eitaa logo
کانال "عاشقان و خادمین اهل بیت علیه السلام
119 دنبال‌کننده
18هزار عکس
6.3هزار ویدیو
149 فایل
کپی فقط با صلوات برای سلامتی و ظهور امام زمان عج ارتباط با ادمین: @GAFKTH
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 💌 📝 📅 قسمت : اولین پرونده فردا صبح با برادرش اومدن دفتر من ... اولین مراجع های من... و اولین پرونده من ... اونها که رفتن به زحمت خودم رو کنترل می کردم که گریه نکنم ... بعد از اون همه سال زجر و تلاش ... باورم نمی شد ... اولین پرونده ام رو گرفته بودم ... مثل یه آدم عادی ... سریع به خودم اومدم ... باید خیلی محکم پشت اونها می ایستادم و هر طور شده پرونده رو می بردم ... این اولین پرونده من بود ... اما ممکن بود آخرین پرونده من بشه ... دوباره تمام کتاب ها و مطالب رو ورق زدم ... هر قانونی که فکر می کردم ممکنه به درد پرونده بخوره رو از اول مرور کردم ... . اول از همه، خودم رو به عنوان وکیل پرونده به دادگاه، قاضی و دادستانی معرفی کردم ... قاضی با دیدن من، فقط چند لحظه بهم خیره شده بود ... باور اینکه یه بومی سیاه، وکیل پرونده شده باشه برای همه سخت بود ... اما طبق قانون، احدی نمی تونست مانع من بشه ... تنها ترس من از یه چیز بود ... من هنوز یه بومی سیاه بودم ... در یه جامعه نژادپرست سفید ... . بالاخره به هر زحمتی که بود اجازه بازرسی از دفتر رو گرفتم ... پلیس به دستور دادگاه موظف به همکاری شده بود ... احساس فوق العاده و غیرقابل وصفی بود ... پلیس های سفیدی که از حالت شون مشخص بود اصلا از من خوششون نمیاد ... من بالای سرشون ایستاده بودم و با نماینده دادستانی پرونده ها رو بررسی می کردیم ... تا دیروز، من زیردست و برده و همیشه محکوم بودم ... اما الان اونها مجبور بودن حداقل در ظاهر از لفظ آقا و قربان برای خطاب به من استفاده کنن ... اون لحظات حس یه ابرقهرمان رو داشتم ... . بهترین لحظه هم، زمانی بود که مدارک ثبت شده دست نخورده باقی مونده بود ... اونها حتی فکرش رو هم نمی کردن یه کارگر با یه وکیل سیاه، بتونن تا اونجا پیش برن ... برای همین بی خیال، زحمت از بین بردن و دست بردن توی قراردادها و اسناد ثبت شده رو به خودشون نداده بودن ... این بزرگ ترین امتیاز برای پیروزی ما محسوب می شد ... بالاخره زمان دادگاه تعیین شد ... و روز دادرسی از راه رسید... با ما همراه باشید
نام:🎈 نام نویسنده: چارلز دیکنز📝 ژانر: اجتماعی 🏙 خلاصه: پسربچه ای به نام پیپ که توسط خواهرش بزرگ شده روزی به قبرستان میرود تا به قبر پدر و مادرش سر بزند اما با یک زندانی آشنا میشود همین آشنایی باعث تغیرات بزرگی در زندگی او میشود⚜ 🔺قیمت کتاب: ۵۰۰۰ تومان این کتاب هم پیشنهاد میشه🍭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌴من هرچه دارم از کرام "اهل بیت" است گنج دودنیا زیر گام اهل بیت است🌴 ✳️ با ولایت تا شهادت زنده ایم الله اکبر 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 https://eitaa.com/joinchat/2131755019C64f2e5adce 🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰🔰 💠ابرگروه عاشقان اهل بیت علیه السلام 🌴@achegan🌴 کانال💠 🍃لطفا دوستان خود را دعوت کنید🍃
1_414483086.mp3
1.22M
🏴▪️👆🏻👆🏻 دعای عهد 👤باصدای استاد فرهمند اللهم ارنی الطلعه الرشیده و الغره الحمیده.... خدایا آن جمال با رشادت و پیشانی ستوده را به من بنمایان.. عاشقان اهل بیت علیه السلام
💚 كلام خدا، داروى دل است ❤️ كَلامُ اللَّهِ دَواءُ القَلبِ 🌸امیرالمومنین علیه السلام 📚 المواعظ العدديّة، ص ۶۰
روزتان منور به نور قرآن، دلتان گرم به دعای اهل بیت علیهم السلام زبانتان متبرک به ذکر صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⬅️استفتائات مقام معظم رهبری ✅سوال 770: در ایام اربعین به علت ازدحام شدید، ورود به حرم حسینی و گاهی بین ‌الحرمین بسیار دشوار و برای برخی ناممکن است، و گاهی موجب اذیت دیگران می‌شود. در این شرایط آیا خواندن زیارت از محدودۀ اطراف حرم کافی است؟ ↩️جواب: در فرض مذکور کفایت می کند. 🔻🔻🔻🔻🔻🔻 ✅سوال 771: آیا پوشیدن چیزی که مخصوص زنان است توسط مردان و برعکس، در خانه بدون قصد تشبّه به جنس مخالف، جایز است؟ ↩️جواب: تا زمانی که آن را به عنوان لباس برای خود انتخاب نکرده باشند، اشکال ندارد.
