eitaa logo
ادبخانه
1.9هزار دنبال‌کننده
726 عکس
269 ویدیو
54 فایل
🌍ادبخانه موسسه فرهنگی هنری ایلیا ترنج 🔶ادبخانه، دانشخانه مجازی ادبیات و آیین است. در این سرای دانش، بُن مایه های شعر وادبیات ، پژوهش های ادبی، آیینی و....را می توان یافت. 🔷آیدی مدیر (صادق خیری) جهت تبلیغات: @Sadeghkheyri
مشاهده در ایتا
دانلود
نمونه‌ی ترجیع‌بند از هاتف اصفهانی : ای فدای تو هم دل و هم جان وی نثار رَهَت، هم‌ این و هم‌ آن دل فدای تو، چون تویی دلبر جان نثار تو، چون تویی جانان دل رهاندن ز دست تو مشکل جان فشاندن به پای تو آسان راه وصل تو ، راهِ پرآسیب درد عشقِ تو، دردِ بی‌درمان بندگانیم ؛ جان و دل بر کف چشم بر حُکْم و گوش بر فرمان گر سرِ صلح داری ، اینک دل ور سرِ جنگ داری، اینک جان دوش، از شورِ عشق و جَذْبه‌ی شوق هر طرف می‌شتافتم حیران آخِرِ کار ، شوقِ دیدارم سوی دیر مغان کشید عِنان چشمِ بَد دور ، خلوتی دیدم روشن از نورِ حق، نه از نِیران هر طرف دیدم آتشی؛ کان شب دید در طور ، موسِیِ عِمران پیری آنجا، به آتش افروزی به ادب، گِردِ پیر، مُغ‌ْبَچِگان همه سیمین‌عِذار و گل‌رخسار همه شیرین‌زبان و تنگ‌دهان عود و چنگ و نی و دف و بربط شمع و نقل و گل و مُل و ریحان ساقیِ ماه‌رویِ مُشکین‌موی مطربِ بذله‌گوی و خوش‌اَلْحان مُغ و مُغ‌زاده، مؤبَد و دَستور خدمتش را، تمام، بسته میان منِ شرمنده از مسلمانی شدم آن‌جا به گوشه‌ای پنهان پیر پرسید: کیست این؟ گفتند: عاشقی بی‌قرار و سرگردان گفت: جامی دهیدَشَ از میِ ناب گرچه ناخوانده باشد این مهمان ساقی، آتش‌پرستِ  آتش‌دست ریخت در ساغر آتشِ سوزان چون کشیدم نه عقل مانْد و نه هوش سوخت هم کفر از آن ‌و هم ایمان مست افتادم و در آن مستی به زبانی که شرحِ آن نَتْوان این سخن می‌شنیدم از اعضا همه حَتَّی الْوَریدِ و الشَّرْیان که یکی هست و هیچ نیست جز او وَحْدَهُ لا إِلهَ إِلا هُو از تو ای دوست نَگْسَلَم پیوند ور به تیغم بُرند بند از بند الحق ارزان بوَد ز ما صد جان وز دهان تو نیم شِکَّرخَند ای پدر پند، کم دِه از عشقم که نخواهد شد اهلْ، این فرزند پندِ آنان دهند، خلق ای کاش که ز عشقِ تو می‌دهندم پند من رهِ کویِ عافیت دانم چه کنم؟ کاو فتاده‌ام به کمند در کلیسا به دلبری ترسا گفتم: ای جان به دام تو در بند ای که دارد به تارٍ زُنّارت هر سرِ مویِ من جُدا، پیوند ره به وحدت نیافتن تا کی؟ ننگ تَثلیث بر یکی تا چند؟ نامِ حَقِّ یِگانه ، چون شاید که اَب و اِبْن و روحِ قُدْس نَهَند؟ لبِ شیرین گشود و با من گفت وز شِکرخند، ریخت از لب قند که گر از سِرِّ وحدت آگاهی تهمت کافری به ما مَپسند در سه آیینه ، شاهدِ اَزَلی پرتو از رویِ تابناک افگند سه ، نگردد بَریشَم، ار او را پَرنیان خوانی و حریر و پَرَند ما درین گفت‌‌و‌گو، که از یک سو شد ز ناقوس ، این ترانه بلند که یکی هست و هیچ نیست جز او وَحْدَهُ لا إِلهَ إِلا هُو دوش رفتم به کویِ باده‌فروش ز آتشِ عشق، دل به جوش و خروش مجلسی نَغز دیدم و روشن میرِ آن بزم، پیر باده‌فروش چاکران، ایستاده صف در صف باده‌خواران نشسته دوش‌ به‌ دوش پیر، در صدر و مِی‌کِشان