🏴#شعر ۵۳
محراب در عزای تو میگرید ای علی
مسجد به گریههای تو میگرید ای علی
آن روز و روزگار که با تو وفا نکرد
دیریست در عزای تو میگرید ای علی
منبر در انتظار تو در خون نشسته است
سقف و ستون برای تو میگرید ای علی
هفت آسمان به درگه تو ایستاده است
در حسرت درآی تو میگرید ای علی
رشک ستارگان فلک از قدوم تُست
خاک ره ار به پای تو میگرید ای علی
با یاد نالههای در و بام سوز تو
بام و در سرای تو میگرید ای علی
چاهی که هایهای در آن گریه کردهای
با یاد هایهای تو میگرید ای علی
ای شیر حق به حق تو باطل نگفتهام
گویم اگر خدای تو میگرید ای علی
ای پادشاه لطف و کرم کن عنایتی
از بهر تو گدای تو میگرید ای علی
دیریست در ولایت عشق تو دیدهام
در دامن ولای تو میگرید ای علی
✍دکتر مظاهر مصفا
@adabkhane🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#آواز ۳۲
📺نمایش عروسکی
🦋«دیدار شمس و مولوی»
صدای شمس:
همایون شجریان
صدای مولوی: مشایخی🦋
@adabkhane🔮
#شاه_بیت ۱۰۰
دل که بی عشق شد از خَلق جهان دور افتاد
مُرده را موج ز دریا به کنار اندازد
#طاقتی_تبریزی(ه.ق۱۱)
@adabkhane
#قالبهای شعر فارسی
منظور از قالب یک شعر، شکل آرایش مصراع ها و نظام قافیه آرایی آن است. شعر به مفهوم عام خود نه در تعریف میگنجد و نه در قالب، ولی شاعران و مخاطبان آنها، به مرور زمان به تفاهم هایی رسیدهاند و شکلهایی خاص را در مصراعبندی و قافیهآرایی شعر به رسمیت شناختهاند.
به این ترتیب در طول تاریخ، چند قالب پدید آمده و ؛ شاعران کهن ما کمتر از محدوده این قالبها خارج شدهاند. فقط در قرن اخیر، یک تحوّل جهش وار داشتهایم که اصول حاکم بر قالبهای شعر را تا حدّ زیادی دستخوش تغییر کرده است.
1- قالبهای کهن :
در قالبهای کهن، شعر از تعدادی مصراع هموزن تشکیل میشود. موسیقی کناری نیز همواره وجود دارد و تابع نظم خاصی است.
هر قالب، فقط بهوسیلهی نظام قافیهآرایی خویش مشخّص میشود و وزن در این میان نقش چندانی ندارد. از میان بینهایت شکلی که میتوان برای قافیهآرایی داشت، فقط حدود چهارده شکل باب طبع شاعران فارسی قرار گرفته و به این ترتیب، قالبهای شعری رایج را پدید آورده است :
📔قصیده
📕مثنوی
📒غزل
📗قطعه
📘ترجیع بند
📙ترکیب بند
📓مسمط
📖مستزاد
🗞رباعی
📋دو بیتی
🎵تصنیف
📚چهارپاره
📜مفرد
📃تضمین
✍تهیه و تنظیم:
سید محمدرضا شمس (ساقی)
@adabkhane📕
#قالب_شعر ۲
📘#قالب_قصیده
میتوان گفت #قصیده اولین قالب شعری است که از نیمهی قرن سوم در ادبیات فارسی پدید آمد. این قالب به نوعی از شعر گفته میشود که مصراع اول و مصراعهای زوج بقیهی بیتها با هم، همقافیه هستند و تعداد ابیات آن از 15 تا 70 بیت و یا بیشتر میتواند باشد.
موضوع قصیده مدح و ستایش خداوند، امامان بزرگوار، اشخاص بزرگ، تعریف مسایل اجتماعی و اخلاقی و وصف طبیعت و… است.
#اجزای_قصیده :
مطلع، تغزل و نسیب و تشبیب، تخلص یا گریز، مدح و دعا و شریطه.
۱- #مطلع :
بیت اوّل قصیده را مطلع مینامند که باید در لفظ و معنی جذّاب و دلنشین باشد و دو مصرع آن هم قافیه باشد.