بسم الله الرحمن الرحیم الهی صبح را آفریدی و ما را خلقتی دوباره بخشیدی خلقت دوباره ی تو را در این صبح زیبا شاکریم خدایا شکرت الهی به امیدتو... ای مهربانترین💜
اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ ⛔️ کسانی که حق را کتمان می‌کنند ملعون هستند - بخش اول ❌ گاهی انسان یک موضوع شخصی را از دیگران پنهان می‌کند، موضوعی که اگر هم آشکار شود چندان اهمیتی ندارد، اما گاهی یک حقیقت همگانی را مخفی می‌کنند، حقیقتی که آشکار شدنش به نفع عموم مردم است و پنهان ماندنش به نفع عده‌ای سودجو، برای نفع شخصی حقیقت را کتمان می‌کنند، این مصیبتی است كه خيلی‌ها به آن گرفتار هستند، زن و مرد، عالم و جاهل به آن گرفتار هستند، گاهی یک حقیقتی را می‌دانند، اما به دلیل نفع شخصی آن را فاش نمی‌کنند... ❌ گاهی باید برای حفظ آبروی افراد حقیقتی را کتمان کرد، بعضی چيزها را نبايد گفت، ولی یک جایی كتمان حقیقت حرام است، یک جایی کتمان حقیقت یعنی گمراه کردن جمعیت زیادی از مردم در طول تاریخ، نمونه‌اش را قرآن ذکر می‌کند: «الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ وَإِنَّ فَرِيقًا مِّنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ» (بقره/۱۴۶) 🔸 علمای یهود و مسیحیت «يَعْرِفُونَهُ» به پيامبر اسلام شناخت داشتند، پيامبر را می‌شناختند، همانطور که فرزندان خود را می‌شناختند «يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُ» دانشمندان يهودی و مسيحی به خوبی می‌دانستند حضرت پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله همان کسی است كه در تورات و انجيل وعده آمدنش داده شده بود، حضرت عيسی علیه السلام و حضرت موسی علیه السلام بشارت داده بودند که پیامبری می‌آيد و نشانه‌هايش اين است، نشانه هايش را يافتند و فهميدند اين همان پیامبر موعود است، اما كتمان كردند، وقتی از علمای يهودی و مسيحی پرسيدند که آيا اين همان شخص است؟ گفتند نه، کتمان کردند... 🔸 با یک نه گفتن ميلياردها يهودی و مسيحی را در طول تاریخ گمراه کردند، چرا انکار کردند؟ چون ترسیدند مقام و موقعیت‌شان با گفتن حقیقت نابود شود، غافل بودند که با انکار حقیقت مشمول لعنت ابدی می‌شوند «أُولئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ يَلْعَنُهُمُ اللاَّعِنُونَ» (بقره/۱۵۹) 🔸 لعنت دائمی خداوند و انسانها و فرشتگان و جن و هر ذی شعوری بر کسانی که حق را می‌شناسند و آنرا کتمان می‌کنند... الآن هم هستند کسانی که به خاطر منافع شخصی، حق را کتمان می‌کنند. وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى این بحث ادامه دارد ان شاء الله
اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ ⛔️ پنهان کردن حقیقت - بخش دوم ❌ همانطور که اسلام به شدت از تحقیر و مسخره کردن دیگران منع می‌کند، تا جایی که خداوند مسخره کننده را تهدید به عذاب اخروی کرده، در مورد مسائل شخصی هم همینطور است، مکتب اسلام دستور می‌دهد هیچ کس حق ندارد خودش را تحقیر کند، حق ندارد فاش کند که من فلان گناه را انجام دادم، مثلاً جایی به پدر و مادرش احترام لازم را نگذاشته، جایی دروغ گفته، جایی بد اخلاقی کرده، دلی را شکسته، جایی تقلب کرده، و امثالهم... ضمن اینکه باید توبه کند، نباید برای دیگران فاش کند، باید توبه کرده و آن را مثل رازی در سینه خود نگه دارد، كتمان كند، هر کس برای دیگران گناهانش را فاش کند، شخصیت خودش را پیش چشم اغیار بی‌ارزش کرده، انسان باید بعضی از اسرار زندگیش را تا دم مرگ برای احدی فاش نکند، فقط بین خودش و خدای خودش باشد... ❌ در مورد گناه دیگران هم همینطور، اگر كسی گناهی را ديد و فاش کرد، آن كسی كه فاش کرده، گناهش مثل همان كسی است كه گناه را انجام داده، بنابراين گناهان شخصی قطعاً بايد كتمان شود، انسان خودش هم حق ندارد گناه خودش را بگويد، گناه دیگران را هم نباید بگوید، مگر زمانی که شخص گناهکار بخواهد مسئولیتی بعهده بگیرد که لازمه‌اش سلامت اخلاق است، اینجا شما وظیفه داری بگویی این شخص صلاحیت ندارد، یا جوان گناهکاری به خواستگاری دختری برود، و از شما بپرسند که این جوان چطور آدمی است، شما وظیفه داری فقط به اندازه گناهی که انجام داده بگویی، بیشتر از آن نه، نباید پیاز داغش را زیاد کنی، فقط به اندازه گناهی که انجام داده... وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى این بحث ادامه دارد ان شاء الله
💔 ‌امسال اربعین تو دق میکنم حسین تا کی برای آمدن اما, اگر … کنیم حی علی حسین(ع) فی یوم الاربعین این جمله را شعارِ حقوق بشر کنیم 💔
✅تلنگر ✍ﺧﻴﻠﯽ ﻭﻗﺖ‌ﻫﺎ ﺣﻖ ﺁﺩﻣﻮ ﻧﺎﺣﻖ ﻣﯽ‌ﮐﻨﻦ، ﺍﺫﻳﺖ ﻣﯽ‌ﮐﻨﻦ، ﺍﻟﮑﯽ ﺗﻬﻤﺖ ﻣﯽ‌ﺯﻧﻦ، ﺑﺮﺍﺕ ﭘﺎﭘﻮﺵ ﺩﺭﺳﺖ ﻣﯽ‌ﮐﻨﻦ، ﻣﺪﺭﮎ ﺳﺎﺯﯼ ﻣﯽ‌ﮐﻨﻦ ﻭ ﺗﻮ ﻫﺮ ﮐﺎﺭﯼ ﻣﯽ‌ﮐﻨﯽ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﯽ ﺍﺯ ﺣﻘﺖ ﺩﻓﺎﻉ ﮐﻨﯽ، ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﯽ ﺛﺎﺑﺖ ﮐﻨﯽ ﺣﻘﺖ ﺿﺎﻳﻊ ﺷﺪﻩ. ﺍﻳﻦ ﻭﻗﺖ‌ﻫﺎ ﻳﻪ ﺁﻳﻪ ﻣﻴﺎﺩ ﺳﺮﺍﻏﺖ، ﺍﺯﺕ ﺣﻤﺎﻳﺖ ﻣﯽ‌ﮐﻨﻪ ﻭ ﺍﮔﻪ ﺍﺯ ﺗﻪ ﺩﻝ ﺑﺨﻮﻧﻴﺶ، ﻧﺠﺎﺗﺖ ﻣﯽ‌ﺩﻩ، ﺩﻳﺮ ﻳﺎ ﺯﻭﺩ ﺩﺍﺭﻩ ﻭﻟﯽ ﺳﻮﺧﺖ ﻭ ﺳﻮﺯ ﻧﺪﺍﺭﻩ. ✨ ﻟﺎ ﺗَﺤْﺰَﻥْ ﺇِﻥ ﺍﻟﻠﻪَ ﻣَﻌَﻨﺎ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻧﺒﺎﺵ، ﺧﺪﺍ ﺑﺎ ﻣﺎﺳﺖ ( ﺁﻳﻪ ۴۰ سوره ﺗﻮﺑﻪ)
بشارتهای اربعین_3.mp3
12.05M