گِردَش پاره‌ای مست و پاره‌ای مدهوش سینه بی‌کینه و درون صافی دل پُر از گفت‌وگو و لبْ خاموش همه را ، از عنایتِ ازلی چشمِ حق‌بین و گوشِ رازنیوش سخنِ این به آن هَنیئاً لَک پاسخِ آن به این که بادَت نوش گوش بر چنگ و چشم بر ساغر آرزویِ دو کَون در آغوش به ادب پیش رفتم و گفتم ای تو را دل، قرارگاهِ سُروش عاشقم دردمند و حاجتمند دَردِ من بنگر و به درمان کوش پیر ، خندان به طنز با من گفت ای تو را، پیرِ عقل، حلقه به گوش تو کجا؟ ما کجا؟ که از شَرمت دختر رَز نشسته بُرقَع‌ْپوش گفتمش: سوخت جانم؛ آبی ده! و آتش من، فرونشان از جوش دوش ، می‌سوختم ازین آتش آهَ، اگَر امشبم بُوَد چون دوش! گفت خندان که: هین! پیاله بگیر! سِتَدَم؛ گفت: هان! زیاده منوش! جرعه‌ای درکشیدم و گَشتم فارغ از رنجِ عقل و مِحنتِ هوش چون به هوش آمدم یکی ‌دیدم مابقی را همه خطوط و نُقوش ناگهان، در صَوامعِ ملکوت این حدیثم، سروش، گفت به گوش که یکی هست و هیچ نیست جز او وَحْدَهُ لا إِلهَ إِلا هُو چشمِ دل باز کن که جان بینی آنچه نادیدنی است، آن بینی گَر به اقلیمِ عشق روی آری همه آفاق ، گلسِتان بینی بر همه اهلِ آن زمین، به مراد گَردِشِ دورِ آسمان بینی آن‌چه بینی، دلت همان خواهد وآن‌چِه خواهد دلت، همان بینی بی سر و پا ، گدایِ آن‌جا را سَر به مُلکِ جهان، گِران بینی هم در آن پابرهنه قومی را پایْ ، بر فرقِ فَرقَدان بینی هم در آن سربرهنه جمعی را بر سَر از عَرش، سایبان بینی گاهِ وَجد و سماع ، هر یک را بر دو کَونْ آستین‌فشان بینی دل هر ذرِّه را که بشکافی آفتابیش در میان بینی هرچه داری اگر به عشق دهی کافِرم ، گر جَو‌ی زیان بینی جان‌گدازی اگر به آتشِ عشق عشق را ، کیمیای جان بینی از مَضیقِ جَهات درگُذری وسعتِ مُلکِ لامکان بینی آن‌چه نشنیده گوش، آن شنوی وآن‌چه نادیده چشم ، آن بینی تا به جایی رسانَدَت که یکی از جهان و جهانیان بینی با یکی عشق وَرز از دل و جان تا به عَینُ‌ الْیَقین ، عیان بینی که یکی هست و هیچ نیست جز او وَحْدَهُ لا إِلهَ إِلا هُو : 👇
🚩ترکیب‌بند ✍ 🏴بند اول باز این چه شورش است که در خلق عالم است باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است این صبح تیره باز دمید از کجا کز او کار جهان و خلق جهان جمله در هم است گویا طلوع می‌کند از مغرب آفتاب کآشوب در تمامی ذرات عالم است گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست این رستخیز عام که نامش محرم است در بارگاه قدس که جای ملال نیست سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است جنّ و مَلَک بر آدمیان نوحه می‌کنند گویا عزای اشرف اولاد آدم است خورشید آسمان و زمین نور مشرقین پرورده ی کنار رسول خدا حسین 🏴بند دوم کشتی‌ شکست خورده‌ی طوفان کربلا در خاک و خون فتاده به میدان کربلا گر چشم روزگار بر او فاش می‌گریست خون می‌گذشت از سر ایوان کربلا نگْرفت دستِ دهر گلابی به غیر اشک زآن گل که شد شکفته به بستان کربلا از آب هم مضایقه کردند کوفیان خوش داشتند حرمت مهمان کربلا بودند دیو و دد همه سیراب و می‌مکید خاتم ز قحط آب ، سلیمان، کربلا زآن تشنگان هنوز به عیّوق