۲- #تغزل :
بیتهای ابتدایی قصیده که به مدح و ستایش شخص یا معشوق و توصیف زیباییهای آن پرداخته باشد، تغزل نامیده میشود. در صورتی که در بیت های اول، شاعر به توصیف طبیعت و تداعی روزگار جوانی پرداخته باشد نیز، به آن تشبیب یا نسیب گویند.
۳- #تخلص :
تخلص، بیت یا بیتهایی است که شاعر بطور ماهرانهای با استفاده از آن، برای خارج شدن از مقدمه و تغزل و وارد شدن به تنه اصلی قصیده، از آن استفاده میکند.
۴- #تنهی_اصلی_قصیده :
اصلیترین بخش قصیده، تنه اصلی قصیده است که تمام مقصود و منظور شاعر را شامل میشود. این تنه معمولاً شامل مضامین و محتواست.
۵- #شریطه_و_دعا :
شاعران معمولاً در ابیات پایانی قصیده با ذکر شرطهایی برای ممدوح خود آرزوی دوام و بقا میکنند.
۶- #مقطع :
بیت آخر قصیده مقطع نام دارد که معمولاً شاعران درآن به هنرنمایی پرداخته، در انتخاب الفاظ و مفاهیم تلاش مینمایند.
✍نمونهای از قصیده، ملکالشعرا بهار :
(دماوندیه 2)
ای دیو سپید پای در بند
ای گنبد گیتی ای دماوند
از سیم به سر، یکی کلهخود
ز آهن به میان یکی کمربند
تا چشم بشر نبیندت روی
بنهفته به ابر ، چهر دلبند
تا وارهی از دم ستوران
وین مردم نحس دیو مانند
با شیر سپهر بسته پیمان
با اختر سعد کرده پیوند
چون گشت زمین ز جور گردون
سرد و سیه و خموش و آوند
بنواخت ز خشم بر فلک مُشت
آن مُشت تویی تو ، ای دماوند!
تو مُشت درشت روزگاری
از گردش قرنها پسافکند
ای مُشت زمین! بر آسمان شو
بر ری بنواز ، ضربتی چند
نینی تو نه مُشت روزگاری
ای کوه! نیام ز گفته خرسند
تو قلب فسردهی زمینی
از درد ، ورم نموده یک چند
تا درد و ورم فرو نشیند
کافور بر آن ضماد کردند
شو منفجر ای دل زمانه!
وآن آتش خود نهفته مپسند
خامش منشین سخن همی گوی
افسرده مباش خوش همی خند
پنهان مکن آتش درون را
زین سوختهجان شنو یکی پند
گر آتش دل نهفته داری
سوزد جانت به جانْت سوگند
بر ژرف دهانْت سخت بندی
بر بسته سپهر زال پر فند
من بند دهانْت برگشایم
ور بگشایند بندم از بند
از آتش دل برون فرستم
برقی که بسوزد آن دهانبند
من این کنم و بوَد که آید
نزدیک تو این عمل خوشایند
آزاد شوی و بر خروشی
مانندهی دیو جسته از بند
هرّای تو افکند زلازل
از نیشابور ، تا نهاوند
وز برق تنورهات بتابد
ز البرز، اشعه تا به الوند
ای مادر سر سپید بشنو
این پند سیاهبخت فرزند:
برکش ز سر این سپید معجر
بنشین به یکی کبود اورند
بگرای چو اژدهای گرزه
بخروش چو شرزهشیر ارغند
ترکیبی ساز بی مماثل
معجونی ساز بیهمانند
از نار و سعیر و گاز و گوگرد
از دود و حمیم و صخره و گند
از آتشِ آه خلقِ مظلوم
و از شعلهی کیفر خداوند
ابری بفرست بر سرِ ری
بارانْش ز هول و بیم و آفند
بشکن در ِ دوزخ و برون ریز
بادافرهِ کفر کافری چند
زآنگونه که بر مدینهی عاد
صَرصَر شرر عدم پراکند
چونان که بشارسان «پمپی»
ولکان ، اجل معلق افکند
بفکن ز پی این اساس تزویر
بگسل ز هم این نژاد و پیوند
برکن ز بن این بنا که باید
از ریشه ، بنای ظلم برکند
زین بیخردان سفله بستان
دادِ دلِ مردمِ خردمند.
«ملکالشعرا بهار»
✍تهیه و تنظیم:
سید محمدرضا شمس (ساقی)
@adabkhane
#شاه_بیت ۱۰۱
بر چهره چو نردبانِ چینها، دیدم
معلومم شد که عمر بالا رفته است
#واعظ_قزوینی (ه.ق۱۱)
@adabkhane
#شاه_بیت ۱۰۲
من رشته محبت تو پاره میکنم
شاید گره خورَد به تو نزدیکتر شوم
#ذوقی_اردستانی (ه.ق۱۱)
@adabkhane
#قالب_شعر ۱
📕#قالب_مثنوی
#مثنوی واژهای عربی و در لغت به معنی «دو دو» - «دوتایی» و مربوط به کلمهی مَثنی، با تلفظ (مَثنا) است. این نامگذاری به این دلیل است که هر بیت از مثنوی، دو قافیهی مستقل دارد و متفاوت از بیت بعد است.
مثنوی، با توجه به اینکه محدودیت سایر قالبها را از نظر قافیه ندارد، میتواند تعداد بیتهای بلندتری داشته باشد. مثنوی حداقل دو بیت دارد و حداکثری برای آن وجود ندارد.
موضوع مثنوی :
#حماسی_و_تاریخی :
شاهنامه فردوسی
اسکندرنامه نظامی
#اخلاقی_و_تعلیمی :
بوستان سعدی
#عاشقانه :
خسرو شیرین نظامی
ویس و رامین فخرالدین اسعد گرگانی
#عارفانه :
مثنوی معنوی مولانا
منطق الطیر عطار نیشابوری
نمونهای از مثنوی، مولانا :
(نینامه)
بشنو این نی چون شکایت میکند
از جداییها حکایت میکند
از نیستان تا مرا ببریدهاند
در نفیرم مرد و زن نالیدهاند
سینه خواهم شرحه شرحه از فراق
تا بگویم شرح درد اشتیاق
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش
من به هر جمعیتی نالان شدم
جفت بدحالان و خوشحالان شدم
هرکسی از ظنّ خود شد یار من
از درون من نجست اسرار من
سر من از نالهی من دور نیست
لیک چشم و گوش را آن نور نیست
تن ز جان و جان ز تن مستور نیست
لیک کس را دیدِ جان دستور نیست
آتش است این بانگ نای و ، نیست باد
هر که این آتش ندارد نیست باد
آتش عشق است کاندر نی فتاد
جوشش عشق است کاندر می فتاد
نی حریف هرکه از یاری برید
پردههایش پردههای ما درید
همچو نی زهری و تریاقی کی دید؟
همچو نی دمساز و مشتاقی کی دید؟
نی حدیث راه پر خون میکند
قصههای عشق مجنون میکند
مَحرم این هوش جز بیهوش نیست
مر زبان را مشتری جز گوش نیست
در غم ما روزها بیگاه شد
روزها با سوزها همراه شد
روزها گر رفت گو رو باک نیست
تو بمان ای آنکه چون تو پاک نیست
هر که جز ماهی ز آبش سیر شد
هرکه بی روزیست روزش دیر شد
در نیابد حال پخته هیچ خام
پس سخن کوتاه باید والسلام
«مولانا»
✍تهیه و تنظیم:
سید محمدرضا شمس (ساقی)
@adabkhane📙
#شاه_بیت ۱۰۳
گفتم خدایا دشمنانم را بگیر از من
این گونه شد، دیگر ندیدم دوستانم را
#محسن_کاویانی (معاصر)
@adabkhane
#شعر۵۴
رویِ گرفته گرچه از آثار خستگی ست
مهتاب پشت ابر نشان خجستگی ست
چشمت به صلح می کشدم، ابرویت به جنگ
وقتی که بين لشگریانت دو دستگی ست
می سوزد و به عاشق خود رو نمی دهد
راز عروج شمع، همین دل نبستگی ست
مانند کوه های دو زانوی منتظر
گاهی سعادت دو جهان در نشستگی ست
حتی به پاسخ سه سلامت نمی رسم
با اینکه در نمازِ مسافر شکستگی ست
تا لحظه ی ظهور تو شبها برای ما
مهتاب پشت ابر نشان خجستگی ست
#مهدی_رحیمی_زمستان
@adabkhane💌
#شاه_بیت ۱۰۴
مدرک جُرم اگر بود زمین خوردنِ خلق
من زمین خوارترین آدم دنیا بودم
#مصطفی_مدرس_پور(معاصر)
@adabkhane