۳ 🔳 اربعین، اجتماعِ سربازانِ آخرالزمانی‌ست! بعضیها حواسشان هست، برای چه آمده‌اند ... و بعضیها فقط با کشش‌های فطری ... وظیفه‌ی ماست که این کششهای پاکِ فطری را از وظایف‌ اصلی‌شان در قبال اربعین، آگاه کنیم... 🎤 عاشقان اهل بیت علیه السلام
📚 💌 📝 📅 قسمت : تیکه های استخوان روز دادگاه، هیجان غیر قابل وصفی داشتم ... اونقدر که به زحمت می تونستم برای چند دقیقه یه جا بشینم ... از یه طرف هم، برخورد افراد با من طوری بود که به این فشار اضافه می شد ... انگار همه شون مدام تکرار می کردن ... تو یه سیاه بومی هستی ... شکستت قطعیه ... به مدارک دل خوش نکن ... رفتم به صورتم آب زدم ... چند تا نفس عمیق کشیدم و برگشتم ... داشتم به راهروی ورودی دادگاه نزدیک می شدم که ... یه صدایی رو کاملا واضح شنیدم ... . - شاید بهتر بود یه وکیل سفید می گرفتیم ... این اصلا از پس کار برمیاد؟ ... بعید می دونم کسی به حرفش توجه کنه... فکر می کنی برای عقب کشیدن و عوض کردن وکیل دیر شده باشه؟ ... این؟ ... وکیل سفید؟ ... نفسم بند اومد ... حس کردم یه چیزی توی وجودم شکست ... حس عجیبی داشتم ... اونها بدون من، حتی نتونسته بودن تا اینجا پیش بیان ... اون وقت ..." این اصلا از پس کار برمیاد؟ " ... " این؟ " ... باورم نمی شد چنین حرف هایی رو داشتم می شنیدم ... هیچ کسی جز من سیاه ... حاضر نشده بود با اون مبلغ ناچیز از حق اونها دفاع کنه اما حالا ... این جواب خیرخواهی و انسان دوستی من بود ... . به سرعت برق، تمام لطف های اندکی رو که سفیدها در حقم کرده بودن از جلوی چشم هام رد شد ... حس سگی رو داشتم که از روی ترحم ... هر بار یه تیکه استخوان جلوش انداخته باشن ... انسان دوستی؟ ... حتی موکل های من به چشم انسان ... و کسی که توانایی داره و قابل اعتماده ... بهم نگاه نمی کردن ... . لحظات سخت و وحشتناکی بود ... پشت به دیوار ایستادم و بهش تکیه دادم ... مغزم از کنترل خارج شده بود ... نمی تونستم افکاری رو که از ذهنم عبور می کرد، کنترل کنم ... تمام زجرهایی رو که از روز اول مدرسه تجربه کرده بودم ... دستی رو که توی 19سالگی از دست داده بودم ... هنوز درد داشت و حتی نمی تونستم برای شستن صورتم ازش استفاده کنم ... مرگ ناعادلانه خواهرم ... همه به سمتم هجوم آورده بود ... . دیگه حسم، حس آزادی طلبی و مبارزه برای عدالت نبود ... حسم، مبارزه برای دفاع از حق انسان های مظلوم ... که کسی صداشون رو نمی شنید؛ نبود ... حسی که من رو به سمت وکالت کشیده بود ... حالا داشت به تنفر از دنیای سفید تبدیل می شد ... حس انسانیتی که در قلبم می مرد ... .
📚 💌 📝 📅 قسمت : یا مرگ یا پیروزی وارد راهروی دادگاه شدم ... اما نه برای دفاع از انسان های سفید ... باید پرونده رو برای اثبات برتری خودم پیروز می شدم ... باید به همه اونها ثابت می کردم که من با وجود همه تبعیض ها و دشمنی ها ... قدرت پیروزی و برتری رو دارم ... دیگه نه برای انسانیت ... که انسانیتی وجود نداشت... نه برای دفاع از اون دو تا سفید ... که با بی چشم و رویی دستم رو گاز گرفته بودن ... باید به خاطر دنیای بومی های سیاه و کسب برتری پیروز می شدم ... جلسه دادگاه شروع شد ... موضوع پرونده به حدی ساده بود که به راحتی می شد حتی توی یک یا دو جلسه تمومش کرد ... اما تا من می خواستم صحبت کنم، وکیل خوانده توی حرفم می پرید یا مرتب فریاد می زد ... اعتراض دارم آقای قاضی ... و با جمله وارده ... دهان من بسته می شد ... موکل هام به کل امیدشون رو از دست داده بودن ... و مدام با ناراحتی و عصبانیت، زیرچشمی بهم نگاه می کردن ... یاس و شکست توی صورت شون موج می زد ... . اومدم و توی جایگاه خودم نشستم ... وکیل خوانده پشت سر هم و بی وقفه حرف می زد ... حرف هاش که تموم شد، رفت و سر جاش نشست ... قاضی دادگاه رو به من کرد ... . - آقای ویزل ... حرفی برای گفتن ندارید؟ ... فقط بهش نگاه می کردم ... موکل هام شدید عصبی شده بودن ... . - آقای ویزل، با شمام ... حرفی برای گفتن ندارید؟ ... . از جا بلند شدم ... این آخرین شانس تمام زندگی من بود ... یا مرگ یا پیروزی ... - حرف آقای قاضی؟ ... آیا گوشی برای شنیدن حرف انسان های مظلوم هست؟ ... آیا کسی توی این کشور ... گوشی برای شنیدن داره؟ ... وکیل خوانده با عصبانیت از جا پرید ... اعتراض دارم آقای قاضی ... این حرف ها مال دادگاه نیست ... . - اعتراض وارده ... شما دارید توی صحن دادگاه اهانت می کنید ... . - من اهانت می کنم؟ ... و صدام رو بالا بردم ... من که هر بار دهنم رو باز کردم، اجازه صحبت بهم داده نشد؟ ... .
📚 💌 📝 📅 قسمت : نماینده عدالت - من اهانت می کنم؟ ... و صدام رو بالا بردم ... من که هر بار دهنم رو باز کردم، اجازه صحبت بهم داده نشد؟ ... همه شما خیلی خوب می دونید که تمام مدارک این پرونده به نفع موکل منه ... من قبلا همه شون رو به دادگاه تقدیم کرده بودم ... و امروز ما باید فقط برای تعیین جریمه و حق موکل من اینجا باشیم ... اما چرا به من ... حتی اجازه اعتراض به وکیل مقابلم، داده نمیشه؟ ... رو کردم به وکیل خوانده ... در حالی که شما، آقای وکیل ... هیچ گونه مدرکی جز بازی با کلمات به دادگاه ارائه نکردید ... آیا واقعا گوشی برای شنیدن صدای مظلوم هست؟ ... . این بار با خشم بیشتری فریاد زد ... من اعتراض دارم آقای قاضی ... پریدم وسط حرفش و فریاد زدم ... به چی اعتراض دارید آقای وکیل؟ ... به حرف های من؟ ... یا اینکه یه بومی سیاه جلوی شما ایستاده؟ ... کپ کرد ... سرجاش میخکوب شد ... - آقای ویزل ... به عنوان قاضی دادگاه به شما هشدار میدم... اگر به این حرف ها ادامه بدید ناچار میشم شما رو از دادگاه اخراج کنم ... - اون کسی که توی دادگاه داره اهانت می کنه، من نیستم ... دوباره چرخیدم سمت وکیل خوانده ... شما هستید ... شما هستید که به شعور انسان هایی اهانت می کنید که قوانین رو تصویب کردن ... قوانینی که میگه هر انسانی حق داره از خودش دفاع کنه ... انسان ها با هم برابرن و به من اجازه میده که اینجا بایستم ... چرخیدم سمت قاضی ... فراموش نکنید که شما نماینده عدالت هستید ... نماینده ای که باید حرف مظلوم رو بشنوه ... و حق اون رو بگیره ... . با ما همراه باشید