می‌رسد فریادِ العطش ، ز بیابان کربلا آه از دمی که لشکر اعدا نکرد شرم کردند رو به خیمه‌ی سلطان کربلا آن دم فلک، بر آتش غیرت، سپند شد کز خوف خصم در حرم افغان بلند شد 🏴بند سوم کاش آن زمان سُرادقِ گردون نگون شدی وین خرگه بلند ستون بی‌ستون شدی کاش آن زمان درآمدی از کوه تا به کوه سیل سیه که روی زمین قیرگون شدی کاش آن زمان ز آه جهان سوز اهل‌بیت یک شعله برق، خرمن گردون دون شدی کاش آن زمان که این حرکت کرد آسمان سیماب‌‌وار گوی زمین، بی‌سکون شدی کاش آن زمان که پیکر او شد درون خاک جان جهانیان همه از تن، برون شدی کاش آن زمان که کشتی آل نبی شکست عالم تمام غرقه‌ی دریای خون شدی گر انتقام آن نفتادی به روز حشر با این عمل معامله‌ی دهر چون شدی؟ آل نبی چو دستِ تظلّم برآورند ارکان عرش را به تلاطم درآورند 🏴بند چهارم بر خوان غم چو عالمیان را صلا زدند اول صلا ، به سلسله‌ی انبیا زدند نوبت به اولیا چو رسید آسمان تپید زآن ضربتی که بر سر شیر خدا زدند آن در که جبرئیلِ امین بود خادمش- اهل ستم، به پهلوی خیرالنسا زدند پس آتشی ز اخگر الماس ریزه‌ها افروختند و بر حسن مجتبی زدند وآنگه سُرادقی که مَلَک مَحرمش نبود کندند از مدینه و در کربلا زدند وز تیشه‌ی ستیزه در آن دشت، کوفیان بس نخل ها ز گلشن آل عبا زدند پس ضربتی کز آن جگر مصطفی درید بر حلق تشنه‌ی خَلف مرتضی زدند اهل حرم دریده‌گریبان گشوده‌مو فریاد بر درِ حرم کبریا زدند روح ‌الامین نهاده به زانو سر حجاب تاریک شد ز دیدن او چشم آفتاب 🏴بند پنجم چون خون ز حلق تشنه‌ی او بر زمین رسید جوش از زمین به ذروه‌ی عرش برین رسید نزدیک شد که خانه‌ی ایمان شود خراب از بس شکست ها که به ارکان دین رسید نخل بلند او چو خسان بر زمین زدند طوفان بر آسمان ز غبار زمین رسید باد آن غبار چون به مزار نبی رساند گرد از مدینه بر فلک هفتمین رسید یکباره جامه در خم گردون به نیل زد چون این خبر به عیسیِ گردون‌نشین رسید پُر شد فلک ز غلغله چون نوبت خروش از انبیا به حضرت روح‌ الامین رسید کرد این خیال وهم غلط کار، کان غبار تا دامن جلال جهان آفرین رسید هست از ملال، گرچه بری ذات ذوالجلال او در دل است و هیچ دلی نیست بی‌ملال 🏴بند ششم ترسم جزای قاتل او چون رقم زنند یکباره بر جریده‌ی رحمت قلم زنند ترسم کزین گناه، شفیعان روز حشر دارند شرم کز گنه خلق ، دم زنند دست عتاب حق به در آید ز آستین چون اهل‌بیت دست در اهل ستم زنند آه از دمی که با کفن خون‌چکان ز خاک آل علی چو شعله‌ی آتش عَلَم زنند فریاد از آن زمان که جوانان اهل‌بیت گلگون‌کفن به عرصه‌ی محشر قدم زنند جمعی که زد به هم صفشان شور کربلا در حشر صف‌زنان صف محشر به هم زنند از صاحب حرم چه توقع کنند باز آن ناکسان که تیغ به صید حرم زنند پس بر سنان کنند سری را که جبرئیل شوید غبار گیسویش از آب سلسبیل 🏴بند هفتم روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار خورشید سر برهنه برآمد ز کوهسار موجی به جنبش آمد و برخاست کوه کوه ابری به بارش آمد و بگریست زار زار گفتی تمام زلزله شد خاک مطمئن گفتی فتاد از حرکت چرخ بی‌قرار عرش آن زمان به لرزه درآمد که چرخ پیر افتاد در گمان که قیامت شد آشکار آن خیمه‌ای که گیسوی حورش طناب بود شد سرنگون ز باد مخالف حباب وار جمعی که پاس مَحمل‌شان داشت جبرئیل گشتند بی ‌عماری و محمل شترسوار با آن که سر زد این عمل از امّت نبی روح ‌الامین ز روح نبی گشت شرمسار وانگه ز کوفه خیل اَلَم رو به شام کرد نوعی که عقل گفت، قیامت قیام کرد : 👇🚩👇🏴👇
✅ شاعران سده سوم هجری (۲۰۰–۳۰۰) 🔻سبک خراسانی : ▪️ابواسحاق جویباری ▪️ابوحفص سغدی ▪️ابوزراعه معمری ▪️ابوسلیک گرگانی ▪️ابوشعیب هروی ▪️بسام کرد ▪️حنظله بادغیسی ▪️فرالاوی ▪️فیروز مشرقی ▪️محمد بن وصیف سجزی ▪️محمد بن مخلد سگزی ▪️محمود وراق هروی ✅ شاعران سده چهارم هجری (۳۰۰–۴۰۰) ▪️ابوشکور بلخی ▪️ابوطاهر خسروانی ▪️ابوطیب مصعبی ▪️ابوالحسن آغاجی ▪️ابوالعباس ربنجنی ▪️ابوالعلاء شوشتری ▪️ابوالموید بلخی ▪️ابوعبدالله جنیدی ▪️استغنائی نیشابوری ▪️بدیع بلخی ▪️بشار مرغزی ▪️بندار رازی ▪️بوالمثل بخارایی ▪️ترکی کشی ایلاقی ▪️حکاک مرغزی ▪️خبازی نیشابوری ▪️خسروی سرخسی ▪️خواجه عبدالله انصاری ▪️دقیقی ▪️رابعه قزداری ▪️رودکی ▪️رونقی بخارایی ▪️سپهری بخارایی ▪️شاکر جلاب ▪️شهید بلخی ▪️طاهرچغانی ▪️طیان ژاژخا ▪️عماره مروزی ▪️قابوس بن وشمگیر ▪️قمری جرجانی ▪️کسایی مروزی ▪️لوکری ▪️محمد عبده کاتب ▪️مسعودی مروزی ▪️معروفی بلخی ▪️منتصر سامانی ▪️منجیک ترمذی ▪️منطقی رازی ✅ شاعران سده پنجم هجری (۴۰۰–۵۰۰) ▪️ابواسحاق کازرونی ▪️ابوسعید ابوالخیر ▪️اسدی طوسی ▪️باباطاهر عریان ▪️خیام ▪️عسجدی ▪️عنصری ▪️عیوقی ▪️غضائری رازی ▪️فخرالدین اسعد گرگانی ▪️فرخی سیستانی ▪️فردوسی ▪️قطران تبریزی ▪️کافرک غزنوی ▪️لبیبی ▪️منوچهری دامغانی ▪️ناصرخسرو ✅ شاعران سده ششم هجری (۵۰۰–۶۰۰) 🔻سبک عراقی : ▪️اثیر اخسیکتی ▪️ادیب صابر ▪️انوری ▪️اوحدالدین کرمانی ▪️جمال‌الدین عبدالرزاق اصفهانی ▪️ذوالفقار ▪️خاقانی شروانی ▪️رشیدالدین وطواط ▪️سنایی ▪️سوزنی سمرقندی ▪️عبدالحمید غزنوی ▪️عطار ▪️سموری سجزی سیستانی ▪️عمعق بخاری ▪️فلکی شروانی ▪️قوامی رازی ▪️مجیرالدین بیلقانی ▪️مسعود سعد سلمان ▪️محمد معزی ▪️مَه‌سِتی گنجوی ▪️نظامی گنجوی ✅ شاعران سده هفتم (۶۰۰–۷۰۰) ▪️کمال‌الدین اصفهانی ▪️باباافضل کاشی ▪️بدر جاجرمی ▪️بساطی سمرقندی ▪️کیکاووس رازی ▪️زراتشت بهرام ▪️سعدی ▪️امین‌الدین بلیانی ▪️شیخ عبدالله بلیانی ▪️مجدالدین همگر ▪️شمس تبریزی ▪️مغربی تبریزی ▪️مولوی ▪️نزاری قهستانی ▪️همام تبریزی ▪️امیر خسرو دهلوی ▪️ذوالفقار شروانی ✅ شاعران سده هشتم (۷۰۰–۸۰۰) ▪️حافظ شیرازی ▪️خواجوی کرمانی ▪️سلمان ساوجی ▪️شرف‌الدین رامی ▪️شیخ اطعمه ▪️نعمت‌الله ولی ▪️عبید زاکانی ▪️عماد فقیه کرمانی ▪️نظام‌الدین محمود قاری ▪️حیدر شیرازی ▪️مغربی تبریزی ▪️افضل‌الدین کاشانی ▪️حسن کاشی ▪️جهان ملک خاتون ▪️ابن یمین فریومدی ✅ شاعران سدهٔ نهم (۸۰۰–۹۰۰) ▪️قاسم انوار ▪️عصمت بخاری ▪️آذری طوسی ▪️ابن یمین ▪️امیرشاهی سبزواری ▪️جامی ▪️حامدی اصفهانی ▪️رضای سبزواری ▪️نزاری قهستانی ▪️قبولی هروی ▪️کاتبی ترشیزی ▪️کمال خجندی : 👇 آموزش عروض و قافیه و... سید محمدرضا شمس (ساقی) https://eitaa.com/arozghafie