﷽
#تکخانه ١
🥀چهارده بیت حسینی 🥀
قبول خاطر خون خدا شدن شرط است
نه هر که مرثیهای ساخت محتشم گردد
✍#استاد_مجاهدی
#پروانه
____________🥀
مدّعی خواست که نام تو فنا سازد، لیک
بیخبر بود که فرجامِ فنای تو، بقاست
✍شادروان سید علیرضا
#شمس_قمی
______________🥀
دو بازوی تو قلم شد که حق نوشت افزار
برای دفتر یوم الحساب می خواهد
✍#علیرضا_اطلاقی
______________🥀
تا کند آینه در آینه تکثیر حسین
داشت هفتادو دو گلواژه ی تکبیر حسین
✍#فراز_مردانی
______________🥀
ستون خیمۀ کرب و بلا، در باد و در طوفان
نمیافتد یقین،تا تکیهگاه آن اباالفضل است
✍#مهدی_رحیمی
#زمستان
___________🥀
وحدتش را گریه کردم! کثرتش را بیشتر!
کربلا پُر بود از عباس...آن خیرِ کثیر
✍#محمد_عابدی
___________🥀
هرکه شدآیینه دارِ دست سقای حسین
برگ عیش آخرت از دست پیغمبر گرفت
✍دکتر سید محمد
#صالحی_کوشا
___________🥀
با تمام دردهایم می نویسم یا حسین
باورم این است او نشنیده درمان می کند
✍#الهه_نودهی
__________🥀
برترین تفسیر قرآن را به خون خود نوشت
با گلویی از عطش، در کارزار نیزه ها
✍#ابوالفضل_عامری
___________🥀
گوهر اشک عزای تو به هر کس ندهند
اهرمن را شرف داشتن خاتم نیست
✍#غلامرضا_سازگار
___________🥀
نزدیکترین راه به الله، حسین است
نزدیکترین راه به ارباب، رقیه ست
✍#مجتبی_خرسندی
___________🥀
پر میکشم به شور تو با شعر پرچمت:
«باز این چه شورش است که در خلق عالَم است؟»
✍#اسماعیل_داستانی_بِنیسی
___________🥀
یا رقیه(س)
با سر برای دیدن یک غنچه آمدی؟!
دارم گلاب می شوم از شرم روی تو
✍#مسعود_اسدی_خانوکی
____________🥀
من نه مَداحم و نه مرثیهسازم – امّا
سرفراز آنکه به توفانِ شما،خم شده است
✍#محمد_علی_بهمنی
____________🥀
@adabkhane
___________🥀
#شاه_بیت ۱۱۷
یا اباالفضل عباس علیه السلام
چشم، بی شیون اگر اشک ببارد هنر است
شمع را گوی که بالای سرم گریه کند
#علیرضا_اطلاقی(معاصر)
@adabkhane
#شعر ۷۱🏴
یا علی اصغر(ع)
کربلای تمثیل ...
که شنیده است که رگِ یک مرد،
تنِ شمشیر را ز هم بدرد؟!
یا گلوی ظریفِ یک کودک
سینه ی تیر را ز هم بدرد؟!
من غزالی سراغ دارم که
چشم آهوی او توان دارد
بشکند پنجه ی پلنگان را
پیکر شیر را ز هم بدرد
خواب دیدم که دستهایم را
کاشتم زیر پای مشکی سرخ
ابن سیرین کجاست؟ می خواهم
رگِ تعبیر را ز هم بدرد
خواب دیدم که خنجرِ شیطان
رد شد از مرزِ مبهم تمثیل
سیب بر نیزه رفت تا انسان
روح تقصیر را ز هم بدرد
آه ای غمزه پلنگانه!
که ضمان خواست از تو؟! ابرو را
آن چنان زه بکن که هر تیرش
دلِ نخجیر را ز هم بدرد!
مانده ام تا که ساقه ی نادان
پا ز چشمِ تبر برون بنهد
مانده ام تا که حُر در این مصرع
غل و زنجیر را ز هم بدرد
این خداوندگارِ شش ماهه
که گلویش قناتِ ایجاد است
می تواند به حلقِ اسماعیل
ذاتِ تقدیر را ز هم بدرد
چه کسی پیشگام خواهد شد
که در این جام سر به سر حیرت
خون خود را میِ پیاله کند؟
رگِ تأثیر را ز هم بدرد؟!
هر که ایمان به کفر من دارد
یک قدم ذوالجناح تر بدود
سینه اش را سپر کند...شاید
منطقِ تیر را ز هم بدرد
این جهان عرصه گاهِ نقاشی است
کربلا قصه نیست...تمثیل است
یالِ شمشیر را قلم مو کن
تا که تصویر را ز هم بدرد
من غزالی سراغ دارم که...
چشم آهوی او توان دارد
بشکند پنجه ی پلنگان را
پیکرِ شیر را ... ز هم....بدرد.
✍#علیرضا_اطلاقی
@adabkhane💌