ادبخانه
جواب ابلهان خاموشی است – #ضرب_المثل ۱۰
🌺بسم الله الرحمن الرحیم
هست کلید درِ گنجِ حکیم🌺
#جواب_ابلهان_خاموشی_است🔇
🕯📜ابوعلی سینا در سفر بود.
در هنگام عبور از شهری،جلوی قهوه خانه ای اسبش را بر درختی بست و مقداری کاه و یونجه جلوی اسبش ریخت، خودش هم بر روی تخت جلوی قهوه خانه نشست تا غذایی بخورد…
خر سواری هم به آنجا رسید…
از خَرش فرود آمد و خر خود را کنار اسب “ابوعلی سینا” بست،
تا در خوردن کاه شریک او شود و خود نیز آمد و کنار ابوعلی نشست…
شیخ گفت: خر را پهلوی اسب من نبند، چرا که خر تو از کاه و یونجه او می خورد و اسب هم به خرت لگد می زند و پایش را می شکند‼
خر سوار آن سخن نشنیده گرفت!!!
ناگاه اسب لگدی زد و پای خر را لنگ کرد‼
…خر سوار گفت: اسب تو خر مرا لنگ کرد و باید خسارت دهی…
شیخ ساکت شد و خود را به لال بودن زد و جواب نداد…⁉
صاحب خر، “ابوعلی سینا” را نزد قاضی برد و شکایت کرد.
قاضی پرسید که چه شده؟
اما “ابوعلی سینا” که خود را به لال بودن زده بود، هیچ چیز نگفت!!!
قاضی به صاحب خر گفت: این مرد لال است⁉
روستایی گفت: این لال نیست بلکه خود را به لال بودن زده تا اینکه تاوان خر مرا ندهد، قبل از این اتفاق با من حرف میزد…
…قاضی پرسید:
با تو سخن گفت؟
چه گفت؟
صاحب خر گفت: او به من گفت خر را پهلوی اسب من نبند که لگد می زند و پای خرت را می شکند❗️
قاضی خندید و بر دانش “ابو علی” آفرین گفت…👏👏
قاضی به ایشان گفت حکمت حرف نزدنت پس چنین بود؟!!!
“ابن سینا” جوابی داد که از آن به بعد درزبان پارسی به مثل تبدیل شد:
… جوابِ اَبلهان، خاموشی ست …
📙امثال و حکم(✍علی اکبر دهخدا)
#ادبخانه
@adabkhane
6.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟧دو کس رنج بیهوده بردند و سعی بی فایده کردند:
یکی آن که اندوخت و نخورد و دیگر آن که آموخت و نکرد..
🟪#سعدی
@adabkhane
#شاه_بیت ۲۱
#رباعی
شاها بَرِ تو به تحفه صد جان بردن/
کمتر بُوَد از زیره به کرمان بردن/
لیکن دانی که رسم موران باشد/
پای ملخی نزد سلیمان بردن/
#نجم_الدین_رازی(۶-٧ ه. ق)
@adabkhane
ادبخانه
شتر دیدی ندیدی -#ضرب_المثل ۱۱
🦋بسم الله الرحمن الرحیم
هست کلید درِ گنجِ حکیم🦋
🐫#شتر_دیدی_ندیدی 🐫
🐪ﻣﺮﺩﯼ ﺩﺭ ﺻﺤﺮﺍ به دﻧﺒﺎﻝ ﺷﺘﺮﺵ ﻣﯽ ﮔﺸﺖ ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﻪ ﭘﺴﺮ ﺑﺎﻫﻮﺷﯽ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ( به گفته ای این پسر را بوعلی سینا دانسته اند). ﺳﺮﺍﻍ ﺷﺘﺮ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﻭ ﮔﺮﻓﺖ .
👳♀ﭘﺴﺮ پرسید : ﺷﺘﺮ تو ﯾﮏ ﭼﺸﻤﺶ ﮐﻮﺭ ﺑﻮﺩ؟ ﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ : ﺑﻠﻪ .
ﭘﺴﺮ ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﺁﯾﺎ ﯾﮏ ﻃﺮﻑ ﺑﺎﺭ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﻭ ﻃﺮﻑ ﺩﯾﮕﺮﺵ ﺗﺮﺵ ﺑﻮﺩ ؟ ﻣﺮﺩ ﮔﻔﺖ : ﺑﻠﻪ .
ﺣﺎﻻ ﺑﮕﻮ ﺷﺘﺮ ﮐﺠﺎﺳﺖ ؟ ﭘﺴﺮ ﮔﻔﺖ ﻣﻦ ﺷﺘﺮﯼ ﻧﺪﯾﺪﻡ .
👳ﻣﺮﺩ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺷﺪ ﻭ ﻓﮑﺮ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺷﺎﯾﺪ ﺍﯾﻦ ﭘﺴﺮ ﺑﻼﺋﯽ ﺳﺮ ﺷﺘﺮ ﺍﻭ ﺁﻭﺭﺩﻩ، پس،ﭘﺴﺮﮎ ﺭﺍ ﻧﺰﺩ ﻗﺎﺿﯽ ﺑﺮﺩ ﻭ ﻣﺎﺟﺮﺍ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻗﺎﺿﯽﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﺮﺩ .
ﻗﺎﺿﯽ ﺍﺯ ﭘﺴﺮ ﭘﺮﺳﯿﺪ :
🐪 ﺍﮔﺮ ﺗﻮ ﺷﺘﺮ ﺭﺍ ﻧﺪﯾﺪﯼ ﭼﻄﻮﺭ ﻣﺸﺨﺼﺎﺕ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﺭﺳﺖ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﯼ ؟
ﭘﺴﺮﮎ ﮔﻔﺖ : ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ، ﺭﻭﯼ ﺧﺎﮎ ﺍﺛﺮ ﭘﺎﯼ ﺷﺘﺮﯼ را ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﻓﻘﻂ ﺳﺒﺰﻩﻫﺎﯼ ﯾﮏ ﻃﺮﻑ ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩ . ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﺷﺘﺮ ﯾﮏﭼﺸﻤﺶ ﮐﻮﺭ است .
ﺑﻌﺪ ﺩﯾﺪﻡ ﺩﺭ ﯾﮏ ﻃﺮﻑ ﺭﺍﻩ،ﻣﮕﺲ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻭ در ﻃﺮﻑ ﺩﯾﮕﺮ ﭘﺸﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺳﺖ.
ﻭ ﭼﻮﻥ ﻣﮕﺲ ﺷﯿﺮﯾﻨﯽ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﭘﺸﻪ ﺗﺮﺷﯽ ﺭﺍ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﮐﻪ ﺷﺎﯾﺪ ﯾﮏ طرف ﺑﺎﺭ ﺷﺘﺮ،ﺷﯿﺮﯾﻨﯽ ﻭ ﯾﮏ طرف ﺩﯾﮕﺮﺗﺮﺷﯽ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ .ﻗﺎﺿﯽ ﺍﺯ ﻫﻮﺵ ﭘﺴﺮﮎ ﺧﻮﺷﺶ ﺁﻣﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﺩﺭﺳﺖ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺑﯽ ﮔﻨﺎﻫﯽ ﻭﻟﯽ ﺯﺑﺎﻧﺖ ﺑﺎﻋﺚ ﺩﺭﺩﺳﺮﺕ ﺷﺪ .
🐫ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ﺷﺘﺮ ﺩﯾﺪﯼ ، ﻧﺪﯾﺪﯼ !!
ﺍﯾﻦ ﻣﺜﻞ ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﺎﺭﺑﺮﺩ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﭘﺮﺣﺮﻓﯽ ﺑﺎﻋﺚ ﺩﺭﺩﺳﺮ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ .
ﺁﺳﻮﺩﮔﯽ ﺩﺭ ﮐﻢ ﮔﻔﺘﻦ ﺍﺳﺖ.
#ادبخانه
@adabkhane