور، بسمت لحظه‌ی باشکوه ظهور حرکت میکنند! ۲ـ با تفرقه‌ها و رویکردهای باطل، بسرعت از مسیرِ ظهور فاصله میگیرند. در لشگر امام حسین علیه‌السلام بودند کسانی که؛ در دسته دوم طبقه بندی می‌شدند! در اربعین هم، هستند کسانی که از جبهه دومند... 🎤 عاشقان اهل بیت علیه السلام
کتاب حاضر، 110 داستان کوتاه را از زندگی شهید محسن حججی فراهم آورده است. قیمت : ۸۵۰۰ تومان 🔺توضیحات بیشتر و خرید آنلاین: @esmaeeil_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پک ویژه و پیشنهاد عالی برای دوستانی که نذر فرهنگی دارنند پک ۲۰ عددی کتاب سه دقیقه در قیامت به ارزش مجموع ۲۰عدد پشت جلد ۱۹۰۰۰۰ تومان با تخفیف پخش کتاب 📚 🔺مجموع همراه با 😍 ۱۸۰۰۰۰ تومان همراه با پست😊 🔺جهت سفارش کتاب📚 @esmaeeil_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹تصاویر هوایی از شهر کربلا دو روز مانده تا اربعین ١۴۴٢ هجری قمری
اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ ⛔️ پنهان کردن حقیقت - بخش سوم «إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنزَلَ اللَّهُ مِنَ الْكِتَابِ وَيَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا أُولَٰئِكَ مَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ إِلَّا النَّارَ وَلَا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلَا يُزَكِّيهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيم»ٌ (بقره/۱۷۴) قرآن می‌فرمايد كسانی كه برای مال دنیا حق را کتمان می‌کنند، آنچه می‌خورند گويا آتش می‌خورند، تعبير آتش خوردن در قرآن دو جا آمده، یکی برای کسی که مال بچه یتیم را می‌خورد، یکی هم برای کسی که حق را کتمان می‌کند، این دو گروه در درونشان آتشی از جهنم برپاست... خداوند به اينها نظر مرحمت نمی‌كند و «وَ لا يُزَكِّيهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ» خداوند عذاب دردناكی را نصيب اين‌ها می‌كند كه حق را كتمان می‌كنند... در آیه بعد می‌فرماید «أُولئِكَ الَّذينَ اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدى‏ وَ الْعَذابَ بِالْمَغْفِرَةِ فَما أَصْبَرَهُمْ عَلَى النَّارِ» (بقره/۱۷۵) اينها بدبختی را با هدايت عوض کردند، عذاب را با مغفرت عوض كردند. هدايت را با گمراهی عوض كردند. بعد می‌فرمايد «فَما أَصْبَرَهُمْ عَلَى النَّارِ» چقدر اينها طاقت آتش جهنم را دارند؟ چه جرأتی دارند كه اينطور حق را كتمان می‌كنند؟ آیا نمی‌دانند چه سرنوشتی در انتظارشان است؟ وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى این بحث ادامه دارد ان شاء الله
52.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 قسمت سوم مستند «در لباس سربازی» 🔰 «در لباس سربازی» روایتی ویژه از حضور رهبر انقلاب در جبهه‌ها از نخستین روزهای آغاز جنگ تحمیلی تا ترور ایشان در تیرماه سال ۶۰ است. 🔻 در این مستند، برخی تصاویر، فیلم‌ها، اسناد و همچنین خاطرات شفاهی خودگفته‌ی آیت‌الله خامنه‌ای از دوران دفاع مقدس برای نخستین بار منتشر شده است.
کار قشنگیه دلم نیومد نذارم👌🌷
صحبتهای جناب استاد فاتح درمورد اربعین👆👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا